کد خبر: ۵۱۰۸۴۴۱
تاریخ: ۰۶ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۹:۲۳
داستانک/ پدری که از آسمان می آمد!
شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛
سروان «لوئیز» دست بچه را گرفت و گفت: اسمت چیه دختر خوشگل؟ دختر گفت: رزماری. سروان پرسید: رزماری به من می گی بابات کجاست؟ رزماری جواب داد، رفته به آسمون!
سروان با تعجب گفت: یعنی مرده؟ اما اون چند روز قبل دزدی کرده؟! رزماری گفت: نه! نمرده! هر شب از آسمان میاد پایین و با ما شام می خوره! سروان فریاد کشید: سرباز روی پشت بام رو بگرد! یک در کوچک روی سقف بود.
اقتباسی از مینی مال «لئاندرو اورونیا»
«گلوله» برگردان اسدالله امرایی برای مشاهده مجله شبانه اینجا کلیک کنید