شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
گویند بنایی دیواری را میساخت و بالای آن گیر کرده بود و مردم برای پایین آوردن او متحیر بودند برای همین نزد نصرالدین رفتند و از او کمک خواستند. نصرالدین هم دستور داد که یک طناب بیاورند و به بنا ببندند. طناب را آوردند و پرتاب کردند و بنا آن را به خود بست. نصرالدین سپس گفت: حال طناب را بکشید. طناب را که کشیدند بنای بدبخت از آن جا پرت شد و در دم جان سپرد. نصرالدین در حالی که داشت فرار میکرد گفت: عجبا من چندین نفر را با همین روش از چاه نجات دادم عجیب که این دفعه راه حل ما کار ساز نبود.
برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید