با سلام وخسته نباشید.من فقط در یه مورد همیشه به مشکل میخورم واون هم استرس هست.مثلا وقتی که بخوام برم سر کار آزاد یا هر کار دیگه ای قبل از رفتن به اون کار استرس کل وجودمو فرا میگیره واینقد استرس بهم وارد میشه که از آینده کاریم ناامید میشم.فکرم هم مشغول اینه که اگه برم سر کار شاید اون کارو خوب انجام ندم.من در وقت درس خوندن استرس ندارم فقط موقع کار استرس دارن .اگه میشه یه راهنمایی بکنید .ممنون
سلام.
من حدود یکسال و نیم پیش دچار یه حمله عصبی شدم که متصصان از رو نشانه ها و علایمش بهم گفتن حمله پانیکه...هر وقت حالم بد میشد احساس میکردم الانه که بمیرم..تپش قلبم بالا میرفت..یه احساس تلخ تو تمام بدن و احساسم سرازیر میشد..به هر حال بعد از یکسال دارو خوردن قسمت زیادی از اون احساسات و حالات بد که دچارش شده بودم از بین رفت..تو این مدت دچار یه نوع وسواس فکری شدم از نوع خشن ..اون هم نسبت به خانوادم..زن و فرزندام...
البته از شدت وسواس کاسته شده ولی باز هم هستش و وسواس رو دارم ...
قرصامو حدود 2 ماهیه قطع کردم...قرصهام کلردیازپوکساید5..پروپانولول10...شبی نصف قرص زاناکس...آسنترا 50...و یه مدت به جای آسنترا از فلوکسامین 50 و 100 استفاده میکردم...
یه موضوع الان اذیتم میکنه بجز اون وسواس....
قبلن مثلا از غروب پنج شنبه خوشم میومد چون فرداش تعطیل بود..قبلن از خونمون خوشم میومد....قبلن از موقعیتهای تنهایی که برام پیش میومد خوشم میومد...قبلن از سکوت خونه و کوچمون خوشم میومد...قبلن در کنار خانواده بودن شیرین بود...
ولی تو این یکساله دیگه همه این احسهای خوب از بین رفت..
الان دیگه هیچ کدوم از اون احساسها رو ندارم..از خونمون خوشم نمیاد..از خلوتی خونه و کوچمون خوشم نمیاد...وقتی کنار خانوادم هستم یه احساس خوف و ترس دارم _که شاید مربوط به همون وسواسم میشه_وقتی یه نفر دیگه غیر خانوادم پیشمون هست این حالت خوف و ترس از بین میره..و یا وقتی میریم خونه یه شخص دیگه این حالت خوف و ترس از بین میره...دیگه از روزهای تعطیل خوشم نمیاد اون لذتی که غروب پنج شنبه برام داشت الان دیگه نداره...
شغلم کارمندیه سر کار مشکل خاصی ندارم..اون وسواس فقط مربوط به خونست.سر کار و در تماس با همکارام مشکلی ندارم ..
اگه مشکلم رو متوجه شدید لطفا راهنماییم کنید برا داشتن زندگی و لحظه های خوب و شاد...
ممنون از شما
با سلام
بنده و همسرم مدتی است که دچار بیماری هراس شدیم(ترس از مرگ) که بنده بیشتر تحت تاثیر همسرم دچار می شوم البته برای درمان این بیماری بنده را راهنمایی بفرمائید
با تشکر
مرگ حق هست استرس ندارد نگاه مثبت داشته باشید به زندگی
مه لقا
۱۱:۰۹ ۲۹ مهر ۱۳۹۶
من سالهای زیادی که داروی ضد افسردگی میخورم ولی واقعا خسته شدم از دارو خوردن و میخوام ترک کنم ولی بعد از یه مدتی دوباره زودرنج میشم و خیلی عواطفم تحریک پذیر میشه میخوام گریه کنم باز مجدد باید رو بیارم به سمت دارو افسردگی من از نوع استرس و اضطراب و وسواس هستش ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام
وسواس فکری دارم، تصاویر ناخواسته در ذهن من میاد و تصاویر اذیت کننده هستند و هیچ کنترلی هم برای نیامدن در ذهنم ندارم...حتی مجبور به ترک نماز شدم....چه راهکاری باید انجام بدم؟!
ممنون از باشگاه خبرنگاران جوان
با سلام می خواستم در مورد وسواس عملی وفکری مرا راهنمایی کنید مخصوصا وسواس عملی در مورد شستن .مثلا هر کس دست به دهان یابینی یا کلا به اعضای بدن خود بزند وبعد انرا به جایی از اموال من بزند من آنرا می شویم یا سعی می کنم وقتی دستم خیس یا عرق کرده به جایی مالیده نشود چون مجبور می شوم آن قسمت را بشویم. یا وقتی کفش را از پا در می آورم به خاطر اینکه کف پاهایم عرق کرده وقتی روی فرش می گذارم خیلی ناراحت می شوم حتما باید پاهایم آب بکشم.و..... با تشکر
دیگاهتان مثبت کنید در زندگی بهترین دوا هست برای مبارزه با استرس شاد باشید برای حال زندگی کنید .
ناشناس
۱۰:۱۰ ۲۹ مهر ۱۳۹۶
با سلام،خسته نباشید
چیکار کنم تا استرس و دلهره هایی که میاد سراغم از بین برن؟
مثلا سالها پیش یه اتفاق خیلی کوچیک افتاده باشه من هنوز بخاطرش اظطراب و تشویش دارم.
یا مثلا یک کاری که انجام میدم یا حرفی میزنم هزارااان فکر میکنم که چرا اینو گفتم؟اصن درست بود؟اشتبا ه بود؟
ممنون
سلام منم شبیه ایشونم...مثلا من در سن 20 شکست عشقی داشتم ولی هنوز بعد 7 سال ذهنم و افکارم بابت این تشویش و اذیتم میکنه
محمدامین محمد جواد
۱۰:۱۰ ۲۹ مهر ۱۳۹۶
با سلام ..من همیشه فکرم مشغول چیزای منفی مثلا بیماری سرطان رو علایمش تو خودم میبینم وبعدش دلشوره واسترس وافسردگی میگیرم چند سال اینجوریم نجاتم بدید توروخدا
من حدود یکسال و نیم پیش دچار یه حمله عصبی شدم که متصصان از رو نشانه ها و علایمش بهم گفتن حمله پانیکه...هر وقت حالم بد میشد احساس میکردم الانه که بمیرم..تپش قلبم بالا میرفت..یه احساس تلخ تو تمام بدن و احساسم سرازیر میشد..به هر حال بعد از یکسال دارو خوردن قسمت زیادی از اون احساسات و حالات بد که دچارش شده بودم از بین رفت..تو این مدت دچار یه نوع وسواس فکری شدم از نوع خشن ..اون هم نسبت به خانوادم..زن و فرزندام...
البته از شدت وسواس کاسته شده ولی باز هم هستش و وسواس رو دارم ...
قرصامو حدود 2 ماهیه قطع کردم...قرصهام کلردیازپوکساید5..پروپانولول10...شبی نصف قرص زاناکس...آسنترا 50...و یه مدت به جای آسنترا از فلوکسامین 50 و 100 استفاده میکردم...
یه موضوع الان اذیتم میکنه بجز اون وسواس....
قبلن مثلا از غروب پنج شنبه خوشم میومد چون فرداش تعطیل بود..قبلن از خونمون خوشم میومد....قبلن از موقعیتهای تنهایی که برام پیش میومد خوشم میومد...قبلن از سکوت خونه و کوچمون خوشم میومد...قبلن در کنار خانواده بودن شیرین بود...
ولی تو این یکساله دیگه همه این احسهای خوب از بین رفت..
الان دیگه هیچ کدوم از اون احساسها رو ندارم..از خونمون خوشم نمیاد..از خلوتی خونه و کوچمون خوشم نمیاد...وقتی کنار خانوادم هستم یه احساس خوف و ترس دارم _که شاید مربوط به همون وسواسم میشه_وقتی یه نفر دیگه غیر خانوادم پیشمون هست این حالت خوف و ترس از بین میره..و یا وقتی میریم خونه یه شخص دیگه این حالت خوف و ترس از بین میره...دیگه از روزهای تعطیل خوشم نمیاد اون لذتی که غروب پنج شنبه برام داشت الان دیگه نداره...
شغلم کارمندیه سر کار مشکل خاصی ندارم..اون وسواس فقط مربوط به خونست.سر کار و در تماس با همکارام مشکلی ندارم ..
اگه مشکلم رو متوجه شدید لطفا راهنماییم کنید برا داشتن زندگی و لحظه های خوب و شاد...
ممنون از شما
بنده و همسرم مدتی است که دچار بیماری هراس شدیم(ترس از مرگ) که بنده بیشتر تحت تاثیر همسرم دچار می شوم البته برای درمان این بیماری بنده را راهنمایی بفرمائید
با تشکر
وسواس فکری دارم، تصاویر ناخواسته در ذهن من میاد و تصاویر اذیت کننده هستند و هیچ کنترلی هم برای نیامدن در ذهنم ندارم...حتی مجبور به ترک نماز شدم....چه راهکاری باید انجام بدم؟!
ممنون از باشگاه خبرنگاران جوان
چیکار کنم تا استرس و دلهره هایی که میاد سراغم از بین برن؟
مثلا سالها پیش یه اتفاق خیلی کوچیک افتاده باشه من هنوز بخاطرش اظطراب و تشویش دارم.
یا مثلا یک کاری که انجام میدم یا حرفی میزنم هزارااان فکر میکنم که چرا اینو گفتم؟اصن درست بود؟اشتبا ه بود؟
ممنون