من از بچگی این مشکل رو داشتم.الان ۲۸ سالمه.الان ساعتهفت و نیمه عصره.پای تلویزیون رو کاناپه خوابم برد.اصلا دمر و ب پشت و پهلو نداره من تو هر حالتی اینجوری میشم.هیچوقت شئ رو ندیدم .سنگینی و خفگی رو دارم + سر درد و هنگیه بعدشو ک تا چند مین خیره میشم ب نقطه ای.من خیلی اذیتم.هر سری داستانهای مختلفی رو میبینم.عزیزانی ک از دست دادمو میاره .باهاشون گرمصحبت میشم تا زمانی ک دیگه احساس خفگیم شدت میگیره با تکون دادن گردنم خودمو بیدار میکنم.خیلی اذیت میشم .الان این دومین باره تو هفته اینطوری شدم.ولی داره متفاوت تر میشه سری قبل مادر و پدر فوت شدمو ب همراه برادر و خواهری ک ازم دورن رو اورد برام و باهاشون گفت و گو داشتم طوری ک میدیدیم داره بهم فشار میاره ولی میخاستم ک میششون بمونم.امروزم ک ی جمله انگلسی بهم گفت ک از خواب ک بیدار شدم تکرار میکردم ک گفت صداکن صدا کن منو .نمیخام دیگه .میخام ی کاری کنید .تورو خدا کسایی ک غلبه کردن یادمون بدید.من مدیومم بالاس ب شدت اذیت میشم.خسته شدم از این شرایط .دعا هم گرفتم از دعا نویس تغییری نکرد .
سلام من هم گاهی اینطور میشم. من تعبیر دیگه ای شنیدم در اینباره، اینکه آدم بخواب سنگین میره و روح بدن از بدن خارج میشه مثلا بعضی اوقات خواب میبینی جایی دیگری هستی که این روح شماست به آنجا رفته وموقع برگشت نمیتونه درست وارد بدن بشه، اینه که آدم احساس میکنه مرده و نمیتونه حرکت کنه و نفس بکشه تا اینکه روح کاملا روی جسم برمیگرده و بلند میشید.... بنظر من این دلیل عقلانی تره چون خواب نوعی مرگ کوتاه و روح میتونه آزادانه از بدن خارج بشه و گاهی که خواب میبینیم جایی هستیم در اصل روح ما به اونجا رفته که ما در خواب میبینیم به فلان بودیم.... ممنون
همین الان از خواب پریدم به زور... این سومین باره تو کل عمرم میاد برام.. احساس کردم داره روحم رو میشکافه و خودش رو جا میده تو وجودم.. به سختی فقط میتونستم بسم الله الرحمن الرحیم بگم که ازم فرار کنه... چی بگم دارم گریه میکنم وقتی فکرشو میکنم...خدایا جهنمت چیه پس وقتی به این میگن خواب یا رویا .... :"(
سلام.منم دچار همچین حالتایی شدم و واقعا هیچ ربطی به طاق باز خوابیدن نداره همین دیشب در واقع بعد از اذان صبح چنین حالتی برام پیش اومد کلی صلوات فرستادم و سعی کردم تکون بخورم که نشد تا اینکه واسه ی لحظه خواهرم در اتاق رو باز کرد از اون حالت بیدار شدم.معمولا این حالت تو اتاق خاصی از خونه که میخوابم برام پیش میاد و در تاریکی مطلق.چیزایی که میبینم هر بار شکل خاصی هستن. فکر میکنم این اتاق رو تسخیر کردن و نمیخوانمن اینجا باشم چون هر وقت اینجا خوابیدم این اتفاق افتاده.به خانواده و دوستام سپردم هر وقت شنیدین توی خواب بلندبلند نفس میکشم
من این اتفاق برام خیلی میوفته.ا،همیشه به پهلو میخوابم.شبها هم برام اتفاق نیوفتاده اگرم بوده چیزی یادم نیس بیشتر ظهر ها اینطوری میشم.چیکار کنم؟؟تا حالا هم موجود عجیب غریبی هم تو این حالت ندیدم پس این نظرات عوام که بهش اعتقاد دارن غلط هستش.
و اگ اراده قوی داشته باشی یا توکل و... راحت میره
یبار واقعا داشتم خفه میشدم
اما گنجش باحاله من که گنجرو گیر بیارم میرم پلی استیشن4 میخرم والا!