نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳۳۶
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
Rosa
۱۸:۰۵ ۲۴ تير ۱۴۰۳
همش الکیه. میگه درد یعنی رشد. 35 ساله دارم فقط رشد میکنم اونقدر که درخت سکویا هم اینقدر رشد نکرده. و هیچ چیزی موقت نیست به جز آرزوهای انسان.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۴۴ ۱۲ تير ۱۴۰۳
سلام . با تشکر از مطلب مفید و زیبایتان
Iran (Islamic Republic of)
دخترک تنها
۰۲:۴۹ ۱۱ تير ۱۴۰۳
میدونی هممون خسته ایم خسته ازاین تنهایی هاخسته از این بی پولیا خسته ازاینکه هیچ کس نیست به دادمون برسه...
ما از تنهایی نمیترسیم!!!! فقط میترسیم که تنها بمونیم!!!
وقتی کامنتارو خوندم به خودم گفتم عهعهعه من نصف اینارو تجربه کردما ولی مثل شما زیاد جدیش نگرفتم ?گاهی نباید قر زد گاهی نباید گریه کرد باید روبه رو مشکلات وایساد بعد اندی که وایسادی به خودت میای میبینی عه نه جواب کسیو میدم نه دیگ مثل قبل بهش توجه میکنم وقتی به هرچیزی به یه دید دیگ نگاه کردی اونجاعه که میفهمی عهعهعع چقدر مشکلات قبلیم مسخره بودن??‍
گاهی به خودت بیا گاهی به هیجات نگیر میبینی فشار روت زیاده شده ازدرون جر بخوری بغزت خفت کنه با یه نیشخند سریع جمعش کن ببین شذه که میگم....
هممون درگیر ادمای توی زندگیمون هستیم من به اون تو به من همه بهم وصلیم مایه چرخه ایم که کارامون فقط به دست هم حل میشه خدا اینجا نقش پدر یا همون قصه گو مافیارو داره مانمیتونیم تو بازی که با چشم بسته انجامش میدیم از پدر بازی کمک بگیریم چراکه باید خودمون درسش کنیم...... ♥
امیدوارم حسمو باهاتون دزمیون گذاشته باشم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۰۲ ۰۲ تير ۱۴۰۳
خدایا کمکم کن دارم سکته میکنم زیر بار این همه مشکل
Iran (Islamic Republic of)
طاهره
۱۵:۳۱ ۲۷ خرداد ۱۴۰۳
متن بسیار زیبایی بود در نگاه اول ساده ومحاوره ای به نظر میرسید ولی واقعا چندین نکته ی عمیق و فیلسوفانه در بر داشت که من را به فکرفرو برد. ممنون از نویسنده
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۵۸ ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم از همه چی بریدم از خانواده شرایط زندگی دوست ضرر مالی درس و...
نه امیدی دارم ادامه بدم نه جرات خودکشی دارم
وقتی زندگی اطرافیان خودم رو نگاه میکنم خیلی حسرت میخورم که چرا من باید از اونا این همه پایین تر باشم فقد بخاطر اینکه مادر و پدرم من رو اصلا از خودشون نمیدونن و براشون مهم نیستم. یه روز نشد بدون دعوا بگذره.
واقعا خسته و بلاتکلیفم دیگه هیچ دلخوشی ندارم.
حتی بعضی چیزای کوچیک ام برام حسرت شده ولی به خودشون همه جثره میرسن و فقد منو ادم حساب نمیکنن. نمیدونم چی کار کنم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۵۵ ۱۸ خرداد ۱۴۰۳
واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم از همه چی بریدم از خانواده شرایط زندگی دوست ضرر مالی درس و...
نه امیدی دارم ادامه بدم نه جرات خودکشی دارم
وقتی زندگی اطرافیان خودم رو نگاه میکنم خیلی حسرت میخورم که چرا من باید از اونا این همه پایین تر باشم فقد بخاطر اینکه مادر و پدرم من رو اصلا از خودشون نمیدونن و براشون مهم نیستم. یه روز نشد بدون دعوا بگذره.
واقعا خسته و بلاتکلیفم دیگه هیچ دلخوشی ندارم.
حتی بعضی چیزای کوچیک ام برام حسرت شده ولی به خودشون همه جثره میرسن و فقد منو ادم حساب نمیکنن. نمیدونم چی کار کنم.
Iran (Islamic Republic of)
رضا
۲۰:۲۶ ۱۵ خرداد ۱۴۰۳
منم از دوران کرونا که مادر و برادر را از دست دادم خودمم کرونا گرفتم ولی عزیزترین کسی که توی زندگی ۲۵ ساله داریم گول حرف دیگران را خورد و مرا تشویق به کشیدن مواد کرد منی که به این مواد آلرژی داشتم ولی از فرط دوست داشتن زیاد و اینکه من نمیرم مواد را زدم ولی متأسفانه نجات پیدا کردم و بدتر از آن یک نیمه مصرف کننده شدم و بدتر از آن از شرکتی که ۲۴ سال خدمت صادقانه داشتم اخراج شدم و بعد از اون عشق دیرینه ام از فرط دوست داشتن من دچار بیماری روانی شد و نزدیک ۶ ماه دکتر و دوا تا به نتیجه رسیدن که مغزش را اشعه بزنند تا ریست بشه چون دیگه هیچ کسی را نمی‌شناخت بعد از بهبودی من ماندم و بیکاری و نیمه مصرف کننده الآنم نمی‌دونم دیگه چیکار کنم دوبار هم دچار حمله قلبی شدم ولی از شانس بازم قسر در رفتم و با این همه هیاهو فقط به یک چیز فکر میکنم اونم مردنه که راهش را پیدا نمیکنم .....
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۰۶ ۱۱ خرداد ۱۴۰۳
من ۳۹سالمه همسرم ۴۴سالشه باعشق باهاش ازدواج کردم ولی اون چند سالیه اصلا بهم توجه نمی کنه سه بچه داریم خیلی بد اخلاقه شب که از سر کار برمی گرده با تندی باهامون رفتار میکنه خیلی موقع ها بر سر موضوع های بیخودی باهام دعوا میکنه همش تو تنهایی خودم غصه می خورم آرزو دارم یه روزی حالش خوب بشه
Iran (Islamic Republic of)
..
۱۵:۰۶ ۲۳ شهريور ۱۴۰۳
سلام دوست عزیز امیدوارم مشکلت هرچه زودتر حل بشه به نظر من این مشکلات بیشتر از فشار اقتصادی ومشکلات مالیه امیدوارم هرچه زودتر مشکلتون حل بش ?
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۰۸ ۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیگه خسته شدم هم از زندگیم هم از خودم نمیدونم دارم چیکار میکنم حالم از خودم بهم میخوره حالم از رفتارام بهم میخوره دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه فقط با بودنم دارم بقیه رو ناراحت میکنم دارم مادر و پدرمو اطرافیانمو اذیت میکنم جرات خودکشی رو ندارم کاش حداقل جرات اینکار لعنتی رو داشتم حتی نمیدونم چمه
همه زندگیم استرس دارم . از استرس کشیدن خسته شدم مگه به آدم چقد تو زندگیش میکشه . بسمه دیگه دلم میخواد بمیرم . خدایا چرا بهم گوش نمیدی حتی نمیتونم با هیچکی حرف بزنم …. دیگه کافیه
Iran (Islamic Republic of)
غریبه
۲۰:۳۷ ۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیگه خسته شدم ....توی هیچ کاری موفق نیستم ‌.دست به هر کاری می زنم خراب میشه . خیلی ناراحتم ‌.همه ازم نا امید شدن . خودمم نا امید شدم ‌‌‌‌‌‌. ای خدا.
Iran (Islamic Republic of)
غریبه
۲۰:۳۶ ۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیگه خسته شدم ....توی هیچ کاری موفق نیستم ‌.دست به هر کاری می زنم خراب میشه . خیلی ناراحتم ‌.همه ازم نا امید شدن . خودمم نا امید شدم ‌‌‌‌‌‌. ای خدا.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۱:۲۵ ۰۵ خرداد ۱۴۰۳
بابا اینا که میگی باد هواست آماده مردنم داغونم بزودی خودکشی میکنم
Iran (Islamic Republic of)
حسنا
۱۲:۴۶ ۰۵ خرداد ۱۴۰۳
من زندگیمو فدای کسی کردم که منو آواره کرد و منو بازی داد هر سال می گفت سال بعد الان چند ساله منو سرکار گرفته هر سال توقعات مزخرفی برام گذاشت منم بخاطر علاقه بهش گوش کردم اما توقعاتش کم نشد که هیچ اضافه ترم شد انگار نه انگار که من آدمم هر بار میگه اعضای خانوادم هر چی بگن تو نباید ناراحتشون کنی اما اونا میگن میگه چیزی نگفتند که تو باید اونا رو راضی کنی .من بخاطرش خیلی در به دری کشیدم
والان دلم میخواست بمیرم جوانیمو نابود کر د عمرمو به باد گرفت اما فکر میکنم وقتی خدا هست که بر همه امور قادر هست و جان بنده ها به دست اونه و مالشون چرا ما باید خودمونو درگیر آدم و پول کنیم باید به طناب خودش چنگ بزنیم که همه چیز از اوست و او مالک زمین و آسمان هست چه روزی چه عشق چه سلامتی همه چیز
Iran (Islamic Republic of)
rouzbeh
۱۲:۰۳ ۲۲ ارديبهشت ۱۴۰۳
مگه من چیز زیادی خواستم فقط میخواستم از زیر بار منت و خفت این بنده ی پستت دربیام اما هر بار که آرزو کردم بیشتر غرق این خفت شدم من دیگه نمیتونم تحمل کنم من دیگه تبدیل به ادم افسرده ای شدم بی روح شدم سرد شدم روحم مرد بایا تو رو خودت قسم میدمت یا خلاصم کن یا اینکه دیگه از زسر این بدبختیا نجاتم بده از بس تو خونه ی مردم حرف شنیدم غصه خوردم گریه کردم شبها تا صبح بیدار موندم و از غم و غصه گریه کردم کل زندگی من شده روزا کارگری و شبا گریه زاری کردن ای خدااااااا من تازه به جوونی رسیدمه یا ازم بگیرش یا اینکه بیا و یه راهی نشونم بده و من رو نجات بده خداااااا ازت خواهش میکنم آیا تو حرفهایم رو نمیشنوی پی کی؟؟