خیلی چیز مسخره ایه من خیلی دچارش شدم ولی اینبار خیلی وحشتناک بود تو خواب میدیم که انگار مردمو دارن برام روضه میخونن انگار عین واقعیت بود انگار واقعا داشتم همچین حالیتو میدیم یهو خواستم که از خواب بیدار شم ولی هر کاری کردم نتونستم انگار فلج شده بودم یه لحظه واقعا فک کردم که مردم و تو قبرم ولی یه دیقه بد یهو بلند شدم خیلی دمرم دیگه نمیتونم دوباره بخوابم فقط از خدا میخام که دوباره اینجور نشم خیلی مسخرس خیلی
من برای اولین بار امروز صبح تجربه اش کردم
ب پهلو راست خواب بودم و سرم زیر پتو بود.یهو یکی محکم زد تو گوشم...خواستم پتو رو بزنم کنار ببینم کیه (فک میکردم مامان یا بابامه چون جز اونا کسی تو خونه نبود هیچوقتم باهام اینکار نکردن ولی اینجور فکر کردم)
که کلا بدنم فلج شد نمیتونستم جیغ بزنم خیلی ترسیدم
بعد صدای دویدن چند تا بچه گربه دور خودم شنیدم
صدای حرف زدن مامانم...
بعد گفتم اهان این همون بختکه بعد خندیدم و گفتم ولش کن بگیرم بخابم خودش میره.چندلحظه چشاموبستم وقتی بازکردم بازم بود
چندتانفس عمیق کشیدم و خوب نشدم هرچی سعی کردم جیغ فزنم نمیشد فقط میشد با دهن بسته تندتند نفس بکشم ک صدایی دربیاد یکی بفهمه
همون لحظه رفت...
و بعدش فهمیدم اصلا مامانم توخونه نبود ک فک میکردم صداش میاد
بچه گربه هم نبود...
خداروشکر پتو روم بود و چیزی ندیدم
دوستان قبل از خواب غذاهاى كنسروى،
سركه، انواع سس ها، سوسيس و كالباس و ساير غذاهاى فراورى شده و افت فشار از دلايل گرفتار بختك شدن هستند
تا جايى كه ميتونيد از اين غذا ها تا ٤ساعت قبل از خواب پرهيز كنيد. و يا اينكه بعد از خوردن اين غذا ها نبات بخوريد*
سلام من سه ماه پيش اتفاق برام پيش اومد تنها بودم حس كردم يكي كنارم داره حرف ميزنه واضع نبود چي ميگه فك كردم بچه خواهرمه اومده پيشم چشممو كه باز كردم نور سفيد ديدم كه شكلش مثل يه پسر ١٦ساله بود كنارم حركت كرد اومد و از روبرو افتاد روم كه چشممو بستم بعد چند ديقه ولم كرد از اون وقت تا حالا ديكه هر موقع بخوابم مياد سراغم ديگه عادي شده برام واقعا چيز خيلي سختيه.اگه راحلي ميدونيد لطفا بگيد دارم ديونه ميشم
من هفته ای یکی دو بار اینطور میشم اخرین بار داشتم سیگار میکشیدم یهو دستهو پام قفل شد داشتم خفه میشدم تو دست پا زدن سیگار افتاد رو سینه ام هر چی میخواستم بسم الله الرحمن الرحیم بگم بسم شو بیشتر نمیتونستم بگم
من واسم تاالان سه بار پیش اومده همین امروزم دوبار ب پهلو هم خاب بودم ولی احساس خفگی نمیکنم فقط دستوپام قفل میشه و ی ادم سیاه روم میبینم ولی صورتش معلوم نیست قشنگ دستاشو میبینم خیلی وحشتناکه خیلی فقط تلاش میکنم داد بزنم وقتی ولم میکنه اینقد داد میزنم که همه همسایه ها فک میکنن روانی ام
من وقتی میخوام قصد خواب کنم احساس سنگینی روی بدنم میکنم روی رگ های بدنم از روی سینه ام احساس خفگی ولی من رو به پشت نمیخوابم رو پهلو میخوایم یعنی این هم بختک است اگه میشه یکی جوابم وبده خواهش میکنم خیلی دارم اذیت میشم راهنمایی کنید چیکار کنم
چند ماهی هست میاد سراغم دیشب هم اومد ولی این سریع تصمیم گرفتم باهاش رفیق بشم دیشب هم باهاش رفیق شدم تا نزدیک صبح چای قلیون کردیم اصلا هم قلیونو دور نمیداد
ب پهلو راست خواب بودم و سرم زیر پتو بود.یهو یکی محکم زد تو گوشم...خواستم پتو رو بزنم کنار ببینم کیه (فک میکردم مامان یا بابامه چون جز اونا کسی تو خونه نبود هیچوقتم باهام اینکار نکردن ولی اینجور فکر کردم)
که کلا بدنم فلج شد نمیتونستم جیغ بزنم خیلی ترسیدم
بعد صدای دویدن چند تا بچه گربه دور خودم شنیدم
صدای حرف زدن مامانم...
بعد گفتم اهان این همون بختکه بعد خندیدم و گفتم ولش کن بگیرم بخابم خودش میره.چندلحظه چشاموبستم وقتی بازکردم بازم بود
چندتانفس عمیق کشیدم و خوب نشدم هرچی سعی کردم جیغ فزنم نمیشد فقط میشد با دهن بسته تندتند نفس بکشم ک صدایی دربیاد یکی بفهمه
همون لحظه رفت...
و بعدش فهمیدم اصلا مامانم توخونه نبود ک فک میکردم صداش میاد
بچه گربه هم نبود...
خداروشکر پتو روم بود و چیزی ندیدم
سركه، انواع سس ها، سوسيس و كالباس و ساير غذاهاى فراورى شده و افت فشار از دلايل گرفتار بختك شدن هستند
تا جايى كه ميتونيد از اين غذا ها تا ٤ساعت قبل از خواب پرهيز كنيد. و يا اينكه بعد از خوردن اين غذا ها نبات بخوريد*
واسه منم خیلی اتفاق افتاده ولی من سیاهی نمیبینم چیزی روسینم حس نمیکنم فقط نمیتونم تکون بخورموچشاموبازکنم.خیلی تلاش میکنم که دستوپاموتکون بدم ولی نمیشه تلاش میکنم چشماموبازکنم ولی بعدازکلی تلاش کمی چشمام بازمیشه که نورومیبنم وزودبسته میشه.وقتی میبینم تلاشم بی فایدس ناچاربی حرکت میمونموباخودم میگم الان خودش درست میشه
یعنی مغز بیداره ولی جسم خواب
ترس مرس نداره