تا نشوی مست خدا غم نشود از تو جدا
دوستان عزیزم افسردگی ریشه در القائات شیطانی داره و تنها راه خلاصی از وسوسه ها و تحریکات ابلیس و لشکریان شیاطینش نزدیک شدن به خداست
إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿مجادله آیه ١٠﴾
همیشه نجوا و راز گفتن از (نفوس شریره) شیطان است که میخواهد مؤمنان را دلتنگ و پریشان خاطر کند در صورتی که هیچ زیان به آنها نمیرساند جز آنکه امر خدا باشد، و مؤمنان باید همیشه بر خدا توکل کنند.
تمامی آیاتی رو که خداوند درباره شیطان و ماهیتش گفته مطالعه کنید و کمی تفکر کنید خداوند نیاز به نماز و روزه و پرهیزکاری ما نداره همه این توصیه ها برای دوری از دشمن بزرگی هست که انسان رو از ماوای اصلی خودش یعنی بهشت دور کرده و خداوند مهربان نفس به نفس با شماست تا شما رو از بلایا حفظ کنه و به سر منزل مقصود یعنی در جوار رحمت خودش که آرامش و نعمت و آسایش هست برسونه پس چرا ترس و چرا نگرانی ...چرا حرص چرا طمع...همه این احساسات پوچ و منفی از شیطان هسه و با یاد خدا از بین میره...
به امید سلامتی همه تون و نابودی این احساسات و احوالات بد شیطانی...
بلند بگو یا الله...
سلام 41 سال دارم 21 سال است داروهای افسردگی مصرف می کنم مجرد هستم بیرون از خونه نمیرم تو سرم صداهایی میاد مثل اینکه همه حرفهای مرا می شنوند دایم می شنوم که مرا دیوانه و روانی صدایم می کنند این صداها آزارم می دهند درمان من چیست
باسلام بنده یک دختر۱۰ساله دارم که مدتی است بسیارپرخاشگر شده است ومرتب باهمه درگیری لفظی داردوحتی روی دیگران دست بلندمیکندوبسیارهم استرس دارد بطوری که بااینکه شاگردممتازی است اماسرآزمونهایش استرس زیادی داشت بطوری ک معلمشان متوجه تغییررفتارورنگ صورتش میشد ونتیجه ی تمام آزمونهایش هم خیلی خوب بودومعلمشان هم دلسوزومهربان بود وهیچ ترسی هم ازاونداشت آیااین استرس وپرخاشگری شدیدمیتواندب علت افسردگی باشدوبایدچه اقدامی بکنم؟ درضمن اصلاخوابیدن شبانه روهم دوست ندارد.
در سال ۸۹ شیمی درمانی شدم چند سال هست دست و صورت و پاهام شدید ورم میکنند, اکو قلب, آزمایش کلیه و تیروئید رو انجام داده ام مشکلی نیست. نمک اضافی استفاده نمیکنم, ورمها در ناراحتی شدیدتر میشه, وقتی ناراحت میشم گرمم میشه تپش قلب میگیرم عرق گرم دارم و ورم میکنم. پزشکان میگن از استرس و اضطراب هست. فشار روحی زیادی دارم.
حدود سه سال پیش بر اثر اتفاقی دچار استرس و اضطراب شدم که وقتی رفتم پیش روانپزشک تشخیص پنیک داد و همچنین (هیپوکندریا) داروی آسنترا که خوردم مثل آب رو آتیش میمونست و تمامی علایم استرسم رد شد یکسال هم مشاوره میرفتم که متوجه شدم دچار طرحواره یا تله زندگی هستم همچنین اعتماد به نفسم هم پایینه حوصله هیچ کاری هم ندارم بیشتر اوقات میخوابم قبلا اینطور نبودم خیلی فعال بودم اما از سه سال پیش تا حالا اینجوری شدم
مشاوره فقط یکسال رفتم اما دوست دارم کاملا خوب بشم هم استرسم کم شه و هم دوباره فعال و اکتیو شم
سلام برادری دارم اصلا حرف کسی را قبول نمیکند پیش روان شناس بردیم حتی بیست روزی بستری شده
وی جوابی نگرفتیم
فقط و فقط بهانه و پدر و مادرم را اذیت میکند جه کنیم دیه خسته شدیم پیش دکترا بردیمش قانعش نمی کنند باید جه کنیم
ترس و اظطراب امانم را بریده ترس از اینکه بلایی سرم بیاد دیوانه ام کرده آنقدر اظطراب دارم که با داشتن شرایط مالی متوسط حتی نمی توانم به ازدواج فکر کنم من 41 ساله هستم و همیشه نگران آنقدر نگران که از 18 سالگی مو های سرم ریخت و الان سرم به کلی طاس شده فکر می کنم همه دشمن هستند و می خواهند بلایی سرم بیاورند از اینکه بمیرم خیلی می ترسم حتی از خوابیدن هم می ترسم فکر می کنم اگر بخوابم دیگه بیدار نمی شوم از روان پزشک ها خیلی می ترسم فکر می کنم اگر برم پیش شان حتما بلایی سرم میاورند لطفا راهنماییم کنید شاید فرجی شد
سلام من ۲۳سالمه....به دلایلی ۵سال پیش حال روحب مناسبی نداشتم...صدایی مدام توی سرم باهام حرف میزنه و اذیتم میکنه ۵سال پیش اتقدر اون صدا توی سرم شدید بود و اذیتم میکرد ک نمیتونستم باهاش کنار بیام و مجبور میشدم به حرفش گوش بدم اونم مجبورم میکرد با تیغ روب بدن خودم بکشم و خون ک میدیدم اروم میشد...و حتی چندبار مجبورم کرد به خودکشی...ی مدت خودم قرصای خواب اور میخوردم تا همش بخوابم و صداشو نشنوم....بعد ی مدت ک گذشت بهتر شدم و قرصا رو هم کنار گذاشتم البته کنار قرصا تفریح هم داشتم و سعی میکردم اروم تر باشمو به اتفاقای بد زندگیم فکرنکنم...ولی تازگیا چندروزی هست که بازم اون صدا رو توی سرم میشنوم سعی میکنم بهش توجه نکنم ولی خیلی اذیتم میکنه....نمیدونم این مریضی هست یا نه اگه امکانش هست راهنماییم کنین
حدود پنجاه سالمه بامدرک لیسانس.اول چون نتونستم در رشته دلخاه درس بخونم تصمیم گرفتم تمام دانشگاه را به رگبار ببندم.در وزارت بهداشت مشغولم کسانی که با من راه میاند عاشقشون هستم وانها که مخالفت یا اذیت میکنند میخواهم انها رو بکشم یا خودم رو.خواهش میکنم کمکم کنید
روز بخیر
من 43 سال سن دارم شاغل هستم مشکل مالی ندارم - خیلی گوشه گیر هستم و در جمع همکاران معمولا کم حرف هستم خنده نمی کنم ولی به واسطه ای داشتن دو فرزند بسیار پر انرژی هستم ممنون میشم بفرمائید چرا ؟
40 سال دارم اصلا بیرون نمیرم.دایم حرفهای مردم تو سرم است آنها حس میکنم تمام حرفهای مرا می شنوند و به من روانی ودیوانه می گویند چه راه حلی برای من دارید؟
دوستان عزیزم افسردگی ریشه در القائات شیطانی داره و تنها راه خلاصی از وسوسه ها و تحریکات ابلیس و لشکریان شیاطینش نزدیک شدن به خداست
إِنَّمَا النَّجْوَىٰ مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿مجادله آیه ١٠﴾
همیشه نجوا و راز گفتن از (نفوس شریره) شیطان است که میخواهد مؤمنان را دلتنگ و پریشان خاطر کند در صورتی که هیچ زیان به آنها نمیرساند جز آنکه امر خدا باشد، و مؤمنان باید همیشه بر خدا توکل کنند.
تمامی آیاتی رو که خداوند درباره شیطان و ماهیتش گفته مطالعه کنید و کمی تفکر کنید خداوند نیاز به نماز و روزه و پرهیزکاری ما نداره همه این توصیه ها برای دوری از دشمن بزرگی هست که انسان رو از ماوای اصلی خودش یعنی بهشت دور کرده و خداوند مهربان نفس به نفس با شماست تا شما رو از بلایا حفظ کنه و به سر منزل مقصود یعنی در جوار رحمت خودش که آرامش و نعمت و آسایش هست برسونه پس چرا ترس و چرا نگرانی ...چرا حرص چرا طمع...همه این احساسات پوچ و منفی از شیطان هسه و با یاد خدا از بین میره...
به امید سلامتی همه تون و نابودی این احساسات و احوالات بد شیطانی...
بلند بگو یا الله...
حدود سه سال پیش بر اثر اتفاقی دچار استرس و اضطراب شدم که وقتی رفتم پیش روانپزشک تشخیص پنیک داد و همچنین (هیپوکندریا) داروی آسنترا که خوردم مثل آب رو آتیش میمونست و تمامی علایم استرسم رد شد یکسال هم مشاوره میرفتم که متوجه شدم دچار طرحواره یا تله زندگی هستم همچنین اعتماد به نفسم هم پایینه حوصله هیچ کاری هم ندارم بیشتر اوقات میخوابم قبلا اینطور نبودم خیلی فعال بودم اما از سه سال پیش تا حالا اینجوری شدم
مشاوره فقط یکسال رفتم اما دوست دارم کاملا خوب بشم هم استرسم کم شه و هم دوباره فعال و اکتیو شم
وی جوابی نگرفتیم
فقط و فقط بهانه و پدر و مادرم را اذیت میکند جه کنیم دیه خسته شدیم پیش دکترا بردیمش قانعش نمی کنند باید جه کنیم
من 43 سال سن دارم شاغل هستم مشکل مالی ندارم - خیلی گوشه گیر هستم و در جمع همکاران معمولا کم حرف هستم خنده نمی کنم ولی به واسطه ای داشتن دو فرزند بسیار پر انرژی هستم ممنون میشم بفرمائید چرا ؟