منم دوماه پیش فرزند ۷ ماه غنچه نشکفته خود را بدون هیچ مریضی. از دست دادم. دوقلو بود. ک ناگهان. بر اثر ایست قلبی من و گیسو را تنها گذاشت. دیوانه وار میگریم
من سه روزه جاری عزیزمو از دست دادم واقعا از خواهر بهم نزدیکتر بود دلم براش ی ذره شده الهام چ جوری رفتی احسان و من و مامان وباباتو تنها گذاشتی عشقم دلتنگتم
این هفته چهلمه برادر 25سالمه.قهرمان ووشو بود یکسال و نیم پیش در کمال تعجب یه دفعه سرطان گرفت.با این که سرطان داشت قوی و پرروحیه بود همیشه می گفت مریضی را شکست میدم.یه دفعه فوت کرد اصلا انتظار مرگش را نداشتیم.لحظاتی بسیار تلخ وسخت را می گذرانیم.خدا به همه صبر بده وهمه اموات را بیامرزه
شش روزه که پدر عزیزم رو از دست دادم، پدری که همه دوستش داشتن و همه بخوبی و مهربونی از اون یاد میکنن، دیگران متأثرن و ناراحت پس ببینید من دارم چی میکشم پدر عزیزم پشت فرمون ماشین سکته کرد مادرم میگفت اونروز کت و شلوار نو رو پوشیده و خیلی زیبا شده بود بعد از سکته با ماشینهای مجاور تصادف کرده ولی برای کسی اتفاقی نیفتاده بعد از سه ربع ساعت هنوز اورژانس نرسیده بوده وضربان قلب قشنگ پدرم کم کم ضعیفتر شده،، بابای قشنگی که با کت و شلوار نو کنار خیابون خوابیده ایکاش من بجای اون کنار خیابون میخوابیدم،، الان بابا سردشه،، چرا خدا کمک نکرد، منکه خدارو خیلی دوست دارم چرا بابامو نجات نداد، چه غم سنگینی دارم
خدا مادربزرگت را بیامرزد و به شما و اعضای خانواده ات صبر بدهد نثار روح مادر بزرگت صلوات . اللهم صل علی محمد و ال محمد
ناشناس
۰۹:۲۱ ۱۶ آذر ۱۳۹۶
منو دخترم در تاریخ 21 شهریور 96 تو جاده چپ کردیم و دخترم که نزدیک 7سال داشت به رحمت خدارفت دقیقا یه هفته به مدرسه رفتنش 10 روز دیگه که 25 اذر هست تولد 7سالگیشه دارم دیوونه می شم نزدیک به سه ماه شده ولی من روز به روز بدتر دارم میشم مشاوره رفتم ولی فایده نداشته روزی حداقل 5بار گریه میکنم نمیتونم خودمو بببخشمممم خدا کمکم کنه .
انشالله هیچ مادری داغ اولاد نبینه...
در کل بعد از فوت عزیزی زندگی بازمانده هرگز مثل قبل نخواهد شد و غم و غصه ش هم همیشه با بازمانده خواهد ماند بهتره همیشه با هم مهربون باشیم و هوای همو داشته باشیم مرگ خبر نمیکنه
منم دو ماهه قبل در ۳۰ شهریور داداش خوشگلم که ۲۷ سال داشت رو از دست دادم توی ماشینش با گاز ماشینش به خواب همیشگی رفت دوماهه که کارم شده گریه اصلا باور نمیکنم عاشق داداشم بودم الان هم بعده مرگ داداشم امیدی به زندگی ندارم افسرده شدم و چشمم که قبلا عمل لازک کردم از گریه زیاد درد میکنه و پلکم تیک عصبی میزنه نمیتونم خودمو آروم کنم من توی شهر غربت زندگی میکنم و از مزار داداشم که شهرستانه چند روزه فاصله گرفتم طاقت دوریشو ندارم برام دعا کنید خدا بهم صبر بده تا بتونم به دو تا دختر کوچولوم لبخند بزنم
منم دو ماهه قبل در ۳۰ شهریور داداش خوشگلم که ۲۷ سال داشت رو از دست دادم توی ماشینش با گاز ماشینش به خواب همیشگی رفت دوماهه که کارم شده گریه اصلا باور نمیکنم عاشق داداشم بودم الان هم بعده مرگ داداشم امیدی به زندگی ندارم افسرده شدم و چشمم که قبلا عمل لازک کردم از گریه زیاد درد میکنه و پلکم تیک عصبی میزنه نمیتونم خودمو آروم کنم من توی شهر غربت زندگی میکنم و از مزار داداشم که شهرستانه چند روزه فاصله گرفتم طاقت دوریشو ندارم برام دعا کنید خدا بهم صبر بده تا بتونم به دو تا دختر کوچولوم لبخند بزنم
آ این موضوع کنار بیام خیلی دل تنگش هستم چه کنم
انشالله هیچ مادری داغ اولاد نبینه...
تو رو خدا کمربندتون رو ببندید