با خوندن تمام كامنتا فقط و فقط اشك ريختم واسه مصيبت دوستان و داستانهايي كه سرشون اومده من از مرگ خيلي ميترسيدم كوچيك بودم الان با اغوش باز اماده ام فقط بدهي دارم يخورده خدا عمري واسم باقي بزاره بدهي رو بتونم پس بدم حق الناس خيلي سخته دوستان نصيحت از من به شما نزاريد حقي به گردن شما باشه دنيا اصلا ارزش نداره پول و اموال و خيلي چيزا اصلا بي ارزشه در برابر مرگ نصيحت ميكنم غيبت نكنين به هيچ عنوان تا وقتي ميتونين نماز اول وقت بخونين ايمان راسخ به خدا پيدا ميكنين تا ميتونين تو نماز با خدا خلوت كنين به جاي بغض كردن و گريه كردن تنها تو قنوت يا سجده ي طولاني همراه با راز و نياز گريه كنيد هيچ كس نميتونه ارومتون كنه جز خالقتون در نهايت التماس دعا از همتون دارم انشالله اين جمعي كه اينجان جزء صالحين باشن و خداوند عاقبت همه رو ختم به خير كنه
من ۱۹ سالمه دیشب یهوو قلبم گرفت دست و پاهام رو اصلا نمی تونستم تکون بدم حتی نتونستم به برادرم که بغلم نشسته خبر بدم نمی تونستم حرف بزنم چشمامم کم کم بسته میشد فقط میتونستم بشنوم همین صدا هم یه حالت تندی به خودش گرفت و تو اون لحظه فقط یه چیز به خدا گفتم اونم این بود که من رو ببخشه تا این رو گفتم نفسم که داشت بریده بریده میشد به روال قبلیش برگشت و کاملا هوشیار شدم.
من ۱۹ سالمه دیشب یهوو قلبم گرفت دست و پاهام رو اصلا نمی تونستم تکون بدم حتی نتونستم به برادرم که بغلم نشسته خبر بدم نمی تونستم حرف بزنم چشمامم کم کم بسته میشد فقط میتونستم بشنوم همین صدا هم یه حالت تندی به خودش گرفت و تو اون لحظه فقط یه چیز به خدا گفتم اونم این بود که من رو ببخشه تا این رو گفتم نفسم که داشت بریده بریده میشد به روال قبلیش برگشت و کاملا هوشیار شدم.
بنظرمن اول معنی قران کامل بخونید تامتوجه بشید دستوراتی که خداوند به بنده هاش داده چی بوده درهرصورت ما انسانها سست هستیم ومرتکب گناه شدیم ازته دل پشیمان وتوبه استغفارکنیم شاید مورد لطف وعنایت خداوند متعال شویم انشالا خداوند توبه ما بندگان رو بپذیره وتکرار گناه نکنیم درقران به نمازه و زکات وکمک بفقیران خیلی زیاد تاکیید شده به امید اینکه هروزمان بهتراز دیروز باشد
یه دختر خانوم از آشناهامون حالش خیلی بد شد بردنش دکتر تو ماشین دم مطب دکتر کنارش کسی نبود .ولی میگفت نیا نیا بهت گفتم نیا ،وقتی میگم نیا نیا بعد یه جیق زد مرد
مادرم قبل مرگش میدونست که داره میمیره شاید باورتون نشه ولی مفصله مادرم زن مومنی بود با اینکه عمده قلب باز کرده بود روزش قضا نشد نمازشو تو هر حالتی میخوند و زن ساده ای بود مادرم قبل مرگش همش خواب میدید امامها مردهای فامیل همه به خوابش میومدن یروز گفت مامان نکنه میخام بمیرم ک اینقد خواب میبینم .مامانم اخرین خوابش این بود که قران داده بود به مادر مرحومش و هفته بعد فوت کرد قبل فوت نماز خوند زبونش سنگین بود ولی ذکرش خدا و اعمه بود من خودم غسلش دادم شاید باورتون نشه لباش خندون بود همه تو غسالخونه تعجب کرده بودن کاش منم مثله مادرم بمیرم
مرگ ی که از طرف خداوند باشه شیرین تر از قند است ..خداوند خیلی بزرگه اون به بنده هاش ظلم نمیکنه هیچ ترسی از مرگ نداشته باشید ما هنگام مرگ به سوی او میرویم مثل بچه ی که به سوی مادرش می رود
دوستان نازنین همه از اوییمو ب سوی او باز می گردیم...خیالتون راحت خدا خیلی خیلی مهربونه...هیچ جای نگرانی نیست ..فقط تو این دنیا ب خلق خدا و موجودات زنده بد نکنین...نماز روزه هم نمیخواد بگیرین...خدا ب همراتون.
من پدرم سر یه خونه با برادرهاش درگیر شد خودشم مشکل حاد ریه داشت به قلبش فشار اومد سکته کرد وفوت کردم بقدری برام دردناک که پدرم بخاطر نداشتن پول فوت کرده خیلی دوران سختی سپری مکنم بازم شکرگذار خدواند یکتا هستم چون قادر و داناست برای تمام کسانی که سال گذشته بودن و امسال نیست از خدا طلب امرزش مکنم خیلی دلم مخاست الان بودش دستش بوس مکردم چون کارگر ساختمون بود دستاش به سختی زبر بود انقدر دلم مخاست اون بدن ضعیفش بقل کنم بگم بابا خیلی دلم برات تنگ شده چرا انقدر مظلوم مردی
من پدرم سر یه خونه با برادرهاش درگیر شد خودشم مشکل حاد ریه داشت به قلبش فشار اومد سکته کرد وفوت کردم بقدری برام دردناک که پدرم بخاطر نداشتن پول فوت کرده خیلی دوران سختی سپری مکنم بازم شکرگذار خدواند یکتا هستم چون قادر و داناست برای تمام کسانی که سال گذشته بودن و امسال نیست از خدا طلب امرزش مکنم خیلی دلم مخاست الان بودش دستش بوس مکردم چون کارگر ساختمون بود دستاش به سختی زبر بود انقدر دلم مخاست اون بدن ضعیفش بقل کنم بگم بابا خیلی دلم برات تنگ شده چرا انقدر مظلوم مردی
شیرین تر از مرگ تو این دنیا وجود نداره تموم شدن تمام فشارها جدا شدن از بعضی آدمهای به شدت دروغگو و دورو که با دروغ هاشون خیلی راحت یه زندگی که میشد خوب و قشنگ ادامه پیدا کنه رو به هپروت جهنمی تبدیل کردن و عند خیالشونم نیست جدا شدن از آدمهای به شدت وقیح جدا شدن از وام های بانکی جدا شدن از هدف ها و آرزوهای نرسیده... باور کنید لذتی به شیرینی مرگ وجود نداره با یه مرگ از همه اینا راحت میشی و به سوی معشوقت میری
مرگ برای بازمانده ها خیلی سخته وگرنه خدا الرحم الراحمینه من بیست و پنج اسفند پدرم با یه شوک ناگهانی ایست قلبی کرد و به رحمت خدا رفت.هنوز نمیدونم باید چی کار کنم تا یه لحظه از جلوی چشمام تصویرش بره کنار مدام تو ذهنم خاطراتشو مرور میکنم اینکه میگن خاک سرده دروغه من سرد که نشدم هیچ با خلوت شدن سرم حالم به مراتب بدتر از روزهای اول شده.بابام خیلی مظلوم بود خیلی
الهی آمین