همسرم و خانوادش بدجوری دلم رو شکوندن ..من ۱۷ سال به همسرم زندگی خوب و عاشقانه داشتیم ولی بعد از اینکه خانمم تو کارش پیشرفت کرد حدود ۶ ماه پیش سر یه دعوای جزیی رفت و دیگه برنگشت و پسرم ۸ ساله ام رو هم از من گرفت حتی خانوادش به حرف اینکه ما پشت دخترمون هستیم از روز اول گفتن طلاق و حتی یکبار هم با من حرف نزدن که پسر مشکل چیه و چی شده و بیشتر به جدایی دامان زدن حتی اظهار کردن که تو از اول به خانواده ما نمیخوردی ...در صورتی که دخترشون یعنی همسرم از روز اول اصلا اینی نبود که الان شده و من بهش شغل دادم و من پشتش موندم ولی الان همه دارن زندگیشون رو میکنن و من رو از همسرم که عاشقش بودم و فرزندم که همه امید من بود رو بیرون کردن و خودشون با خوشی دارن زندگی میکنن ..واقعا دلم شکسته من خیلی تلاش کردم که به زندگی برگرده ولی متاسفانه غرور بسیار بالا که انگار همیشه زندگی یه طور میمونه ...بدجوری دلم غمگینه و شکسته و بارها با خدا حرف زدم و خواستم که خدا دستم رو ول نکن و خدایا اینها دلم رو شکوندن و ازت میخوام اونطور که دلم رو به بدترین شکل له کردند ..تاوان کارشون رو ببینن ...ایا واقعا خدا دل شکسته من رو میبینه ...
منم خواهرشوهرم زندگیمو از هم پاشوند. یه دختر مجرد سن بالا که به همه حسادت میکنه
بین منو شوهرم فاصله انداخت و آخرش باعث دلسردی شوهرم شد و داریم جدا میشیم
از خدا میخوام هدایتش کنه که هیچ دردی بدتر از درد فهمیدن کاراش نیست
امیدوارم هر موقع برادرشو میبینه یاد من بیفته یاد من بیفته و قلبش درد بگیره
خیلی دلمو شکست در صورتی که من دوسشون داشتم
من ازش نمیگذرم خدا هم ازش نگذره. امیدوارم پیش همه و برادرش رسوا بشه
فقط در صورتی میبخشمش که شوهرم برگرده زندگیم حیف بود
من کامنتا(نظرها) بیشتر شما ها رو خوندم باید بهتون بگم ک اولاش سخته یکم ولی هر انسانی اینو یه بار تجربه میکنه ولی شاید فردایی ک میاد دیگه مثل دیروزت نیست پس به خدا توکل کن ک خودش بهترین رفیق بهترین درمان هر دردیه
با سلام خدمت همه منم دلم از زمان نامزدی شکست تا الان اونم بخاطر خواهر خودم با خواهرم جاری میشیم عقده های تمام زندگیش رو سر من خالی میکنه اینقدر بهم توهین می کنه اینقدر اذیتم می کنه تو جمع خردم می کنه دل دیگه برام نمونده که بخواهد بشکنه فقط سپردمش به خدا هیچ وقت هیچ وقت نزارین دوتا خواهر عروس یه خانواده بشن واقعا زرج آور همه احترامت رو داشته باشم بعد خواهر خودت روانیت بکنه تو هم بخاطر حفظ آبرو هیچی نگی همه رو بریزه تو دلت غمبات بگیردت خدایا صدام رو می شنوی دیگه تمومش کن بریدم دیگه دوازده سال داره تحمل می کنم دیگه بس بزار منم از زندگیم لذت ببرم خددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددا
اگه 12 سال شده و تقاص ندیدن پس یکدرصد من دیه دلم خوش نیست زجر 5 سال بخصوص زجر یک هفته اخر تازه طرف بعد 12 سال بخواد تاوان پس بده اخه به چه درد من میخوره
سلام عاشق پسری شدم که حاضربودم براش بمیرم حتی حاضربودم بخاطرش زن دوم بشم اماعقدکردورفتارش عوض شد خدا شاهدکه من همه کاری براش کردم خیلی دلم شکسته چون معلولم اینجوری بهم ظلم کرد بهم بگین گناه منه که معلول شدم
دلم خیلی شکسته، از آدمهای به ظاهر انسان ولی گرگ صفت
امشب اما بدجور زجه زدم ،بد جور نفرین کردم، چشمام پر اشکه ،قلبم پر خون، نونمو بریدن، کارم و ازم با قساوت گرفتن ، ارثمو ندادن ، حقمو درسته قورت دادن،پشت سرم حرف های دروغ زدن،جلوی روم بهم تهمت زدن ،گاهی زهر خند زدم،گاهی سکوت کردم، گاهی تو تنهایی دادگاهیشون کردم، ولی چندین مرتبه در درگاه خدا زجه زدم و ناله کشیدم و به سینه کوبیدم
تحمل ندارم دیگه
خسته شدم
امشب رو خدا میدونه چطور صبح میکنم با غمی بزرگ ، با گره ای تو گلو
دل منم خیلی شکسته .کمک یه دختری کردم با دل و جون .هرکار کردم براش .اخرش برگشت گفت دوستت ندارم متنفرم .کلی فحشم داد .خیلی حالم بد بود .الان چندروزه که دارم نماز میخونم ارامش دارم و سپردمش به خدا
اگه میخونید و دلتون شکسته برای دل منم دعا کنید
برای وایسادن پای اعتقاداتم که به نظر خانواده هم با اهمیت نیست بدجوری دلم شکسته
انقدر زیاد که حس گناه دارم چرا آرزو دارم ! من حق داشتن آرزو ندارم چون خوشگل نیستم چون بابای پولدار ندارم اینا رو بارها تو سرم کوبیدن که نباید تو رویا بری بخدا که من فقط یه سری چیزا که خود خدا هم گفته برام مهم هست و حالا از همه طرف دارم حرف میشنوم . چرا یه سری چیزا برام مهم هست خدا خودت کمکم کن که جز تو هیچکی رو ندارم
همیشه از حق بزرگترا نسبت به کوچیکترا میگن
پس ما چی ؟ دل ما گناه نداره ؟ ما هیچ حقی نداریم ؟ مگه چقدر باید تحمل کنیم هرچی بهمون گفتن
خیلی زیاد میگم کاش گناه نبود ..
خدایا به بزرگیت به حق همه ی دلای شکسته هوامونو داشته باش که داریم طاقتمونو از دست می دیم
دل منم مثل شماها شکسته عاشق شدم ولی مادرپسر چون پدرم خونه نداش نذاشت ازدواج کنیم بعد شیش ماه آدمی که قول موندن میاد ازدواج کرد غرورم دلم خیلی شکست ازخدا میخوام فقط تقاص اشکامو پس بدن
کلاس پنجم بودم مامانم مسافرت بود من و بابام باهم تنها بودیم یه روز منو گذاشت خونه عمم وگفت شب میام دنبالت هرچی زنگ زدم نیومد بع چند وقت مامانم اومد ازسفر بابام بعد چندروز به مامانم گفت من یه زن دیگ دارم مامانم خیلی دلش شکست زندگی دیگ عوض شده بود اویل زن بابام خوب بود باهامون بعد کم کم خودشو نشون داد هی تهمت بی روا میزد هی اذیت میکرد هی گوش بابامو پرمیکرد دخترت رو با یک پسر دیدم .دخترت هرزه اس دخترت ناپاکه من اینارو میشنیدم و گریه میکردم ازخودم دفاع میکردم اما دلم خیلی شکست اینکه ب چیزی محکوم بشی ک نیسی من دختری بودم ب پاکیم کسی شک نداشت الان که دارم اینارو مینویسم بازم دلم رو شکست نمیدونم تو گوش بابام چی خوند که با عصبانیت سرم داد کشید ک حق نداری بری دانشگاه چرا خدا نمیشنوه چرا نمیبینه مگه نمیگن خدا جواب دل شکسته هارو میده چرا دل من هی داره میشکنه چرا احساساتم داره خورد میشه و نمیبینه چراااا
بین منو شوهرم فاصله انداخت و آخرش باعث دلسردی شوهرم شد و داریم جدا میشیم
از خدا میخوام هدایتش کنه که هیچ دردی بدتر از درد فهمیدن کاراش نیست
امیدوارم هر موقع برادرشو میبینه یاد من بیفته یاد من بیفته و قلبش درد بگیره
خیلی دلمو شکست در صورتی که من دوسشون داشتم
من ازش نمیگذرم خدا هم ازش نگذره. امیدوارم پیش همه و برادرش رسوا بشه
فقط در صورتی میبخشمش که شوهرم برگرده زندگیم حیف بود
امشب اما بدجور زجه زدم ،بد جور نفرین کردم، چشمام پر اشکه ،قلبم پر خون، نونمو بریدن، کارم و ازم با قساوت گرفتن ، ارثمو ندادن ، حقمو درسته قورت دادن،پشت سرم حرف های دروغ زدن،جلوی روم بهم تهمت زدن ،گاهی زهر خند زدم،گاهی سکوت کردم، گاهی تو تنهایی دادگاهیشون کردم، ولی چندین مرتبه در درگاه خدا زجه زدم و ناله کشیدم و به سینه کوبیدم
تحمل ندارم دیگه
خسته شدم
امشب رو خدا میدونه چطور صبح میکنم با غمی بزرگ ، با گره ای تو گلو
برای وایسادن پای اعتقاداتم که به نظر خانواده هم با اهمیت نیست بدجوری دلم شکسته
انقدر زیاد که حس گناه دارم چرا آرزو دارم ! من حق داشتن آرزو ندارم چون خوشگل نیستم چون بابای پولدار ندارم اینا رو بارها تو سرم کوبیدن که نباید تو رویا بری بخدا که من فقط یه سری چیزا که خود خدا هم گفته برام مهم هست و حالا از همه طرف دارم حرف میشنوم . چرا یه سری چیزا برام مهم هست خدا خودت کمکم کن که جز تو هیچکی رو ندارم
همیشه از حق بزرگترا نسبت به کوچیکترا میگن
پس ما چی ؟ دل ما گناه نداره ؟ ما هیچ حقی نداریم ؟ مگه چقدر باید تحمل کنیم هرچی بهمون گفتن
خیلی زیاد میگم کاش گناه نبود ..
خدایا به بزرگیت به حق همه ی دلای شکسته هوامونو داشته باش که داریم طاقتمونو از دست می دیم