برا منم اتفاق میوفته طوری ک جدیدن من و میبره جاهای تاریک و وحشتناک یبار چشمام و باز کردم یه سیاهی و جلوم دیدم ولی ازوقتی ک شبا سوره حمدو توحید و میخونم واقعا کم شده حتی اون لحظه ک دچارش میشین بسم الله بگین میره یهو
بختک یه واقعیت متافیزیکیه. این دانشمندها چون علمشون تجربیه سعی می کنن با نظریه های تجربی تعریفش کنند. من خودم باراها دچار بختک شدم. گاهی دیدمش و گاهی نه. مثلا یکبار وقتی خوابیده بودم ناگهان در ناحیه گلو احساس خفگی کردم. انگار کسی دستش رو روی گلوم گذاشته بود. با چشمای نیمه باز دیدم که یک سیاهی پهلوی من نشسته و دستشو گذاشته روی گلوم خواستم با دستم دورش کنم که نتونستم ولی به زور خودم رو بلند کردم و خواستم از گلوش گاز بگیرم که در این لحظه دیدم که اون منو رها کرد و رفت. خوب بختک در واقع موجودی به نام جن هست یعنی از طایفه جنیان هست و این جن هم واقعیت غیر قابل انکاری توی دنیای ماست و خدا اون رو آفریده.
از موقعی که آیت الکرسی رو قبل از خواب خوندم و سوره توحید رو به شش جهت خوندم و فوت کردم دیگه دچارش نشدم.
دوستان آیاتی که قرائت می شه یک اثر متافیزیکی داره که باعث می شه موجودات متافیزیکی نتونن به ما آسیب یا ناراحتی برسونند.
باید این رو بدونیم که ما در یک دنیای فیزیکی زندگی نمی کنیم و بعدی به نام متا فیزیک هم وجود داره چه باورش داشته باشیم چه نداشته باشیم.
اما باید دو چیز رو هیچوقت فراموش نکنیم. قرآن که کلام خداست و اهلبیت که حجتهای خدا روی زمین اند. همه ما رو خدا آفریده موجودات فیزیکی و متا فیزیکی پس فقط باید به خودش پناه برد و اهلبیت
دقیقا منم همینجورم دیدمش حتی تهدیدمم کرد چند بار بعضی وقتا تو تاریکی ها میبرتم قشنگ
حس میکنم ک روحمو میبره
زهرا
۰۰:۳۵ ۰۷ آذر ۱۳۹۷
سلام بختک برای همه متفاوت هست تو خونه ما هنه به طور متفاوت دچار بختک میشن خواهرم میگه چند تا موجود سیاه ویا زن میبینم .خواهر بعدیم میگه همیشه بختک منو میزنه به طوری که جایه دستش وزخمش وکبودیش کاملا واضح هست .وخودم از ۵ساله گی دچارش شدم فقط احساس سنگینی میکنم وسوره حمدوتوحید رو میخونمو دستموحرکت میدم قبل بختک افتادن هم چند ثانیه قبلش میدونم
سلام بختک برای همه متفاوت هست تو خونه ما هنه به طور متفاوت دچار بختک میشن خواهرم میگه چند تا موجود سیاه ویا زن میبینم .خواهر بعدیم میگه همیشه بختک منو میزنه به طوری که جایه دستش وزخمش وکبودیش کاملا واضح هست .وخودم از ۵ساله گی دچارش شدم فقط احساس سنگینی میکنم وسوره حمدوتوحید رو میخونمو دستموحرکت میدم قبل بختک افتادن هم چند ثانیه قبلش میدونم
سلام منم دچار همین حالت شدم ولی هیچ چیزی رو ندیدم فقط احساس میکردم تو خواب دوباره خوابم میبره پیش خودم میگم اگه بخوابم دیگه بیدار نمیشم پس سعی میکنم که ببدار بشم نمیتونم که دچار وحشت میشم دست و پا میزنم داد میزنم ولی به سختی بیدار میشم فکر میکنم که الان بیدار بشم چند متری اینور اونور رفتم یا همه بالای سرم وایسادن ولی هیچ خبری نشده و سر جام تکون نخوردم در ضممن زور میزنم بیدار بشم ار ائمه کمک میگیرم
سلام
دانشمندان ممکنه اصلا بختک رو تجربه نکرده باشن که این نظریه هارو میدن.
بنده بیش از ۱۰ بار بختک رو تجربه کرده ام که بعضی مواقع حتی بیشتر از ۵ دقیقه طول کشیده
یه روز ساعت ۵ و نیم صبح بختک افتاد روم از خواب پریدم حدود نیم ساعت بعد که کاملا هوشیار بودم و چشمهام باز بود دوباره بختک افتاد روم انقدر خندیدم تا تموم بشه بره که منم بخوابم.
بختک قبل از اینکه بیوفته کاملا میشه احساسش کرد چون یه صدای خاصی توی مغز به وجود میاد و سنگینی خاصی روی بدن ایجاد میشه و یه دفععععه فلج میشی
فقط نباید بترسید بهتره باهاش کنار بیایید و حفظ آرامش خیلی خیلی مهمه.
بنده متخصص خواب و بیخوابی هستم. مراجعین زیادی داشتم که مشکل بختک و بیخوابی داشتند و همشون هم اولش همین حرف شما رو زدن که گفتن شاید شما چون خودت اینطور نشدی جدیش نمیگیری. اما بعد از درمانی که از دل روش علمی بیرون اومده (رفتار درمانی شناختی)، همین مراجعین مشکل خواب و بختکشون به کلی حل شده. حالا سوال ما از شما اینه: کجا رفت اون بختک ترسناکتون؟؟؟!!!!! حریف علم نشد؟؟!!!! معلومه که نمیشه چون اصلا چیزی به نام بختک وجود نداره و این اصطلاحات عامیانه برای یک مشکل خفیف پزشکی، فرد رو درمان نمیکنه. دلیل بختک یا فلج خواب، اختلال مرحله خواب رم هست همانطور که در پیج اومده.
ایرج قادری
۰۹:۵۹ ۱۸ مهر ۱۳۹۷
دوستان سلام . من حدود 40 سال سن دارم این موضوع از بچگی با من بوده ولی به نظر بنده نیز جدای از مسئله علمیش یک چیزی وجود داره در دوران بچگی نمی تونستم تشخیص بدم ولی حالا چشمام نیمه باز می کنم و یک شی سیاهی دور خودم می بینم که توان زد و خورد را باهاش ندارم من ورزشکارم ولی متاسفانه هر چند به خودم فشار میارم حریفش نمی شم من زیاد مذهبی نیستم ولی یک توصیه بنده را جدی بگیرید اگه می خواین از این وضعیت خلاص شید می تونید از جانمازی یا قران مبارک استفاده کنید من خودم بارها امتحان کردم پشت سرم می زارم و دیگه این حالت بهم دست نمی ده .
هیچ چیزی وجود ندااره که نشه کاریش کرد. مطمئن باشید قضیه بختک یا فلج خواب همینی هست که در این صفحه گفته شده، بنده درمانگر اختلالات خواب هستم. تا حالا چندین مورد بختک رو هم درمان کردم. همه مراجعینم هم اولش همین حرف شما رو میزدن. اما این فقط یه اختلال کوچیک هست که متاسفانه یکم ترسناکه. وگرنه هیچ ضرری هم نداره.
امین
۱۱:۳۰ ۰۹ شهريور ۱۳۹۷
سلام
من ۲۸ سالمه
دیشب دچار فلجی بدن یا به اصطلاح بختک شدم
من اصلا به ریشه علمی این عارضه کاری ندارم و میخوام اتفاق دیشب رو توضیح بدم و نظر خودم رو درین باره بگم
دیشب بعد از حدود یکساعت از خوابیدنم صدای شدید باد توی اتاق خوابم پیچید به حدی ک ای صدای شدید منو از خواب بیدار کرد(جالبه بدونید اصلا بادی در کار نبود).چشمام به سختتتتتتتی نیمه باز میشوپد و انگار ینفر دوباره چشمامو میبست و نمیذاشت من بیدار شم.
احساس میکردم ی نفر با جسه خیلی بزرگ منو به زور گرفته بود جوری ک از انگشت پا تا چشمام قفل کرده بود.همچنان صدای باد میومد اما نه شدت اول.دست راستمو مشت کردم ک اون طرف رو بزنم اما دستم تا نزدیکی زون به جسم اون طرف پیش میرفت ولی از جایی به بعد دیگه تکون نمیخورد.شکل قرار گرفتن پاهام و دستام(مشت کردن و پرتاب به طرف اون شخص) فقط شکل دیت و پای روح من بود چون بعد از بیداری متوجه شدم جسمم کاملا در حالتی غیر ازین وضعیت قرار داشت.
بلاخره با چندین بار تلاش کردن و فشار آوردن تونستم اونو دور کنم و بیدار بشم
بعد از بیداری صدای باد نبود
ژست بدنم با ژست روحم کدر حالت خواب و بیداری با اون قوی هیکل مبارزه میکردم متفاوت بود
بعد از بیداری کاملا احساس کردم ک اون طرف از روی من بلند شد لباسی بلند از پارچه داشت ک صدای اون باد صدای حرکت لباس اون شخص بود و با لبخند رفت پشت سرم و بالای سرم وایساد.
از نظر من این اتفاق صرفا ی احساس و حالت روانی پوچ نیست
این ی واقعیته ک جسم مارو درگیر نمیکنه ولی روح ما درگیر میشه
من دیشب کاملا اینو حس کردم
حتما چیزی وجود داره از نظر من
هیچ چیزی وجود ندااره که نشه کاریش کرد. مطمئن باشید قضیه بختک یا فلج خواب همینی هست که در این صفحه گفته شده، بنده درمانگر اختلالات خواب هستم. تا حالا چندین مورد بختک رو هم درمان کردم. همه مراجعینم هم اولش همین حرف شما رو میزدن. اما این فقط یه اختلال کوچیک هست که متاسفانه یکم ترسناکه. وگرنه هیچ ضرری هم نداره.
سلام خسته نباشید:
راجب بختک خواستم بگم من برام خیییلی اتفاق می افته مخصوصا وقتی داداشم فوت کرده بود خییلی سراغم میومد حتی سراغ خواهر کوچیکمم میرفت.
چندین شب اتفاق برام میوفتاد یکی روم میشینه و احساس خفگی میکنم ومنو ازدرون میلرزون ..لرزشش خییییییلی بده
وقتی صلوات میفرستم اسم خدا و بسم الله اسم حضرت محمد میارم ازش کمک میخوام بدتر میلرزون
یشب بزور ازخواب پریدم ..برای امنیت بیشتر رفتم بغل مادرم خوابیدم..اینبار اومد بهم گفت فکردی بیای بغل مادرت دست ازسرت ورمیدارم حالا خفت کنم ارع
خییلی ترسیده بودم هررچی سعی میکردم مادرم صداکنم یا به مادرم اشاره کنم ک بیدارم کنه نتونستم..تاکه خودش گفت اینبارو ولت میکنم..ولی دیگ نخواه که بتونی گولم بزنی
من خییییلی دچار ققل بدن میشم..حتی احساس میکنم از بلندی میوفتم یا تو خواب کور میشم نمیتونم جای ببینم
یا بعثی وقتا حس پرواز بهن دست میده قشنگ پرواز میکنم
یا قبلا یه بازی عجیبی تو ی فضای خیلی بزرگی مث اسمون بود یجای سیاااه و تاریک ی ب شیع خیییلی بزرگی بادستام میگرفتم
ولی حالا این بازی نمیبینم یا خیلی کمتر حس میکنم..
ویا یه شب خواب دیدم سه چیز قد بلند هیکلی با لباسای مشکی گوشه اتاق خوابمون وایستاده بودن..جالب اینجاس که داداش خدابیامرزم که تو این اتاق میخوابید همیشه میگفت تو این اتاق چنتا جن با لباسای سیاه هستن ک منو اذیت میکنن و من بعد چن وقت اونارو دیدم..قبلااحساس میکردم ما وقتی میخوابیم مادرم باباسرمون راه میره بمن که میرسید روبروم وامیستاد منم ازترس زیرپتو قایم میشدم...یا پارسال صدای گریه دختر بچه واضح میشنیدم طوری ک ازرختخوابم بلندشدم تا دم در رفتم درو باز کردم صدا از بیرون میومد..فکردم صدای دختر عمم ک خونشون نزدیک ماست میاد روز بعدش از عمم پرسیدم چرا دیشب مهدیه گریه میکرد گفت ن دیشب گریه نمیکرد گفتم ولی من شنیدم گفت معلوم نبوده کی بوده..یا بعضی شبها احساس میکنم یکی کلید اتاقارو روشن خاموش میکنه
یا دمپایی سرویس بهداشتی میپوشه رو کاشیا راه میرن باز درمیارن
الان خداروشکر خیلی وقت بختک ندیدم خداکنه دیگ سراغم نیاد..
اینایی که میگید اگر واقعی باشه و شما راستشو گفته باشید، باز هم یه مشکل روانشناختی دیگه هست. ربطی به موجودات ماورالطبیعی نداره.یه سری کلا دوست دارن به غیر از دنیای مادی، یه چیزای دیگه ای هم وجود داشته باشه. چیزایی که هیچ وقت هم تایید نشده.
سمیرا
۱۷:۰۳ ۲۲ مرداد ۱۳۹۷
سلام خسته نباشید:
راجب بختک خواستم بگم من برام خیییلی اتفاق می افته مخصوصا وقتی داداشم فوت کرده بود خییلی سراغم میومد حتی سراغ خواهر کوچیکمم میرفت.
چندین شب اتفاق برام میوفتاد یکی روم میشینه و احساس خفگی میکنم ومنو ازدرون میلرزون ..لرزشش خییییییلی بده
وقتی صلوات میفرستم اسم خدا و بسم الله اسم حضرت محمد میارم ازش کمک میخوام بدتر میلرزون
یشب بزور ازخواب پریدم ..برای امنیت بیشتر رفتم بغل مادرم خوابیدم..اینبار اومد بهم گفت فکردی بیای بغل مادرت دست ازسرت ورمیدارم حالا خفت کنم ارع
خییلی ترسیده بودم هررچی سعی میکردم مادرم صداکنم یا به مادرم اشاره کنم ک بیدارم کنه نتونستم..تاکه خودش گفت اینبارو ولت میکنم..ولی دیگ نخواه که بتونی گولم بزنی
من خییییلی دچار ققل بدن میشم..حتی احساس میکنم از بلندی میوفتم یا تو خواب کور میشم نمیتونم جای ببینم
یا بعثی وقتا حس پرواز بهن دست میده قشنگ پرواز میکنم
یا قبلا یه بازی عجیبی تو ی فضای خیلی بزرگی مث اسمون بود یجای سیاااه و تاریک ی ب شیع خیییلی بزرگی بادستام میگرفتم
ولی حالا این بازی نمیبینم یا خیلی کمتر حس میکنم..
ویا یه شب خواب دیدم سه چیز قد بلند هیکلی با لباسای مشکی گوشه اتاق خوابمون وایستاده بودن..جالب اینجاس که داداش خدابیامرزم که تو این اتاق میخوابید همیشه میگفت تو این اتاق چنتا جن با لباسای سیاه هستن ک منو اذیت میکنن و من بعد چن وقت اونارو دیدم..قبلااحساس میکردم ما وقتی میخوابیم مادرم باباسرمون راه میره بمن که میرسید روبروم وامیستاد منم ازترس زیرپتو قایم میشدم...یا پارسال صدای گریه دختر بچه واضح میشنیدم طوری ک ازرختخوابم بلندشدم تا دم در رفتم درو باز کردم صدا از بیرون میومد..فکردم صدای دختر عمم ک خونشون نزدیک ماست میاد روز بعدش از عمم پرسیدم چرا دیشب مهدیه گریه میکرد گفت ن دیشب گریه نمیکرد گفتم ولی من شنیدم گفت معلوم نبوده کی بوده..یا بعضی شبها احساس میکنم یکی کلید اتاقارو روشن خاموش میکنه
یا دمپایی سرویس بهداشتی میپوشه رو کاشیا راه میرن باز درمیارن
الان خداروشکر خیلی وقت بختک ندیدم خداکنه دیگ سراغم نیاد..
سلام خسته نباشید:
راجب بختک خواستم بگم من برام خیییلی اتفاق می افته مخصوصا وقتی داداشم فوت کرده بود خییلی سراغم میومد حتی سراغ خواهر کوچیکمم میرفت.
چندین شب اتفاق برام میوفتاد یکی روم میشینه و احساس خفگی میکنم ومنو ازدرون میلرزون ..لرزشش خییییییلی بده
وقتی صلوات میفرستم اسم خدا و بسم الله اسم حضرت محمد میارم ازش کمک میخوام بدتر میلرزون
یشب بزور ازخواب پریدم ..برای امنیت بیشتر رفتم بغل مادرم خوابیدم..اینبار اومد بهم گفت فکردی بیای بغل مادرت دست ازسرت ورمیدارم حالا خفت کنم ارع
خییلی ترسیده بودم هررچی سعی میکردم مادرم صداکنم یا به مادرم اشاره کنم ک بیدارم کنه نتونستم..تاکه خودش گفت اینبارو ولت میکنم..ولی دیگ نخواه که بتونی گولم بزنی
من خییییلی دچار ققل بدن میشم..حتی احساس میکنم از بلندی میوفتم یا تو خواب کور میشم نمیتونم جای ببینم
یا بعثی وقتا حس پرواز بهن دست میده قشنگ پرواز میکنم
یا قبلا یه بازی عجیبی تو ی فضای خیلی بزرگی مث اسمون بود یجای سیاااه و تاریک ی ب شیع خیییلی بزرگی بادستام میگرفتم
ولی حالا این بازی نمیبینم یا خیلی کمتر حس میکنم..
ویا یه شب خواب دیدم سه چیز قد بلند هیکلی با لباسای مشکی گوشه اتاق خوابمون وایستاده بودن..جالب اینجاس که داداش خدابیامرزم که تو این اتاق میخوابید همیشه میگفت تو این اتاق چنتا جن با لباسای سیاه هستن ک منو اذیت میکنن و من بعد چن وقت اونارو دیدم..قبلااحساس میکردم ما وقتی میخوابیم مادرم باباسرمون راه میره بمن که میرسید روبروم وامیستاد منم ازترس زیرپتو قایم میشدم...یا پارسال صدای گریه دختر بچه واضح میشنیدم طوری ک ازرختخوابم بلندشدم تا دم در رفتم درو باز کردم صدا از بیرون میومد..فکردم صدای دختر عمم ک خونشون نزدیک ماست میاد روز بعدش از عمم پرسیدم چرا دیشب مهدیه گریه میکرد گفت ن دیشب گریه نمیکرد گفتم ولی من شنیدم گفت معلوم نبوده کی بوده..یا بعضی شبها احساس میکنم یکی کلید اتاقارو روشن خاموش میکنه
یا دمپایی سرویس بهداشتی میپوشه رو کاشیا راه میرن باز درمیارن
الان خداروشکر خیلی وقت بختک ندیدم خداکنه دیگ سراغم نیاد..
از موقعی که آیت الکرسی رو قبل از خواب خوندم و سوره توحید رو به شش جهت خوندم و فوت کردم دیگه دچارش نشدم.
دوستان آیاتی که قرائت می شه یک اثر متافیزیکی داره که باعث می شه موجودات متافیزیکی نتونن به ما آسیب یا ناراحتی برسونند.
باید این رو بدونیم که ما در یک دنیای فیزیکی زندگی نمی کنیم و بعدی به نام متا فیزیک هم وجود داره چه باورش داشته باشیم چه نداشته باشیم.
اما باید دو چیز رو هیچوقت فراموش نکنیم. قرآن که کلام خداست و اهلبیت که حجتهای خدا روی زمین اند. همه ما رو خدا آفریده موجودات فیزیکی و متا فیزیکی پس فقط باید به خودش پناه برد و اهلبیت
حس میکنم ک روحمو میبره
دانشمندان ممکنه اصلا بختک رو تجربه نکرده باشن که این نظریه هارو میدن.
بنده بیش از ۱۰ بار بختک رو تجربه کرده ام که بعضی مواقع حتی بیشتر از ۵ دقیقه طول کشیده
یه روز ساعت ۵ و نیم صبح بختک افتاد روم از خواب پریدم حدود نیم ساعت بعد که کاملا هوشیار بودم و چشمهام باز بود دوباره بختک افتاد روم انقدر خندیدم تا تموم بشه بره که منم بخوابم.
بختک قبل از اینکه بیوفته کاملا میشه احساسش کرد چون یه صدای خاصی توی مغز به وجود میاد و سنگینی خاصی روی بدن ایجاد میشه و یه دفععععه فلج میشی
فقط نباید بترسید بهتره باهاش کنار بیایید و حفظ آرامش خیلی خیلی مهمه.
من ۲۸ سالمه
دیشب دچار فلجی بدن یا به اصطلاح بختک شدم
من اصلا به ریشه علمی این عارضه کاری ندارم و میخوام اتفاق دیشب رو توضیح بدم و نظر خودم رو درین باره بگم
دیشب بعد از حدود یکساعت از خوابیدنم صدای شدید باد توی اتاق خوابم پیچید به حدی ک ای صدای شدید منو از خواب بیدار کرد(جالبه بدونید اصلا بادی در کار نبود).چشمام به سختتتتتتتی نیمه باز میشوپد و انگار ینفر دوباره چشمامو میبست و نمیذاشت من بیدار شم.
احساس میکردم ی نفر با جسه خیلی بزرگ منو به زور گرفته بود جوری ک از انگشت پا تا چشمام قفل کرده بود.همچنان صدای باد میومد اما نه شدت اول.دست راستمو مشت کردم ک اون طرف رو بزنم اما دستم تا نزدیکی زون به جسم اون طرف پیش میرفت ولی از جایی به بعد دیگه تکون نمیخورد.شکل قرار گرفتن پاهام و دستام(مشت کردن و پرتاب به طرف اون شخص) فقط شکل دیت و پای روح من بود چون بعد از بیداری متوجه شدم جسمم کاملا در حالتی غیر ازین وضعیت قرار داشت.
بلاخره با چندین بار تلاش کردن و فشار آوردن تونستم اونو دور کنم و بیدار بشم
بعد از بیداری صدای باد نبود
ژست بدنم با ژست روحم کدر حالت خواب و بیداری با اون قوی هیکل مبارزه میکردم متفاوت بود
بعد از بیداری کاملا احساس کردم ک اون طرف از روی من بلند شد لباسی بلند از پارچه داشت ک صدای اون باد صدای حرکت لباس اون شخص بود و با لبخند رفت پشت سرم و بالای سرم وایساد.
از نظر من این اتفاق صرفا ی احساس و حالت روانی پوچ نیست
این ی واقعیته ک جسم مارو درگیر نمیکنه ولی روح ما درگیر میشه
من دیشب کاملا اینو حس کردم
حتما چیزی وجود داره از نظر من
فقط به خدا ایمان داشته باشید
راجب بختک خواستم بگم من برام خیییلی اتفاق می افته مخصوصا وقتی داداشم فوت کرده بود خییلی سراغم میومد حتی سراغ خواهر کوچیکمم میرفت.
چندین شب اتفاق برام میوفتاد یکی روم میشینه و احساس خفگی میکنم ومنو ازدرون میلرزون ..لرزشش خییییییلی بده
وقتی صلوات میفرستم اسم خدا و بسم الله اسم حضرت محمد میارم ازش کمک میخوام بدتر میلرزون
یشب بزور ازخواب پریدم ..برای امنیت بیشتر رفتم بغل مادرم خوابیدم..اینبار اومد بهم گفت فکردی بیای بغل مادرت دست ازسرت ورمیدارم حالا خفت کنم ارع
خییلی ترسیده بودم هررچی سعی میکردم مادرم صداکنم یا به مادرم اشاره کنم ک بیدارم کنه نتونستم..تاکه خودش گفت اینبارو ولت میکنم..ولی دیگ نخواه که بتونی گولم بزنی
من خییییلی دچار ققل بدن میشم..حتی احساس میکنم از بلندی میوفتم یا تو خواب کور میشم نمیتونم جای ببینم
یا بعثی وقتا حس پرواز بهن دست میده قشنگ پرواز میکنم
یا قبلا یه بازی عجیبی تو ی فضای خیلی بزرگی مث اسمون بود یجای سیاااه و تاریک ی ب شیع خیییلی بزرگی بادستام میگرفتم
ولی حالا این بازی نمیبینم یا خیلی کمتر حس میکنم..
ویا یه شب خواب دیدم سه چیز قد بلند هیکلی با لباسای مشکی گوشه اتاق خوابمون وایستاده بودن..جالب اینجاس که داداش خدابیامرزم که تو این اتاق میخوابید همیشه میگفت تو این اتاق چنتا جن با لباسای سیاه هستن ک منو اذیت میکنن و من بعد چن وقت اونارو دیدم..قبلااحساس میکردم ما وقتی میخوابیم مادرم باباسرمون راه میره بمن که میرسید روبروم وامیستاد منم ازترس زیرپتو قایم میشدم...یا پارسال صدای گریه دختر بچه واضح میشنیدم طوری ک ازرختخوابم بلندشدم تا دم در رفتم درو باز کردم صدا از بیرون میومد..فکردم صدای دختر عمم ک خونشون نزدیک ماست میاد روز بعدش از عمم پرسیدم چرا دیشب مهدیه گریه میکرد گفت ن دیشب گریه نمیکرد گفتم ولی من شنیدم گفت معلوم نبوده کی بوده..یا بعضی شبها احساس میکنم یکی کلید اتاقارو روشن خاموش میکنه
یا دمپایی سرویس بهداشتی میپوشه رو کاشیا راه میرن باز درمیارن
الان خداروشکر خیلی وقت بختک ندیدم خداکنه دیگ سراغم نیاد..
راجب بختک خواستم بگم من برام خیییلی اتفاق می افته مخصوصا وقتی داداشم فوت کرده بود خییلی سراغم میومد حتی سراغ خواهر کوچیکمم میرفت.
چندین شب اتفاق برام میوفتاد یکی روم میشینه و احساس خفگی میکنم ومنو ازدرون میلرزون ..لرزشش خییییییلی بده
وقتی صلوات میفرستم اسم خدا و بسم الله اسم حضرت محمد میارم ازش کمک میخوام بدتر میلرزون
یشب بزور ازخواب پریدم ..برای امنیت بیشتر رفتم بغل مادرم خوابیدم..اینبار اومد بهم گفت فکردی بیای بغل مادرت دست ازسرت ورمیدارم حالا خفت کنم ارع
خییلی ترسیده بودم هررچی سعی میکردم مادرم صداکنم یا به مادرم اشاره کنم ک بیدارم کنه نتونستم..تاکه خودش گفت اینبارو ولت میکنم..ولی دیگ نخواه که بتونی گولم بزنی
من خییییلی دچار ققل بدن میشم..حتی احساس میکنم از بلندی میوفتم یا تو خواب کور میشم نمیتونم جای ببینم
یا بعثی وقتا حس پرواز بهن دست میده قشنگ پرواز میکنم
یا قبلا یه بازی عجیبی تو ی فضای خیلی بزرگی مث اسمون بود یجای سیاااه و تاریک ی ب شیع خیییلی بزرگی بادستام میگرفتم
ولی حالا این بازی نمیبینم یا خیلی کمتر حس میکنم..
ویا یه شب خواب دیدم سه چیز قد بلند هیکلی با لباسای مشکی گوشه اتاق خوابمون وایستاده بودن..جالب اینجاس که داداش خدابیامرزم که تو این اتاق میخوابید همیشه میگفت تو این اتاق چنتا جن با لباسای سیاه هستن ک منو اذیت میکنن و من بعد چن وقت اونارو دیدم..قبلااحساس میکردم ما وقتی میخوابیم مادرم باباسرمون راه میره بمن که میرسید روبروم وامیستاد منم ازترس زیرپتو قایم میشدم...یا پارسال صدای گریه دختر بچه واضح میشنیدم طوری ک ازرختخوابم بلندشدم تا دم در رفتم درو باز کردم صدا از بیرون میومد..فکردم صدای دختر عمم ک خونشون نزدیک ماست میاد روز بعدش از عمم پرسیدم چرا دیشب مهدیه گریه میکرد گفت ن دیشب گریه نمیکرد گفتم ولی من شنیدم گفت معلوم نبوده کی بوده..یا بعضی شبها احساس میکنم یکی کلید اتاقارو روشن خاموش میکنه
یا دمپایی سرویس بهداشتی میپوشه رو کاشیا راه میرن باز درمیارن
الان خداروشکر خیلی وقت بختک ندیدم خداکنه دیگ سراغم نیاد..
راجب بختک خواستم بگم من برام خیییلی اتفاق می افته مخصوصا وقتی داداشم فوت کرده بود خییلی سراغم میومد حتی سراغ خواهر کوچیکمم میرفت.
چندین شب اتفاق برام میوفتاد یکی روم میشینه و احساس خفگی میکنم ومنو ازدرون میلرزون ..لرزشش خییییییلی بده
وقتی صلوات میفرستم اسم خدا و بسم الله اسم حضرت محمد میارم ازش کمک میخوام بدتر میلرزون
یشب بزور ازخواب پریدم ..برای امنیت بیشتر رفتم بغل مادرم خوابیدم..اینبار اومد بهم گفت فکردی بیای بغل مادرت دست ازسرت ورمیدارم حالا خفت کنم ارع
خییلی ترسیده بودم هررچی سعی میکردم مادرم صداکنم یا به مادرم اشاره کنم ک بیدارم کنه نتونستم..تاکه خودش گفت اینبارو ولت میکنم..ولی دیگ نخواه که بتونی گولم بزنی
من خییییلی دچار ققل بدن میشم..حتی احساس میکنم از بلندی میوفتم یا تو خواب کور میشم نمیتونم جای ببینم
یا بعثی وقتا حس پرواز بهن دست میده قشنگ پرواز میکنم
یا قبلا یه بازی عجیبی تو ی فضای خیلی بزرگی مث اسمون بود یجای سیاااه و تاریک ی ب شیع خیییلی بزرگی بادستام میگرفتم
ولی حالا این بازی نمیبینم یا خیلی کمتر حس میکنم..
ویا یه شب خواب دیدم سه چیز قد بلند هیکلی با لباسای مشکی گوشه اتاق خوابمون وایستاده بودن..جالب اینجاس که داداش خدابیامرزم که تو این اتاق میخوابید همیشه میگفت تو این اتاق چنتا جن با لباسای سیاه هستن ک منو اذیت میکنن و من بعد چن وقت اونارو دیدم..قبلااحساس میکردم ما وقتی میخوابیم مادرم باباسرمون راه میره بمن که میرسید روبروم وامیستاد منم ازترس زیرپتو قایم میشدم...یا پارسال صدای گریه دختر بچه واضح میشنیدم طوری ک ازرختخوابم بلندشدم تا دم در رفتم درو باز کردم صدا از بیرون میومد..فکردم صدای دختر عمم ک خونشون نزدیک ماست میاد روز بعدش از عمم پرسیدم چرا دیشب مهدیه گریه میکرد گفت ن دیشب گریه نمیکرد گفتم ولی من شنیدم گفت معلوم نبوده کی بوده..یا بعضی شبها احساس میکنم یکی کلید اتاقارو روشن خاموش میکنه
یا دمپایی سرویس بهداشتی میپوشه رو کاشیا راه میرن باز درمیارن
الان خداروشکر خیلی وقت بختک ندیدم خداکنه دیگ سراغم نیاد..