شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
یکی از دوستان که مدت زیادی او را ندیده بودم روزی به سراغم آمد و گفت: چرا در این مدت قاصدی نفرستادی تا از احوالت مطلع شوم؟ گفتم: دریغ آمدم که چشم قاصد به جمال تو روشن شود و من محروم بمانم.
رشکم آید که کسی سیر نگه در تو کند بازگویم نه که کس سیر نخواهد بودن گلستان سعدی