جنها مگه بیکارن سر تو زندگی مردم بکشند خودشون زندگی و بدبختی دارن خانواده و کار و بچه دارند مثل انسانها اما این انسانها دعانویسها هستند که با تهیه طلسم یهود و دعاهای غیر معروف پای جنها را در خانه انسانها باز میکنند و باعث گمراهی مردم در درک شناخت قدرت مطلق که خداوند هست میشوند
بله همینجور که خداوند درقرآن کریم فرمودن جنها قبل از انسانها زندگی میکردن وهنوزهم هستن. پس نباید باکارهای نادرست مزاحم انهاشویم. بی دلیل کاری به ماندارن اوناهم مثل ما گرفتاری زندگی خودشون دارن.
بله همینجور که خداوند درقرآن کریم فرمودن جنها قبل از انسانها زندگی میکردن وهنوزهم هستن. پس نباید باکارهای نادرست مزاحم انهاشویم. بی دلیل کاری به ماندارن اوناهم مثل ما گرفتاری زندگی خودشون دارن.
بله واقعیت و خداوند هم در قرآن کریم به صراحت فرموده یکی از بزرگترین حفاظ ها نماز هست و خواندن قرآن اونها هم دنیای خودشون رو دارند خدانکنه گیر بدهاشون کسی بیافته البته هستن انسانهای خداشناس و بزرگی که خداوند قدرت هایی بهشون داده برای کمک به دیگران بنده یه استادی میشناسم خیلی کم کار میکنه اما کارش عالیه فقط هم آیات قرآن و دستورات دینی میده خودش همه چیز میفهمه
سلام منم صبح ساعت 3/5صبح رفتم دستشویی دیدم از پشت دستشویی که گاراژ هامون است صدای گریه بچه میآمد از دستشویی بیرون اومدم رفتم بالای دیوار همسایمون که بند ادمو باز میکنه گفتم شاید بند بچه را دارد باز میکند اینم داره گریه میکندولی توی حیاط همسایمون هیشکی نبود رفتم توی گاراژ صدا نیومد
یا یکبار دیگه توی گاراژ هامون بودم داشتم ماشینم تعمیر میکردم که روباکی متورم تکون خورد رفتم تکونش دادم دیدم هیچی زیرش نیست رفتم دیدم دوباره داره تکون میخوره
Eli
۲۳:۴۰ ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۲
سلام من خیلی وقته پیش پدریزرگم رو در خانه دیدم که بیرون رفته بود ولی یه مردی با ظاهر و صورت پدربزرگم و با یه لباس سیاه ظاهر شد دم در در خروجی و من صداش کردم و غیب شد و یه بار یه دود سیاه که شبیه مادربزرگم بود ظاهر شد که پشتش برق روشن بود و دقیقا مادربزرگم در اتاق داشت کارشو میکرد!
و یه بار خواب دیدم شبه و یه عروسکی هست اسمش یادم نیست چی بود ولی یه عروسکی مثل انابل که در خوابم این حرف بود که اگه یه گاج کوچیک در شب کنارت ببینی یعنی که روح یا جن مادر هست تو اون خونه و من رفتم برق رو روشن کردم و پرت کردم اون گاج رو،روی زمین و گفتم این رو نمیخوام و یادمه رفتم تو اتاقم که اومدم از اتاقبیرون دیدم بیشتر عروسکام تو اشپزخونس درحالی که من اونارو اصلا دست هم نزدم و یادمه مادربزرگم هم بود در خواب که گفت یه نفر تو خونس ،که من رفتم سراغ عروسک و اسمشو گفتم و ازش خواهش کردم بره و اینکه چرا اومده که از خواب بیدار شدم
این خواب رو برا یکی تعریف کردم گفتش میخوان باهات دوست شن ولی تو راه ارتباط باهاشونو نمیدونی و گفت یه روح راهنماگر میاد که بهت یاد میده چیزی رو و معلوم نیست چه موقع و کجا
و یه بار یه دست دیدم از پشتtvاومد بیرون و نمیدونم توهمه یا ن
و یه بار یه میمون دیدم تو حال که غیب شد و یه بار هم تو تلویزیون یه سایه دیدم اومدم یه ملافه انداختم رو تلویزیون بعد خانوادم اومدن از بیرون ملافه رو برداشتم انداختم رو صندلی چون دیدم انگار کنار صندلیه و من اینارو تو صفحه تلویزیون خاموش دیدم
یه سایه سیاه.
سلام من خونه ی قبلی داشتم تو کاسه سالاد خورد میکردم که روی میز بود رفتم دستم رو بشورم که دیدم کاسه روی زمین هست...
همیشه لباس های سیاهم گم میشد.
شب که بخوابیدم یکدفعه بیدار میشدم می دیدم بچم نیست می دیدم بچه تو اشپز خونه است یک چاقو بقل دستش هست
و همیطه حس میکردم یکی داره به ظرف دست میزنه که صدا می ده
یک روز بچه هم را بردم مهد کودک رفتم خونه تنها بودم یک یکی اسم من رو صدا کرد از اتاق رفتم دیدم همه وسایل رو ریختن زمین
بخاطر همین خانه مان رو عوض کردیم که این اتفاق ها داره رخ میده
آره خیلی از این ها برای من پیش اومده ۲ماه پیش لامپ های خونه ما دو روز درمیون یا سه روز در میون میسوخت که خیلی عجیب بود یا ماشین لباس شویی ما همیشه یه صدای زوزه از خودش در میآورد تعمیرکار آوردیم اما دیگه صدا نمیداد!!! خیلی مطالب مهمی بود از این به بعد بیشتر به اتفاقات دور و برم توجه میکنم ممنون.
سال ۸۰ من و رفیقم تو یکی از کارخونه های اطراف کرج شیفت شب بودیم که دوستم بهم گفت که قبلا تو محل کار چیزهای عجیب و غریبی دیده، من توضیحات بیشتری خواستم و اون امتناع می کرد که صحبت کردن در موردش باعث میشه اتفاقاتی بیفتن. خلاصه ما نصف شب یکی از روزها با استکان و حروفات روی کاغذ احضار رو انجام دادیم که اون چیز احضار شده خودشو "سو" معرفی کرد و اینکه حرکتش رو زمانی انجام میداد که ما جوابی تو ذهنمون داشتیم. بعد از اون بدبختی ما شروع شد و اتفاقاتی عجیب میفتاد. سایر همکارا اوایل به حرفای ما اهمیتی نمیدادن اما با گذشت زمان همه چیزهای عجیبی میدیدن مثل باز و بسته شدن درها و بازی موج رادیو و دویدن روی پشت بام و پرت شدن ذونکن از روی کمد به سمت دیوار روبرویی و سایر چیزها. بدترین هم دختری بود که سه نفرمون حسش کرده بودیم که از پشت مارو میگرفت و میگفت برنگرد که من تا مرز سکته پیش رفتم. سر همین مسئله دو تا از بچه های تاسیسات استعفا دادن. حتی کار به جایی کشید که مدیران ارشد هم اومدن در مورد این قضیه تحقیق کردن و انکار قضیه. قبلا هم گفته بودن که اونجا چیزهایی دیدن و یکی از قدیمیا هم میگفت که اونجا زیر خاکی و سنگهای نقش دار هم دفن شده. من پس از اون ماجرا موهام شروع به ریختن کردن که مجبور شدم از کارم استعفا بدم و حتی از تهران خارج بشم تا سلامتی پس از درمان نافرجام به نتیجه برسه. پس از اون من به مدت چند سال هر شب ساعت ۴:۵۰ با کابوس و احساس اینکه کسی منو میکشه یا میاد روی من از خواب بیدار میشدم و دیگه برام عادی شده بود و تجربه آخری و ترسناک این بود که کسی بالای سرم گفت بریم که من از کمر به تشک فرو رفتم و خودمو میدیدم و با داد زدنهای تو خواب منو بیدار کردن. عمدتا احساس میکردم دختری کنار من هست و تا چشام رو باز نمیکردم نمیرفت. روی در ورودی خونه هم همیشه خدا خطوط سینوسی که انگار با آب قند باشه و چسبناک بود پاشیده میشد. پس از یه سرقت از منزل مجبور به نصب دوربین مداربسته شدیم که اون علایم روی در دیگه تکرار نشدن اما من تو ساعات خوابهای بد دوربین رو چک کرده بودم چیزی ثبت نمیشد اما نوار قرمز رنگی که دوربین نسبت به تحرکات نشون میداد زیر فیلمها و دقیقا اون ساعات میفتاد که منو بیشتر عصبی می کرد. روزی به صورت خیلی اتفاقی یه سگ رو به مدت یکسال نگه داشتم که تمام اون اتفاقات تموم شدن اما سگ بیچاره اواخر نصف شب زوزه میکشید و حالت عصبی گرفته بود. پس از رد کردن سگ من این مشکل رو دیگه نداشتم اما هیچ کدوم از کارهام به درستی پیش نمیرن و همیشه بد میارم. پیش دوتا دعا نویس رفتم که فقط سکوت کردن و یه کاغذ دادن دستم. از شر اون موجود فعلا راحت شدم اما بدبیاری همچنان گریبانگیرمه.
سلام. من شنیدم با خواندن ذکر بسم الله الرحمن الرحیم. به عدد 1001.وچهار قل به آب واسپری کردن آن در قسمت های مختلف خانه با باز کردن در وپنجره ها. می توان از وجود آنها در طول شبانه روز راحت بود. من به تجربه خودم میگم ونجات پیدا کردم.
واییی بیشتر علایم هست یه بار عروسکم رو رو یه میز گذاشتم بعد رو میز تحریرم پیدا شد یا وسایلم میوفته بعد ناپدید میشه بعد ظاهر میشه همیشه یه فرد سیاه میبینمم کمککک یعنی اجنه هستتت؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ بسم الله
سلام چند روزی هست لباس های خواهرم و مادرم پایین و وسطشون با قیچی بریده میشه و چندین لباس این اتفاق براشون افتاده و خواهرم خوابای بد میبینه و از خواب میپره نظرتون چیه؟؟؟
یا یکبار دیگه توی گاراژ هامون بودم داشتم ماشینم تعمیر میکردم که روباکی متورم تکون خورد رفتم تکونش دادم دیدم هیچی زیرش نیست رفتم دیدم دوباره داره تکون میخوره
و یه بار خواب دیدم شبه و یه عروسکی هست اسمش یادم نیست چی بود ولی یه عروسکی مثل انابل که در خوابم این حرف بود که اگه یه گاج کوچیک در شب کنارت ببینی یعنی که روح یا جن مادر هست تو اون خونه و من رفتم برق رو روشن کردم و پرت کردم اون گاج رو،روی زمین و گفتم این رو نمیخوام و یادمه رفتم تو اتاقم که اومدم از اتاقبیرون دیدم بیشتر عروسکام تو اشپزخونس درحالی که من اونارو اصلا دست هم نزدم و یادمه مادربزرگم هم بود در خواب که گفت یه نفر تو خونس ،که من رفتم سراغ عروسک و اسمشو گفتم و ازش خواهش کردم بره و اینکه چرا اومده که از خواب بیدار شدم
این خواب رو برا یکی تعریف کردم گفتش میخوان باهات دوست شن ولی تو راه ارتباط باهاشونو نمیدونی و گفت یه روح راهنماگر میاد که بهت یاد میده چیزی رو و معلوم نیست چه موقع و کجا
و یه بار یه دست دیدم از پشتtvاومد بیرون و نمیدونم توهمه یا ن
و یه بار یه میمون دیدم تو حال که غیب شد و یه بار هم تو تلویزیون یه سایه دیدم اومدم یه ملافه انداختم رو تلویزیون بعد خانوادم اومدن از بیرون ملافه رو برداشتم انداختم رو صندلی چون دیدم انگار کنار صندلیه و من اینارو تو صفحه تلویزیون خاموش دیدم
یه سایه سیاه.
همیشه لباس های سیاهم گم میشد.
شب که بخوابیدم یکدفعه بیدار میشدم می دیدم بچم نیست می دیدم بچه تو اشپز خونه است یک چاقو بقل دستش هست
و همیطه حس میکردم یکی داره به ظرف دست میزنه که صدا می ده
یک روز بچه هم را بردم مهد کودک رفتم خونه تنها بودم یک یکی اسم من رو صدا کرد از اتاق رفتم دیدم همه وسایل رو ریختن زمین
بخاطر همین خانه مان رو عوض کردیم که این اتفاق ها داره رخ میده