نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۳۸
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۳۳ ۲۳ تير ۱۴۰۱
جن ها هم مخلوق خدا هستن وخیلی سال قبل انسان وجود داشتن ما ادما اگ به حریم اجنه تجاوز نکنیم هیچ مشکلی برامون پیش نمیاد.خیلی چیزهارو باید رعایت کرد چون اونا همه جامیتونن باشن حتی توی خونهامون یا زیرزمین سیع کنید اب جوش نریزید رو زمین ممکنه شانستون بد باشه وریخته باشین رو یه جنی اون موقعه دیگ فقط خدا میتونه بدادتون برسه.پیگیرداستان های اجنه نباشید چون هی حرفشون بزنید وبهشون فکرکنید جذبه درست میکنید ومیان توی زندگیتون این حرفهارو از کسی نشنیدم خودم تجربه کردم وخواستم استفاده کنید انشالله ک هیچ کسی درگیر این مخلوقات نشه فداتون❤
Iran (Islamic Republic of)
دلقک
۰۵:۳۴ ۱۰ خرداد ۱۴۰۱
من داشتم سیگار می‌کشیدم که تقریباً اخراش بود وقتی داشت به نزدیکهای فیلتر سیگار می‌رسید با کام آخری که گرفتم یهو آتیش گرفت،، لامصب فکر کنم جنس کاغذ سیگار ش قلابی بود، واقعا ترسیدم
Iran (Islamic Republic of)
.Sanam.
۲۰:۴۷ ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱
یه روز مادربزرگم خواهش کردم یه داستان ترسناک بگه
می‌گفت که یه روز پدربزرگم وقتی حدود ۱۰ سالش بوده رفته جنگل همون‌جوری داشته قدم میزده به وسطای جنگل رسیده بوده دیده که یه زن با لباس های سفید با موهای بلند روی یک شاخه‌ی درخت نشسته بوده داشته موهاشو شونه می‌کرده
Iran (Islamic Republic of)
.Sare.
۲۰:۳۹ ۰۸ ارديبهشت ۱۴۰۱
یه شب که همه خواب بودن با دختر عمم که اومده بود خونمون داشتم صحبت میکردم . همانطور که دراز کشیده و برق هام خاموش بود به طور ناخودآگاه سرمو بلند کردم و بالای سرمو دیدم یه گرد اپل فکر کردم پاچه هست یا لوازمی چیزی و دوباره سرمو طرف دخترعمم چرخوندم بعد از چند دقیقه صحبت کردن دوباره سرمو بالا گرفتم اما
وقتی بالای سرمو نگاه کردم چیزی نبود خیلی ترسیده بودم
Iran (Islamic Republic of)
آرمیتا که داستان های جنی براش اتفاق افتاده
۱۷:۵۳ ۲۰ اسفند ۱۴۰۰
من به شخص نمی ترسم
چون داستان ترسناکی نیست
من داستانه خودمو تعریف کنم شما چی میگید
من قبلا توی یک خونه ای زندگ می کردم
من دوتا داداش دارم
به اسم پارسا و امیرعباس
داداش بزرگه امیر عباس هست که ۱۳ سالشه
و برادر کوچیکه ۱۲
و من ۱۰
اون خونه قبلا خونه متروکه بوده و هیچ کس داخلش نبوده
صاحب خونه رنگش کرده و فقط
ما وقتی رفتیم داخل خونه
من اول نفر داداشمو دیدم
پارسا رو
صداش زدم
گفتم پارسا پارسا داد زدم
مامانم گفت رفته دستشویی
بعد داداشم که گفتم دیدم
اون یک جن بود که خودش رو شبیه داداشم کرده بوده
خالم که اومده بود کمک مامانم تا وسایل هارو بچینه
دختر خالم و پسر خالم هم آورده بود دختر خالم اومد کمک من
پسر خالم هم رقت کمک دوتا داداشم
دیگه بعد از ۶ ساعت کارمون تموم
من رفتم اتاق داداشمو نگاه کردم ببینم چجوری چیده
اونم اتاق منو
اتاق داداشم یک پنجره داشت
که به دشت درو بیابون انگار نگاه می کردیم
عجیبش اونجا بود که
ما توی شهر توی تهران توی توی اوین بود
که خونه کناری آپارتمان بود
ولی پنجره به دشت و بیابون راه داشت
بعد چند دقیقه بابام رفت دستشویی توی دستشویی کمدی بود که شناسنامه باطله داخلش بود
و خون قد در و دیوارش بود
خون مال خیلی قبلا بود
که پاک نمی شد
و خشک نمی شد خون
اون لحظه فهمیدم که اون خونه جنی هست
و تازه اومدیم داخل اون خونه
اتاق من هم تختش همیشه جن بالاش بود حالا داستان خونه شمال که خونه شستشو مرده هستو بگم اگه میخوان بگم بگین بگو
Iran (Islamic Republic of)
جن زدگی
۱۵:۰۳ ۲۰ آذر ۱۴۰۰
من یه شب وقتی خواب بودم یه دفعی ساعت ۳ نصف شب خود به خود از خواب بیدار شدم واحساس می کردم که دوربرم چیزهایی در حال حرکت هستن و صداشون میومد خیلی ترسیده بودم و سرم زیر پتو کردم وچند لحظه صبر کردم ببینم چی می شه که همین طور که دراز کشیده بودم یه چیز دوپا از روی بدنم پرید کاملن پاشو روی بدنم احساس کردم و تا صبح از ترس به خودم می پیچدم به خدا راست میگم خونه ما از اون خونهای قدیمی بود خدا کنه سر هیچ کس نیاد البته این یکی از ماجراهایی که برام پیش اومده و اتفاقای دیگم سرم اومده
Iran (Islamic Republic of)
دنیای مرموز جن
۲۲:۰۲ ۱۶ آذر ۱۴۰۰
سلام
بیماری که در عصر حاضر از هر 1000 نفر یکی مبتلاشه
رجوع کنید به بیماری اسکیزوفرنی " چیزی نیست جز جن زدگی

بله باور نکنید ,اعتنا نکنید,درک نکنید اما هیچ وقت کنجکاوی هم نکنید

قبلا از این که برامون این مشکل پیش بیاد تو شب نشینی هامون از این موجودات صحبت میکردیم چون هیچی هیچی هیچی نمیدونستیم

تا وقتی که گرفتارش شدیم الان پنج ساله...


حالا انقد زندگی هایی رو میشناسم که گرفتار این قضیه ان
به دورو برتون یه نگه بندازین حتما یه فامیل داشتید که یهو با همه قطع رابطه میکنه هیچ وقت پای حرفاشون نشستید...


ای کاش انقدر گوش شنوا بود تا ساعت ها براش اتفاقاتی افتاده رو براش میگفتم

خدا کریمه وَانْتَظِرُوا إِنَّا مُنْتَظِرُونَ
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۵ ۱۶ مهر ۱۴۰۰
من چند سال پیش داشتم تو آیینه نگاه میکردم که یک دفعه چشمم افتاد به در که پشت سرم باز بود بعد دیدم یک دست پشمالو درو گرفت ترسیدم زود برگشتم ببینم چی بود ولی دیگه ندیدمش
کسی تا حالا این اتفاق افتاده لطفا اگه اوفتاده و کسی میدونه اون چی بوده بگین
Iran (Islamic Republic of)
F.K
۲۳:۰۹ ۲۰ مرداد ۱۴۰۰
حدود سه سال پیش اتفاقای خیلی عجیبی برای من افتاد شبا توی سه کنج دیوار یه جن سیاه میدیدم که خیلی جاها دنبالم میکرد و صدای جیغ میشنیدم وقتی این رو برای مامانم تعریف کردم با کمال ناباوری حرفم رو قبول کرد بعد فهمیدم که وقتی بچه بودم بی دلیل در کشو هام باز و بسته میشدن و حتی یه بار لوستر اتاقم وقتی همه خواب بودن افتاد و ریز ریز شد و دیگه اینکه توی اون سه سال صدای جیغ میشنیدم و هر خوابی که میدیدم به واقعیت تبدیل میشد هنوزم بعضی وقتا که تو اتاقم میخوابم احساس میکنم کسی داره لمسم میکنه بعد از این قضایا همون چیزی که من میدیدم رو خواهر کوچیکم میبینه جالب اینه وقتی توی خونه مون نیستیم هیچ اتفاقی برام نمیوفته
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۰۵ ۲۲ خرداد ۱۴۰۰
تقریبا سه سال پیش بود که منو دوستام چون علاقه زیادی به اجنه و ارواح داشتیم تصمیم گرفتیم یه احضار روح انجام بدیم و خب نیاز به یه فردی داشت که ورد رو روی اون انجام بدیم من برای این کار داوطلب شدم و انجام دادیم ولی هیچ اتفاق خاصی نیوفتاد و ما هم فکر کردیم درست طلسم رو انجام ندادیم و بیخیالش شدیم. تا سه ماه بعد از اون همه چیز مرتب بود تا اینکه یه شب وقتی داشتم روی لبتابم فیلم میدیدم. یه کاری پیش اومد همین جوری فیلم رو استپ و لبتابو بستم و رفتم و لبتاب روی میزم بود طرفای ساعت ۳ نصفه شب بود یه دفعه لبتابم روشن شد وفیلم پخش شد چون صداشم بلند بود از خواب پریدم تا چشمم به لبتاب خورد لبتاب خاموش شد و درش خود به خود بسته شد. خب طبیعیه که بترسم برای همین رفتم زیر پتو بعد چند دقیقه اومدم بیرون پتو و دیدم لبتاب پایین تختمه و واقعا دیگه ترسیده بودم باز رفتم زیر پتو و احساس کردم یه نفر از روی پاهام هی داره خودشو میکشه بالا احساس میکردم یه نفر تمام وزنشو انداخته روم نمیتونستم بلند بشم فقط داشتم صلوات میفرستادم. صبح که بیدار شدم لبتابم روی میز بود برای همین فک کردم همه چیزایی که شب اتفاق افتاده بود رو خواب دیدم ولی تا رفتم از اتاق بیرون مامانم گفت چرا دیشب با صدای بلند داشتی فیلم میدی منم گفتم من فیلم نمیدیدم من خواب بودم مامانم گفت خودم شنیدم یه دفعه صدای فیلم رو لبتابت بلند شد بعد چند ثانیه قطع شد.
یه بار دیگم تقریبا ۳ ماهه پیش باز شب بود خواب بودم یه دفعه توی سه کنج اتاقم یکیو دیدم صورتش رو به دیوار بود پشت سرش رو به من و از پشت کاملا شبیه مامانم بود اروم صداش زدم که برگرده ولی برنگشت دفعه اخر که صداش زدم اروم برگشت و دیدم قشنگگگگ خوددد مامانم بود میتونم قسم قران بخورم برا همین با داد صداش کردم ولی یه دفعه مامانم با ترس در اتاقمو باز کرد گفت چیشده و وقتی برگشتم همون سه کنج که اونو دیده بودم نشون بدم دیدم نیستش و رفته. از بعد اون احضار روحی که با دوستام انجام داد این اتفاق زیاد میوفته هم میتونم باهاشون ارتباط برقرار کنم هم میتونم ببینمشون هم حرف بزنم یکیشون رو یه بار به طور اتفاقی دیدم یه دختر بود همسن خودم ۱۵ ساله بهم گفت قبلا اونجا اتاقش بوده و اینجایی که ما الان زندگی میکنیم زندگی میکردن ولی کل خانوادش بر اثر یه تصادف مردن و اون برای اینکه تنها نباشه بعضی اوقات به این خونه سر میزنه. همه ارواح بد و شیطانی نیستن بعضی هاشون خیلی تنهان و فقط یکی رو میخوان که ازشون نترسه و درکش کنه تا بتونن باهاش ارتباط برقرار کنن.
Iran (Islamic Republic of)
آیدا
۲۱:۴۴ ۰۹ خرداد ۱۴۰۰
من به اجنه و ارواح اعتقاد دارم و حتی پدربزرگم دیده و خودم هم یه وقتایی میبینمشون و خب همه بهم میگم خیالاتی شدی اوایل خیلی میترسیدم اما الان دیگه نمیترسم ازشون مثلا وقتی تو خونه هستم احساس میکنم یه چیز شبیه به یه حیوون البته خودش نه یک سایه سیاه از کنار پام رد میشه اما سرعتش خیلییی زیاده و خب یه وقتایی که دخترعمم یا خواهرم میرن رو اعصابم چند دقیقه بعدش یه اتفاقی براشون میافته و الان حتی دختر عمم و خواهرم میدونن و همیشه بهم میگن نفرین کن که خودمم از تشبیحشون خندم میگیره و یه بارم که به مادربزرگم گفتم نمی‌دونم باورکرد یا نه اما گفت روحت پاکه بخاطر همین ارواح ازت دفاع میکنن یا به اصطلاح ازت طرفداری میکنن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۲۰ ۰۷ خرداد ۱۴۰۰
من دیروز نشسته بودم رو مبل و صدای مامانم رو شنیدم ک از توی اتاقش اسممو بلند صدا کرد بلند شدم ک برم توی اتاق که یهویی یادم افتاد مامانم سرکارع و هیچکس خونه نیست
Iran (Islamic Republic of)
الینا محمودی
۱۰:۰۳ ۰۲ خرداد ۱۴۰۰
من خیلی وقتا وقتی سرگرم کاری ام یهو بدنم یه سردی رو حس میکنه اونم در حین گرمای آفتاب حس میکنم یه چیز خیلی سرد از پشتم رد میشه شنیدم که اگر یهو سردتون بشه یعنی یه جن از کارتون گذشته و لطفاً دنبال ای کارا نرید اصلا چون من دختر خاله ام بخاطر این طور مسائل تا پای مرگ رفت.
Iran (Islamic Republic of)
ی بنده خدا
۱۴:۴۴ ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰
ترسناک بود
Iran (Islamic Republic of)
ی بنده خدا
۱۸:۲۶ ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۰
جالب بود ولی فکر نکنم واقعیت داشته باشه