من 32 سالمه و با یه خانمی داخل کلاس زبان آشنا شدم.رابطمون فوق العاده صمیمی بود و خیلی همودوست داشتیم.تا اینکه من یه حرفی زدم که بهش برخورد و رابطمون مغای با قبل شد.تا اینکه چند وقت گذشت و خیلی سرد بود باهام و یه روز دعوامون شد گفت من منتظر بهانه بودم چند وقته و بهت هیچ حسی ندارم و... بعد که خواست از ماشین پیاده بشه مانعش شدم و خواستم باهاش حرف بزنم که نظرشو عوض کنم ولی جیغ زد بعدم با مشت زد تو دماغم و دوید رفت . با دماغ گچ گرفته فرداش رفتم سر کلاس ولی احساس کردم داره میخنده بهم و بعد از این یه هفته اصلا حتی به روشم نمیاره که زده دماغمو اینجوری کرده و من ذره ای ضعف نشون ندادم و حتی نگاهشم نمیکنم و حتی توی کلاس با همه میگمو میخندم ولی رفتار اون واقعا عصبیم کرده. میخوام یه جوری بشه که اون کوچیک بشه نه من . نظرتونو راجع به این قضیه بگید که چطور رفتار کنم که بتونم برنده باشم؟ممنون از همگی
میتونی با پیشرفتت تو کلاس قدرتتو ب خوبی بهش نشون بدی
نمره اول کلاس بشو
اینطوری اون میفهمه ک در تو هیچ تذلزلی ایجاد نشه
و بهتره ک دیگه فراموشش کنی
چون اون دیگه ب درد تو نمیخوره....
منصوره
۱۹:۱۵ ۲۷ اسفند ۱۳۹۶
باید اول دلیل سرد بودن رو ازش می پرسیدی و میگفتی چی شده که سردی و اگه بابت اون حرفم ناراحت شدی من منظوری نداشتم و بعد اگه هی خواست بره مجبورش نکن بمونه و الانم اصلا سعی نکن بهش فک کنی به خود برس و شاد باش .
ناشناس
۰۰:۵۸ ۲۰ مرداد ۱۳۹۸
من بودم ازش به خاطر جراحت بینیم شکایت میکردم تا اون باشه دیگه روانی بازی در نیاره.
سلام امروز با مادر مسنم با ماشین میرفتیم یه جوون معتاد چاقو به دست پیچید جلومون و اومد سمت من با فحاشی گفت چی میخوای دنبال منی .من گفتم اقا اشتباه نگرفتی؟هیچی نگفت و با شرارت و جنگ طلبی به من نگاه میکرد .بهشگفتم مادرم تو ماشینه .ولی بازم همون رفتارو داشت .من ترسیدم باهاش درگیر بشم و مادرم ناراحتی پیدا کنه بنا بر این هیچی نگفتم و سرمو انداختم پایین تا رفت.ولی بعدش مادرم و خودم خیلی ناراحت شدیم .مادرم به خاطر من و من به خاطر ترس خودم .لعنت بر ترس .ای کاش نمیترسیدم و جواب نمیادم
تو بهترینی
مادرت باید ب تو افتخار کنه
تو بهترین کار رو کردی
خوشحالم ک همچین پسرای باشعوری تو کشورمون هست
همیشه موفق باشی
منصوره
۱۹:۱۸ ۲۷ اسفند ۱۳۹۶
کارت عالی بود اینا ارزش دعوا و درگیری ندارن و فقط به خودت آسیب میرسونی ادم های شرور چون کمبود دارن و کسی بهشون توجه نمیکنه منتظر اینن یکی توجه کنه و دعوا کنن. به نظر من تو عالی هستی
ناشناس
۲۰:۴۸ ۱۰ اسفند ۱۳۹۷
کارت عالی بود و تحسین بر انگیز؛ تو و مادرت باید اون قضیه رو فراموش کنید؛ شما که دیگه تو زندگیتون اون فرد رو نمیبینید. این مشکل اون فرده نه شما؛ بهترین کارو کردید
آقا نمیشه با ظرافت. من امتحان کردم سی سال.بدبخت شدم.
ناشناس
۱۷:۵۹ ۱۰ شهريور ۱۳۹۶
من یه خواهر شوهر عقب. مونده جسمی و عقده ای شدید دارم که محبورم باهاش تو یه خونه زندگی کنم هیچ راه چاره ای جز صبر ندارم فقط ااز خدا میخوام زودتر از دستش راحتم کنه خدایا صدامو بشنو من صابرم توهم هوامو داشته باش منو ببین
درکش کن
خودتو بزار جای اون
میدونی ارزش تو پیش خدا خیلی بالاتره از بقیه هستش
تو با تحملت و با مهربانی با اون بزرگ منشی خودت رو ب خودت ثابت میکنی
خدا با گذاشتن این افراد در زندگی آدم ،یک فرصت برای ب ما برای بالا کشیدن خودمون میده
مطمئنا تو با تحمل و با برخورد محبت ۀمیزت میتونی پیشرفت فوق العاده ایی تو زندگیت داشته باشی
بهترین ها رو برات از خدا خواستارم
ناشناس
۱۹:۲۶ ۲۷ اسفند ۱۳۹۶
منم یکی دارم ولی نمیزارم وجودش باعث بشه شادی های من کم بشه
نمره اول کلاس بشو
اینطوری اون میفهمه ک در تو هیچ تذلزلی ایجاد نشه
و بهتره ک دیگه فراموشش کنی
چون اون دیگه ب درد تو نمیخوره....
مادرت باید ب تو افتخار کنه
تو بهترین کار رو کردی
خوشحالم ک همچین پسرای باشعوری تو کشورمون هست
همیشه موفق باشی
خودتو بزار جای اون
میدونی ارزش تو پیش خدا خیلی بالاتره از بقیه هستش
تو با تحملت و با مهربانی با اون بزرگ منشی خودت رو ب خودت ثابت میکنی
خدا با گذاشتن این افراد در زندگی آدم ،یک فرصت برای ب ما برای بالا کشیدن خودمون میده
مطمئنا تو با تحمل و با برخورد محبت ۀمیزت میتونی پیشرفت فوق العاده ایی تو زندگیت داشته باشی
بهترین ها رو برات از خدا خواستارم