سلام منم مثل شما دوتا بچه دارم وشوهرم که دور از من برای کار رفته بود سکته کرد و مرد دوسال و سه ماهه ولی هنوز امیدوارم برگرده ولی مدیونم که امید واهی دارم
ش ف
۰۸:۳۷ ۱۳ آبان ۱۳۹۶
سلام. خیلی غصه میخورم برادرزاده عزیزم 17سالش بود که ازدست رفت. حالا برادرم وهمه مون داغونیم. بعدپدرعزیزم فوت کرد وبعدهم داداش مهربونم خیلی افسرده ام همه ش میگم خدای عزیزم اگه میخوای جون کسی ازخانوادهام روبگیری اول جون منوبگیر که دیگه طاقت ندارم برام دعاکنید
سلام خیلی خوبه دستتون درد نکنه منم دو سال پیش خواهر عزیزم رو از دست دادم یه دونه خواهر داشتم خیلی مهربون وبافهم بود دیگه نمیتونم بدون اون زندگی کنم از طرف دیگه وقتی میبینم پدر ومادرت جلوی چشمام از غم دوریس لی میشن دیگه امید زنده موندن برام نمیمونه خواهر عزیزم مگه تو چند نفر بودی که با رفتند دنیا واسمون دیده کنار شده خواهرم خودکشی کرده بود
سلام منم برادرکوچیکم رو ازدست دادم خدا روح دختر عزیز شما رو شادکنه . و اینو بدون که همه انسانها در این دنیا مهمانن و دیر یا زود به سوی خدای مهربون خواهند رفت . شاید که ن حتمادختر شما الآن شادتر هم هست چون الآن در بهشت
ناشناس
۲۲:۵۹ ۲۹ شهريور ۱۳۹۶
سلام من حدود 6،ماه است شوهرم رو از دست دادم خیلی همدیگه رو دوست داشتیم حامله بودم صبح بیدار شدم سالم بود بعد من دار از کشیدم بعد خواب من تموم کرده و من نفهمیدم بعد که بیدار شدم کار از کار گذشته بود خودم رو مقصر میدونم برام از بچگی همدیگه رو دوست داشتیم خیلی تلاش کردیم تا بهم برسیم حدودا 3سال زندگی کردیم
پدرم رو دوم مرداد امسال از دست دادم.مادر و همسر بیماری دارم . دیدن بیماری اونا.مرگ پدر داغونم کرده ولی هنوز امید دارم به روزهای خوب زندگی چون من فرزندی دادم که تنها پناهش هستم. از خدا میخوام هم پشت و پناه من باشه و هم شما عزیزان.
سلام منم همسر عزیزو با محبتم رو ۴ اسفند ۹۵ از دست دادم بچه هم ندارم واقعا هنوزم نمیتونم باور کنم دارم دیونه میشم نمیدونم چکار کنم که اینقدر داغون نشم دیگه هیچ چیز رو دوست ندارم
سلام منم همسر عزیزو با محبتم رو ۴ اسفند ۹۵ از دست دادم بچه هم ندارم واقعا هنوزم نمیتونم باور کنم دارم دیونه میشم نمیدونم چکار کنم که اینقدر داغون نشم دیگه هیچ چیز رو دوست ندارم
منم همشرمد ۵ اسفند ۹۶ از دست دادم کمکم میکنی خخیییییلی حالم بده
ناشناس
۱۵:۳۷ ۲۴ شهريور ۱۳۹۶
من عشقمو تنها کسی که واقعا دوستم داشت و برام از جان مایه گذاشت وجنگیدرو ۴ روزه از دست دادم.دیروز خاکسپاریش بود.من تحمل رفتنو نداشتم حتی نمیدونم قبرش کجاست.با زجرو درتنهایی باسوختگی ۷۰ درصد فوت کرد.درونم داره آتیش میگیره.من باید چکار کنم؟همه چیمم از دست دادم.کار تحصیل مالی و حالا هم عشقمو.چطور بااین بار عذاب وجدان کنار بیام؟توروخدا بگین چکارکنم؟خدا نکنه برای کسی پیش بیاد ولی بجنون رسیدم.آینده ای ندارم.قرصهای اعصاب برام بی تاثیربوده.چطور بپذیرم؟
هیییییی
من 93/03/31 داداش حسینمو از دست دادم دو تا بچه کوچیک داشت 35 سالش بود در عرض یک هفته سرطان خون گرفت عاشق امام حسین بود شب جمعه هم از دنیا رفت به هیچ کس بدی نکرده بود مومن بود و با محبت خوش اخلاق
الان که تو سال چهارم فراغشم هنوز دلم آتیش میگیره وقتی یادش می افتم هر هفته براش خیرات میدم
ولی دلم آروم نمیگیره پدر ومادرمم همیشه بیادش که می افتن بی تاب وگریون میشن
خیلی سخته آه.......
منم 57 روزه مامان مادرم از دست دادم ، هیچ وقت فکر همچین روزی رو نمیکردم با اینکه سالها مریض بود ، خیلی تنها و بی انگیزه شدم و هیچی تو این دنیا برام معنی نداره ، برای مامانم دعا کنید
تو رو خدا کمربندتون رو ببندید
من 93/03/31 داداش حسینمو از دست دادم دو تا بچه کوچیک داشت 35 سالش بود در عرض یک هفته سرطان خون گرفت عاشق امام حسین بود شب جمعه هم از دنیا رفت به هیچ کس بدی نکرده بود مومن بود و با محبت خوش اخلاق
الان که تو سال چهارم فراغشم هنوز دلم آتیش میگیره وقتی یادش می افتم هر هفته براش خیرات میدم
ولی دلم آروم نمیگیره پدر ومادرمم همیشه بیادش که می افتن بی تاب وگریون میشن
خیلی سخته آه.......