با شوهرم دعوام شد . نفرینش کردم . رفت و بعد نیم ساعت برق گرفتش و فوت شد. الان پنج ساله که با عذاب وجدان زندگی میکنم . آیا ممکنه نفرین من اونو کشته باشه ؟
خوش به سعادتت خواهر دستت رو سرمن. انشالله قسمت منم بشه بحق امام حسین
رها
۰۰:۰۷ ۱۶ فروردين ۱۴۰۴
کاش دعای منم اینجوری مستجاب میشد چقدر فحش چقدر کتک چقدردمنو روز و شب ول کرد رفت شمال و اینور و اونور چقدر تحقیرم کرد هی گفتم ایشاله برنگردی تیکه تیکه هاتو برام بیارن ولی خوش و خرم گشت و سالم برگشت ???
عموی من وقتی مجردبودم حیاطم راازدستم درآوردوخودشان نصف ارزش قیمت گذاری کرده برداشت ودرخونه اش ازم قولنامه گرفت که کل پولم راداده ولی بعدازامضانصف پول(صدهزارتومان)درسال۶۸دادوبرای بقیه بارهامنوازتبریزبه پارسآبادکشاندآخرش هم ۲۵هزارتومانم رانداددرصورتیکه زمین حصارشده۱۸۰متررابه۱۸۰هزارتومان معامله کرده بودم باده هزاربیعانه که طرف لطف کرده پولم رابرگرداندمادوخواهرویک برادربودیم بدون سرپرست درسن۱۸سالگی آواره شدیم الانم زمینهای زراعتی ماراندادکه بابامحروم هستیم درصورتیکه پدرشان درحین حیات پدرم سهمش راداده بود.این آدم قابل نفرین هست یانه اودرنازنعمت ماهم هرچه تلاش کردیم به زوریک سرپناه خریدیم آن هم بازن وشوهرقالی بافی نمودیم یکی ازخواهرانم هم مثل من ولی خواهرکوچکم هنوزم اجاره نشین ودرخانه هاکلفتی میکنه.چه نفرینی جایزاست برچنین آدمی تاحداقل جزایش راببینیم نه اینکه بمیره آرزوی طول عمرمیکنم تازجرکشیدنش راببینم
بعضی وقتها یه حرفی نشانه هست به خواهر و برادران تون هم بگید . ازش بگذرید . من مطمئن هستم شما سه خواهر و برادر به ثروت بی کرانی میرسید.
برای هیچکس جز شما پیغام نگذاشتم .
این پیغام منو ۱۷ بار بخونید و باور کنید .
نمیتونم زیاد بنویسم ولی این به قلب من افتاد و پیش بینی های من همیشه درست بوده . اگر سه بار ببینم . اما شما ۱۷ بار در زمان های مافاوت بخونید و به خدا فکر کنید تا انشالله تحقق پیدا کنه .
...
۱۰:۴۶ ۱۷ اسفند ۱۴۰۲
یکی از فامیل ها که بچه فامیل هم نیست پشت سر خانوادم و خودم به فامیل های دیگه بد گفته و کلا بچه هاش هم به خودم بد گفتن منم میخوام نفرین کنم البته واقعا نمیدونم امیدوارم قانون کارما وجود داشته باشه حیف لطف هایی که بهشون کردم:)
یکی از دوستام همش به خنده و الکی نفرینم میکنه ومیگه خدا لعنتت کنه منم بهش میگم برا خودت چند بارم بهش تذکر دادم که خوشم نمیاد و دوست ندارم این حرفا رو بهم بزنی ولی نمی فهمه و به کارش ادامه میده به نظرتون من با این چیکار کنم
یکی از دوستام همش به خنده و الکی نفرینم میکنه ومیگه خدا لعنتت کنه منم بهش میگم برا خودت چند بارم بهش تذکر دادم که خوشم نمیاد و دوست ندارم این حرفا رو بهم بزنی ولی نمی فهمه و به کارش ادامه میده به نظرتون من با این چیکار کنم
کارشناس محترم باید در شرایط قرار بگیرید تا بتوانید پاسخ های سازنده بدهید من نمیدونم حکمت خدا رو ولی به یه عده ای از آدم ها ناجوانمردانه ظلم میشه وناعدالتی درحقشو زیاده یه عمرم دعا میکند اما جوابی از سمت خدا نمیرسه شخص خودم از سن چهار سالگی مشکلات وسختی ها ودرد و رنج روسرم آوار شد یه دختر بچه چهار ساله چه گناهی کرده باید شروع زندگیش دردوبلا باشه مرگ مادر بی مهری برادر اعتیاد پدر نامادری بی رحم فقر بیماری بی مهری بستگان کارکردن در کارخانه ها با جسم بیمار نداشتن شرایط ازدواج نداشتن زیبایی رفتار تحقیر آمیز اطرافیان از خانواده بگیر تا همکار و غریبه به خاطر شرایط همیشه نادیده گرفته شدن از حق طبیعیم محروم بودم هرشب گریه کردن طلب محبت خدا اما بدون جواب حالا شما کارشناس بفرمایید گناه من چه بود
من یه کنکوریم که به قدری فشار روم هست که حتی شده تو یک روز چند بار خیلی جدی خواستم دست به خودکشی بزنم
بشدت تحت فشارم به قدری که تو سن ۱۷ سالگی بزرگترین آروم مرگه
فشار به خاطر کنکور نیست به خاطر مدرسه و خانوادست
خانواده ای که براشون حال من مهم نیست و فقط میخوان دکتر شم و فشارهایی رو مدرسه روم وارد کرده که تا چند روز فقط روی یک تخت خوابیدم و گریه کردم و حتی غذا هم نخوردم
مدرسه ای رو دارم که به قدری حال روحیم رو بد کرد که شدید ترین نوع افسردگی رو گرفتم و شدید ترین سردرد هارو تحمل کردم و یه عالمه شهریه دادم و واقعا همه ی وجودمو ازم گرفت مدرسه و کادر مضخرفش
من تو سن ۱۷سالگی چه گناه کبیره ای کرده بودم که گیر این کادر افتادم من باید چیکار کنم الان؟؟؟?????
واقعا خستم دیگه تا یه حدی تحمل دارم واقعا مدرسه به شدت رو من و خانوادم و تمام همکلاسیام فشار وارد میکنه دیگه خیلی خستم و فقط میخوام زودتر بمیرم، جوونیمو به گوه کشیدن من کادر این مدرسه رو اگه نفرین نکنم پس جوونیم چی میشه؟این همه اشک ریختنم چی میشه؟دقیقا کدوم کارما؟من هر وقت کادر مدرسرو میبینم تو اوج خوشی و لذت و غرق در پولن، پولی که از مردم خوردن نمیدونید چه فشاری رو تحمل میکنم تو اوج جوونیم هر کسی این متنو میخونه خواهش میکنم برام دعا کنه که کنکورمو خوب بدم و یهروز از این کشور برم
سلام عزیزم بنظرم درس نخون یه هنر برا خودت اموزش ببین حالت خوب میشه
ناشناس
۱۹:۵۰ ۲۳ بهمن ۱۴۰۲
من اونقد بدبختم سیزده ساله سوختم تو زندگیم یه شوهر عرق خوار از خانواده بی شرف حیوون که من نماز میخون اون خدا و فحش میده امام ها و مسخره میکنه دوتا بچه دارم اونام طفلک ها نمیدونن تو مدرسه یه چیز میگن تو خونه باباش قرآن ه مسخره میکنه دیگه خسته شدم هیچ راهی ندارم الهی بمیرن این آدما که دیگه هر چی نذر ودعا کردم درست شه بدتر بدتر شد دیگه از خدا هم ناامید شدم من وبچهام چه گناهی کردیم چرا خدا نمیبینه هر کی اینو میخونه برای من دعا کنه مرتیکه نمی میره منو خدا ازم راضی شه برام از دنیایی که حقم نبود لعنت به باعث و بانی ازدواجی که نمیشناسن و تعریف میکنن
یه خونواده مذهبی اومدن خاستگاری من در حالیکه پسرشون مریض بود و به ما نگفتن از روی ظاهرش پیدا نبود خونواده منم ضعیفن وضع مالی خوبی نداریم خلاصه بهشون اعتماد کردیم تو مدت دو سال زندگیمون هر ظلمی که تونستن له من کردن در نهایت پسرسون فوت کرد اونام منو روز چهارم همسرم از خونه بیرون کردن ظلم و بدی هاشون در حق من تمومی نداره هیچ وقت نتونستم فراموش کنم ولی توی هشت سالی که از فوت همسرم میگذره من همیشه دورادور شاهد خوشبختی و شادی اونا بودم
پس عدالت خدا کجاست
سلام من بدبختی هستم که لیاقت هیچی رو نداره اینو خودم قبول دارم یه مدتی هست که توسط برادر خانمم واسم کار جور شده بود و کار میکردم ولی دیدم خیلی خانواده خانومم مخصوصا برادرش تو زندگیم دخالت میکنن چند بارم تو روی هم در امدیم که چندروز پیش بازبا خانومم و خانوادش اختلاف پیدا کردم که برادرخانمم مثل همیشه منت زنون و سرکوب زدن و اینکه من تورا آدم کردم و واست کار جور کردم و از این حرفها حتی بجایی رسیده که خانممو تحریک میکنه که ازم طلاق بگیره
سلام من یه پدری دارم خیلی لجبازه و طرز فکرشم قدیمی حرف مردم رو گوش میکنه و واسشون خوبه کارشونم راه میندازه ولی نسبت ب خانواده اش بی اهمیت منم ۳ ساله مغازه سوپری دارم و در جایی زندگی میکنم مردمش همه بیکارن سوپرمارکتی خوبه ولی اینجا خیلی سخته چون جنگ روانیش زیاده الانم میخام جمع کنم کار دیگه ای کنم و پدرم نمیزاره خود پدرم باعث شد رفتارایی کنم به قول خودش از سردلسوزی و حالا کاری کرده من دل زده شدم از کارم و حالا گیر داده که جمع نکن منم واقعا دیگه بریدم فقط نمیخام سمت مواد برم دیگه ببین چقد سخته حالا هم هر کی میاد میگه میخاد جمع کنه خودشو بدبخت کنه انگار نشسته پای اینکه بدبخت بشم بعد خودش اسمشو گذاشته دلسوزی میگه منظورش اینکه یا جمع نکن یا جمع کردی نفرین میکنم خیر نبینی منم میبینم زورم میاد و آدم یه جورایی مذهبی هستم نه نوعی که تو بازار میبینین حالا هم اعتقاد دارم به اینکه نفرین پدر مادر جواب میده منم نمیدونم چکار کنم مغازه جمع کنم این نفرین نکنه آیا با اینکه مقصره و شرایط منو درک نمیکنه نفرینش میگیره یا مقصره نفرینش تاثیری نداره بخدا نمیذاره رشد کنم میگه هر جور خودم بودم همونطور شو توام منم میخوام رشد کنم کل زندگیمم زندانیش بودم آزادیمو ازم گرفته واقعا بریدم کسی هست راهنماییم کنه
تنها راه اینه ب زبون بگیریش و قول بدی کار جدید شروع کردی حتما نتیجه ش مثبت میشه خلاصه آرومش کنی اینا هم صلاح مارو میخوان ما هم ک همش در پی ارزوهامونیم
ناشناس
۱۹:۴۳ ۱۹ دی ۱۴۰۲
سلام حيف اسم خواهر روي هم چنين زن هايي گذاشت خواهر خودم با شوهرم بهم خيانت كردن دو سال از زندگيم رو با هم بودن ميدونستم شوهرم داره بهم خيانت ميكنه ولي توي مغزم هم نمي رفت هم خون خودم باشه يعني من نبايد نفرين كنم من از خدا خواستم يك روز از توي جوي اب ها جمع ش كنن و تيكه تيكه هاشو بيارن اون روز بهترين روز زنذگي منه
سلام یک ساله درگیر پرونده ای هستیم به ناحق همه چیز طبق مستندات به نفع ما بود تا اینکه با پرونده سازی و اتهامات دروغین خواستن مارو مجبور به دادن رشوه کنن ما هم زیر بار نرفتیم و این شد که رای بر علیه ما صادر کردن هر چند که باز میتونیم اعتراض کنیم ولی امروز بقدری اذیت شدم و دلم شکست منی که هیچ وقت نفرین نمیکردم نفرین کردم آیا این حق رو داشتم که مسببین رو نفرین کنم پراز خشمم پس چرا خدا کاری نمیکنه تا به امروز فکر نمیکردم مجبور بشم کسانی رو نفرین کنم
برای هیچکس جز شما پیغام نگذاشتم .
این پیغام منو ۱۷ بار بخونید و باور کنید .
نمیتونم زیاد بنویسم ولی این به قلب من افتاد و پیش بینی های من همیشه درست بوده . اگر سه بار ببینم . اما شما ۱۷ بار در زمان های مافاوت بخونید و به خدا فکر کنید تا انشالله تحقق پیدا کنه .
بشدت تحت فشارم به قدری که تو سن ۱۷ سالگی بزرگترین آروم مرگه
فشار به خاطر کنکور نیست به خاطر مدرسه و خانوادست
خانواده ای که براشون حال من مهم نیست و فقط میخوان دکتر شم و فشارهایی رو مدرسه روم وارد کرده که تا چند روز فقط روی یک تخت خوابیدم و گریه کردم و حتی غذا هم نخوردم
مدرسه ای رو دارم که به قدری حال روحیم رو بد کرد که شدید ترین نوع افسردگی رو گرفتم و شدید ترین سردرد هارو تحمل کردم و یه عالمه شهریه دادم و واقعا همه ی وجودمو ازم گرفت مدرسه و کادر مضخرفش
من تو سن ۱۷سالگی چه گناه کبیره ای کرده بودم که گیر این کادر افتادم من باید چیکار کنم الان؟؟؟?????
واقعا خستم دیگه تا یه حدی تحمل دارم واقعا مدرسه به شدت رو من و خانوادم و تمام همکلاسیام فشار وارد میکنه دیگه خیلی خستم و فقط میخوام زودتر بمیرم، جوونیمو به گوه کشیدن من کادر این مدرسه رو اگه نفرین نکنم پس جوونیم چی میشه؟این همه اشک ریختنم چی میشه؟دقیقا کدوم کارما؟من هر وقت کادر مدرسرو میبینم تو اوج خوشی و لذت و غرق در پولن، پولی که از مردم خوردن نمیدونید چه فشاری رو تحمل میکنم تو اوج جوونیم هر کسی این متنو میخونه خواهش میکنم برام دعا کنه که کنکورمو خوب بدم و یهروز از این کشور برم
پس عدالت خدا کجاست
بنظر من نفرین مظلوم ازته دل گیراست،کافیه یک آه ازته دل بکشید،خدا جواب آه تون رو میده
خود خداوند هم درقرآن درمورد ظلم ظالم و حق وناس فرموده:
«وَ أَنْذِرِ النَّاسَ ... الَّذِينَ ظَلَمُوا ... • وَ سَكَنْتُمْ فِي مَساكِنِ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ وَ تَبَيَّنَ لَكُمْ كَيْفَ فَعَلْنا بِهِمْ وَ ضَرَبْنا لَكُمُ الْأَمْثالَ • ... إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ ذُو انتِقامٍ • يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ....
به امید نابودی ظالمان وستمگران....آمین رب العالمین