خوب بگم پنج بار خودکشی داشتم دو بار داشتم موفق میشدم برم اون دنیا دکترا نجاتم دادن نمیدونم چمه تنها حسم اینه این دنیا برای من ساخته نشده شایدم دلیلش جنگ تو کشورم بوده یا آدمای مه جلوم مردن یا خانوده ای بیش از گیرم یا اینکه دخترم نمیدونم فقط حس میکنم رفتن ازین دنیا تنها راه خلاص شدن از آدمای کثیفه
دکتر من ۱۵ سالمه هیچ کدوم از این علاعم هارو ندارم من این چند روز بی خابی داشتم امروز که بیدار شدم همش فکر میکنم خستم و همش فکر میکنم یه جای دیگم میدونم کجام ولی احساس خستگی دارم فقط همین امروز این بلا سرم امد و همش حس میکنم اسلان خودم نیستم که دارم راه میرم یا کاری میکنم حس عجیبی دارم آیا این ربطی داره
سلام من از بچگی تا العان که ۱۸ سالمه هنوزم نمیتونم فکرای که میکنم رو کنترل کنم حتی اگه یه روز عادی و شاد هم باشه بدون هیچ استرسی فکرای عجیب و غریبی میاد تو سرم یه لحظه خوبم یه لحظه همینجوری الکی با ادمای اطرافم قهر میکنم و بدون دلیل میترسم میشه یه راه حل پیشنهاد کنید که از دست این فکرای بد خلاص شم
سلام خسته نباشید لطفا"بنده را خیلی سریع راهنمایی کنیدبنده 45 ساله هستم وحدود 15 سال است ازدواج کردم یه خانومی که شناختی هم ازش نداضتم ازدواج کردم آشنایی ما با عقد 5روز کشید ویک ماه بعد از عقد خانوم بنده اقدام به خودکشی کرد که با تیغ رک خودشو زد وقرص هم خورده بود تو خونه پدرش خلاصه از مرک جان سالم بدر برد وبنده گفتم دیگه نمیخوام برو طلاقتو بدم ولی با وساتت بزرگتر ها قرار شد به بنده تعهد مهظری داد ولی ما با مشکلات زندگی کردیم واز اون روز همیشه درگیر هستیم وهمیشه با من دعوا میکنهویه با هم به خاطر عدم تمکین از دادگاه شکایت کردم ولی باز پدرش وساتت کردخودشو میزنه منو میزنه میترسم اقدام به خودکشی کنه دو فر زند هم دارم که هردو پسر هستن همیشه گریه میکنه همیشه گیر میدهبا همه در گیر میشه الان به تازگی شدت زیادی پیدا کرده لطف کنید هر جه سریع تر منو راهنمایی کنید ممنون از شما.
سلام من به تازگی حس میکنم خیلی رفتارم عجیب شده و اینو خانوادم هم متوجه شدن و گفتن برای سن بلوغه
اصن خودمم نمیفهم چطورمه مثلا تو مدرسه با همه خوبم و خیلی میخندم و سعی میکنم شوخی کنم و همه رو راضی نگه دارم ولی به محض اینکه میامخونه سریع میرم تو اتاق نمدونم چرا تنهایی رو بیشتر دوست داذم یوقت هایی بی دلیل گریه میکنم بی دلیل میخندم .
هی فکرای الکی تو سرم میاد که مثلا الان معلوم نیس چقدر ادم گشنه ش یا خونه نداره مادر نداره پدر نداره بعد میشنیم برا اونا گریه میکنم هی میخام یکاری کنم همه خوشحال باشن نمیشه رو درسام هم تمرکز ندارم چند وقت هم هست که مداوم کابوس میبینم ۱۶ سالمه.
سلام من با نامزدم به مشکل برخوردم..
الان یه حرف میزنه پنج دقیقه بعد میزنه زیرش توروخدا کمکم کنید
نمیدونم چه بیماری داره یهو عصبانی میشه، دوباره میگه باشه هرچی تو بگی ولی اصلا به چند دقیقه نمیرسه که میزنه زیر حرف خودش
سلام
بنظر من هیچکس بیماری روانی نداره ما داریم شخصیتمون رو میسازیم و این یه راه سختی که فراز و نشیبهایی توش هس دکتررا برای اینکه از هر راهی درآمدی داشته باشن هرروز بیمایری جدیدی میارن با درمانش
واقعا من وقتی این مقاله رو خوندم دیدم که اینجوری همه ی ۸میلیارد انسانا بیمارن چطور میشه همچین چیزی؟ معلومه چرا زمانای قدیم انسان معنی داشت چون اینقدر ضعیف نبودیم که هر توهمتی به ما بزنن و قبول کنیم اینطوری نبود که سنگ بزارن کلمون هی حولش بدن و ما هیچ واکنشی ندیم
ما مریض نیستیم ما فقط شدیم زیر دست بازی سیاست های مریض که برای نگه داشتن موقعیتشون دس به هر کاری میکنن
دوستان باور کنین اگه برین روانشناسی یعنی شخصیتتونرو عوض میکنین و فرمانبردار این دنیاو سیاست ظالمش قرار میگیرین
من حس میکنم خیلی گاوم،یه گاومیش،هرجوری که میخوام رفتار کنم حس میکنم اشتباهه/از هر دهتا کتر شایدریکیشو درست و با برنامه انجام بدم،که اونم اتفاقیه/کلا من گاوم،شایدم کرکودیلم...
نترس الان منم میخوام درس بخونم همش میندازم برای بعدا تنها کاری که درست و درمون انجام میدم بازی کردنه که اونم درست انجام نمیدم از بس زیاد بازی میکنم خب اونجری منم اسکلم خخخ
یاسمن
۲۳:۱۵ ۲۹ اسفند ۱۴۰۰
سلام من درباره علائمی که درخودم میبینم سرچ کردم، نمیدونم افسردگی دارم یا اسکیزوفرنی پارانویید یا چی؟ شبا بی هیچ دلیلی میخوام گریه کنم و عصرها هم همینطورم کلا زیاد میلی شدیدی ب گریه دارم وقتی هم گریه میکنم، همه بدنم میلرزه جلوی سرم قسمت پیشانی خیلی زود درد میگیره و قلبم انگار میلرزه اصلا رو خودم کنترل ندارم خیلی زود عصبی میشم فریاد میزنم انرژیم هم با داد زدن فقط، تخلیه نمیشه باید بزنم بشکنم یا پرت کنم گاهی حرکاتم انقدر خشن میشه که گردنم یا پام رگ به رگ میشه توهم هم میزنم خیالپردازیم بسییااار زیاده از کارو زندگی انداخته منو انگیزه ندارم امسال کنکور دارم اما هیچی برام مهم نیس (دختر ۱۸ساله) ب مامانممم گفتم من افسردم منو ببر پیش دکتر گوش نمیده ب حرفم خیلی هم از تاریکی میترسم ی ترس شدید و عجیب و باخودم و خیالاتم حرف میزنم خیلی زود مودم عوض میشه خیلی مضطربم و از بچگی ناخونامو میجوییدم انقد ک دستام زشت شده مسخرم میکنن ترسو ام خواهش میکنم کمکم کنید
سلام مخاطب گرامی
نوروز بر شما مبارک
قطعا تشخیص موضوعی که با آن دست و چنجه نرم میکنید نیاز به تخصص و نظر پزشک متخصص دارد اما چیزی که واضح است شما دچار اضطراب شدیدی هستید که باید حتما درمان شود لطفا علت را ریشه یابی کنید شاید لرزشهایی که عنوان می کنید از کمبود ویتامین در بدن شما خبر بدهد که با تجویز ساده توسط پزشک به راحتی قابل حل می باشد
توکل به خدا داشته باشید و با آرامش از کسی که میتونه شما را در این قضیه یاری کنه کمک بخوایید
با آرزوی حال خوب برای شما. یاعلی
Shayan
۱۵:۲۶ ۲۷ بهمن ۱۴۰۰
سلام دوستان من فکر میکنم یه انسان ناتوانم و از پس هیییییچ کاری بر نمیام حتی کار های ساده در صورتی که حتی اون کار رو امتحان نکردم
وقتی کسی میگه فلان کار رو انجام بده ضربان قلبم میره بالا
سلام من کلا با خودم درگیرم
همش فکر خودمشی میاد تو ذهنم دارم دیونه میشم
همیشه سر چیزای کوچیک اعصبانی میشم و زود گریم میگیره خیلیا قبلا سر همین گریم مسخرم میکردن و این بیشتر اعصابمو خورد میکنه
حالا اینارو کاری ندارم من شبا همش حس گریه دارم یا وقتایی که بدون حسم بهو میرنم زیر گریه یا وسط گریم یهو قهقهه میزنم اصلا داغونم ی بارم شکست عشقی خوردم و هیچجوره نمیتونم فراموشش کنم
همیشه هم حس میکنم اضافیم
خواباموهم که تعبیر میکنم بیشترش از بدبختیه همینم بخشی از خراب کردن زندگیمه
باید چیکار کنم تازه ۱۴ سالمه
لطفا کمکم کنید
اصن خودمم نمیفهم چطورمه مثلا تو مدرسه با همه خوبم و خیلی میخندم و سعی میکنم شوخی کنم و همه رو راضی نگه دارم ولی به محض اینکه میامخونه سریع میرم تو اتاق نمدونم چرا تنهایی رو بیشتر دوست داذم یوقت هایی بی دلیل گریه میکنم بی دلیل میخندم .
هی فکرای الکی تو سرم میاد که مثلا الان معلوم نیس چقدر ادم گشنه ش یا خونه نداره مادر نداره پدر نداره بعد میشنیم برا اونا گریه میکنم هی میخام یکاری کنم همه خوشحال باشن نمیشه رو درسام هم تمرکز ندارم چند وقت هم هست که مداوم کابوس میبینم ۱۶ سالمه.
الان یه حرف میزنه پنج دقیقه بعد میزنه زیرش توروخدا کمکم کنید
نمیدونم چه بیماری داره یهو عصبانی میشه، دوباره میگه باشه هرچی تو بگی ولی اصلا به چند دقیقه نمیرسه که میزنه زیر حرف خودش
بنظر من هیچکس بیماری روانی نداره ما داریم شخصیتمون رو میسازیم و این یه راه سختی که فراز و نشیبهایی توش هس دکتررا برای اینکه از هر راهی درآمدی داشته باشن هرروز بیمایری جدیدی میارن با درمانش
واقعا من وقتی این مقاله رو خوندم دیدم که اینجوری همه ی ۸میلیارد انسانا بیمارن چطور میشه همچین چیزی؟ معلومه چرا زمانای قدیم انسان معنی داشت چون اینقدر ضعیف نبودیم که هر توهمتی به ما بزنن و قبول کنیم اینطوری نبود که سنگ بزارن کلمون هی حولش بدن و ما هیچ واکنشی ندیم
ما مریض نیستیم ما فقط شدیم زیر دست بازی سیاست های مریض که برای نگه داشتن موقعیتشون دس به هر کاری میکنن
دوستان باور کنین اگه برین روانشناسی یعنی شخصیتتونرو عوض میکنین و فرمانبردار این دنیاو سیاست ظالمش قرار میگیرین
نوروز بر شما مبارک
قطعا تشخیص موضوعی که با آن دست و چنجه نرم میکنید نیاز به تخصص و نظر پزشک متخصص دارد اما چیزی که واضح است شما دچار اضطراب شدیدی هستید که باید حتما درمان شود لطفا علت را ریشه یابی کنید شاید لرزشهایی که عنوان می کنید از کمبود ویتامین در بدن شما خبر بدهد که با تجویز ساده توسط پزشک به راحتی قابل حل می باشد
توکل به خدا داشته باشید و با آرامش از کسی که میتونه شما را در این قضیه یاری کنه کمک بخوایید
با آرزوی حال خوب برای شما. یاعلی
وقتی کسی میگه فلان کار رو انجام بده ضربان قلبم میره بالا
همش فکر خودمشی میاد تو ذهنم دارم دیونه میشم
همیشه سر چیزای کوچیک اعصبانی میشم و زود گریم میگیره خیلیا قبلا سر همین گریم مسخرم میکردن و این بیشتر اعصابمو خورد میکنه
حالا اینارو کاری ندارم من شبا همش حس گریه دارم یا وقتایی که بدون حسم بهو میرنم زیر گریه یا وسط گریم یهو قهقهه میزنم اصلا داغونم ی بارم شکست عشقی خوردم و هیچجوره نمیتونم فراموشش کنم
همیشه هم حس میکنم اضافیم
خواباموهم که تعبیر میکنم بیشترش از بدبختیه همینم بخشی از خراب کردن زندگیمه
باید چیکار کنم تازه ۱۴ سالمه
لطفا کمکم کنید