دوستانی عزیزی که به این حالت گرفتار شدن باید به عرض برسونم که این مشکل ریشه در روح و روان ما داره معمولا بیشتر افرادی که دچار افسردگی مزمن ناراحتی روانی و استرس هستند به این مشکل دچار میشن در این حالت طبق تجربه ای که خودم داشتم درست قبل از بیدار شدن احساس میکنم همه چیزو درک میکنم ولی عضلاتم حرکت نمیکنه توی این فاصله که زمانشم چند ثانیه بیشتر نیست یه حس خیلی بدی به ادم دست میده درست چند لحظه بعد انگار مغز فرمان خودشا به عضلات میده و شخص بیدارمیشه توصیه ای که میکنم اینه که از قرار گرفتن در موقعیت هایی که باعث تشدید افسردگی و استرس میشه دوری کنید سعی کنید زندگی رو زیاد سخت نگیرین و خوشحال باشین بیشتر بخندین و امیدتونا هیچ وقت از دست ندین انشا لله مشکل حل میشه و به این حالت دچار نمیشن.
من ۱۶ سالمه دچار بختک شدم در خوابم با یک موجودی که شمشیر بدست بود و قصد کشتن من را داشت رو به رو شدم. واقعا فاجعه بار بود! دستش را روی گلویم گذاشت و آنچنان فشار داد که نزدیک بود خفه شوم. وقتی که بیدار شدم و خانوادهام متوجه این حادثه شدند، روی گلویم که دقت کردند اثر خفگی را دیدند. به نظر من این بختک هرگز یک پدیدهی پزشکی نبوده بلکه یک پدیدهی غیر ارگانیکی است. گمان میکنم که توسط یک شبحی مورد تسخیر قرار گرفتم و هرگز از این حرفم تنازل نمیکنم. قضاوت با شماست.
همین الان با تجربه ی وحشتناک دو مرحله بختک از خواب بلند شدم.
خیلی خیلی وحشتناک بود. من موجودی ندیم اما به وضوح احساس میکردم شدیدا دارند روی من چیزی شبیه به امواج و انرژی ساطع میکنند که نتوانم تکون بخورم. این حالت زمانی که تصمیم میگرفتم برای رهایی از شرشون از اذکار الهی استفاده کنم بیشتر میشد.من به زور ذکر یا الله میگفتم
بالاخره مامان به دادم رسید و رها شدم.
دیشب شب قدر بود و بیدار بودم. ضمناً چند نوع غذا رو روی هم خورده بودم هنگام سحر.
ولی نترسید...
من۳۰ سالمه شایدباورتون نشه ولی هرشب وروز این مشگلو از وقتی خودموشناختم داشتم،من ادم عصبی هستم نمیدونم شما چه شخصیتایی دارید وچه آدمایی هستیدکه این اتفاق برای شماهم می افته ولی احساس میکنم کسایی که عصبی وزود جوشن بیشتراین اتفاق براشون می افته.راه حلی ام که من براش پیداکردم تکون دادن شست پام تاحدی که بتونم کل پاموتکون بدم وازشرش خلاص بشم بایدبدونیدکه تواون لحظه نبایدبیخود زوربزنیدکه دادوفریادکنیدچون هیچ صدایی ازتون در نمیاد وفقط فکرمیکنیدکه دارید دادمیزنیدبایدآرامشتونوحفظ کنیدو هرجای بدنوکه احساس کردیدمیتونیدکمی تکون بدیدوبه حرکت دربیاریدتاجایی که بدن آزادبشه.قربان شما علی رضایی.
من۳۰ سالمه شایدباورتون نشه ولی هرشب وروز این مشگلو از وقتی خودموشناختم داشتم،من ادم عصبی هستم نمیدونم شما چه شخصیتایی دارید وچه آدمایی هستیدکه این اتفاق برای شماهم می افته ولی احساس میکنم کسایی که عصبی وزود جوشن بیشتراین اتفاق براشون می افته.راه حلی ام که من براش پیداکردم تکون دادن شست پام تاحدی که بتونم کل پاموتکون بدم وازشرش خلاص بشم بایدبدونیدکه تواون لحظه نبایدبیخود زوربزنیدکه دادوفریادکنیدچون هیچ صدایی ازتون در نمیاد وفقط فکرمیکنیدکه دارید دادمیزنیدبایدآرامشتونوحفظ کنیدو هرجای بدنوکه احساس کردیدمیتونیدکمی تکون بدیدوبه حرکت دربیاریدتاجایی که بدن آزادبشه.قربان شما علی رضایی.
تا بحال من دوبار دیدم یبار دیدم به خدا تن قفل شده دستام تکون نمیخوره احساس میکنم تو خواب بیدارم همه جارو میبینم یبار دیدم بسم ا...یه مرو قدش کوتاه سیاه ولی صورتش معلوم نیس کناره پنجره ایستادهسرشم گود بود به زور انگشتامو باز کردم پا شدم بعد دوباره خوابیدم بازم دیدم انگار صدای گریه نوزاد و اه ناله های یه زن میشنوم خیلی وضیح بود صدای سوزه های باد بعد که پا شدم دیدم اذان میگه بعد دگه هیچوقت بختک ندیدم خدرو شکر عجب خوابی
سلام
یه سوال دارم از دوستان
تا حالا کسی دچار این مشکل بصورت چند مرحله ای شده یا نه ؟
من گاهی تا 6 مرحله هم برام اتفاق می افته. یعنی فلج میشم و نمیتونم تکون بخورم ولی میدونم بختک گرفتتم. یهو بیدار میشم و شرایط عوض میشه مثلا نور اتاق، فک میکنم تموم شده ولی وقتی میخوام تکون بخور میبینم نمیشه و میفهمم وارد مرحله بعدی شدم. الان دیگه برام عادی شده و کاملا هشیارم و میدونم چه اتفاقی داره میوفته ولی کاری نمیتونم بکنم.
معمولا تو ساعت های اول به خواب رفتن اینجوری میشم
سلام ....دقيقا من هم ب اين بختك دچار شدم....من دقيق نميدونم اون لحظه خواب بودم يا بيدار ...ولي سايه سياهي كه اندامي مردانه داشت قدي بلندو شانه هاي پهن ...دودستشو ب طرف من كه دراز ميكرد من احساس خفگي ميكردم نفس كشيدنم سخت بود و سنگيني روي بدنم حس ميكردم اون لحظه همسرمو صدا ميكردم ولي صدامو نميشنيد پس سعي كردم كه نزاره كه خفم كنه ...من اون لحظه بهش ميگفتم نميزارم خفم كني چند بار بهش تكرار ميكردم و اون خودشو كنار ميكشيد و ميرفت من با رفتن اون نفس ميكشيدم و سبك ميشدم و ميتونستم بدنمو تكون بدم...چند بار اون اتفاق براي من تكرار شد ..ديگه دوست نداشتم شبها ب تختخوابم برم ...همه بهم ميگفتن كابوسه يا خيالاتي شدي ...ولي ن كابوس بود ن خيال بلكه قصد جان گرفتن منو داشت ....تا اينكه از خداي خودم خواستم كه بهم كمك كنه و ازش ممنونم كه ديگه اونو نديدم و نميخوام ببينم....روزتون هميشه خدايي...
سلام ....دقيقا من هم ب اين بختك دچار شدم....من دقيق نميدونم اون لحظه خواب بودم يا بيدار ...ولي سايه سياهي كه اندامي مردانه داشت قدي بلندو شانه هاي پهن ...دودستشو ب طرف من كه دراز ميكرد من احساس خفگي ميكردم نفس كشيدنم سخت بود و سنگيني روي بدنم حس ميكردم اون لحظه همسرمو صدا ميكردم ولي صدامو نميشنيد پس سعي كردم كه نزاره كه خفم كنه ...من اون لحظه بهش ميگفتم نميزارم خفم كني چند بار بهش تكرار ميكردم و اون خودشو كنار ميكشيد و ميرفت من با رفتن اون نفس ميكشيدم و سبك ميشدم و ميتونستم بدنمو تكون بدم...چند بار اون اتفاق براي من تكرار شد ..ديگه دوست نداشتم شبها ب تختخوابم برم ...همه بهم ميگفتن كابوسه يا خيالاتي شدي ...ولي ن كابوس بود ن خيال بلكه قصد جان گرفتن منو داشت ....تا اينكه از خداي خودم خواستم كه بهم كمك كنه و ازش ممنونم كه ديگه اونو نديدم و نميخوام ببينم....روزتون هميشه خدايي...
سلام من 15سالمه یه چند ماه پیش روم بختک افتاد اصلا نمیتونستم تکان بخورم فقط با چشمم از اتاق رو به رو چند تا سایه دیدم که اومدن دورم حلقه زدن صورتشون معلوم نبود کل بدنشون سیاه بود منم فقد داشتم نگاشون میکرد خیلی ترسیده بودم که بعد از نیم ساعت از روم بلند شد و رفت یع یک ماه پیش رو دوباره افتاد فقط یع صدای عجیبی میشنیدم نمیتونستم تکان بخورم چشمامو بستم و چند تا نفس عمیق کشیدم چند بار سوره حمد تو حید و خوندم باور کنین به یک دقیقه نکشید از روم بلند شد و دیگع تا حالا روم نیفتاده اگه روی شما افتاد نمیخواد بترسین فقط به خدا توکل کنین و با چند تا سوره و صلوات میره فقط کافیه بترسونینش دیگع طرفتون نمیاد
هر وقت دچار این حالت شدین خودمو صدا کنین میام خفش میکنم براتون شوخی کردم کافیه که فقط خدایی باشین این حالت دلیل علمی داره واینا که میگن موجود عجیب دیدین شکل وظاهر این موجود زاییده تخیل افراد مختلفه به خاطر همین همه اونو به یه شکل نمیبینن
خیلی خیلی وحشتناک بود. من موجودی ندیم اما به وضوح احساس میکردم شدیدا دارند روی من چیزی شبیه به امواج و انرژی ساطع میکنند که نتوانم تکون بخورم. این حالت زمانی که تصمیم میگرفتم برای رهایی از شرشون از اذکار الهی استفاده کنم بیشتر میشد.من به زور ذکر یا الله میگفتم
بالاخره مامان به دادم رسید و رها شدم.
دیشب شب قدر بود و بیدار بودم. ضمناً چند نوع غذا رو روی هم خورده بودم هنگام سحر.
ولی نترسید...
یه سوال دارم از دوستان
تا حالا کسی دچار این مشکل بصورت چند مرحله ای شده یا نه ؟
من گاهی تا 6 مرحله هم برام اتفاق می افته. یعنی فلج میشم و نمیتونم تکون بخورم ولی میدونم بختک گرفتتم. یهو بیدار میشم و شرایط عوض میشه مثلا نور اتاق، فک میکنم تموم شده ولی وقتی میخوام تکون بخور میبینم نمیشه و میفهمم وارد مرحله بعدی شدم. الان دیگه برام عادی شده و کاملا هشیارم و میدونم چه اتفاقی داره میوفته ولی کاری نمیتونم بکنم.
معمولا تو ساعت های اول به خواب رفتن اینجوری میشم
بودولی یهواش یهواش وحشناک شدیشب خواب بودم دیدم تویه روستام گرگ گذاشت تو گله هرکاری کردببین گرگ یا کله کجاست نتوانستم تکون بخورم بعدبشکل موش یباردیگه بختک آمد سراغم که خیلی وحشیانه صدا درمیاوردوهرچی نزدیک ترمیشدبزرگتر میشدبازم نتوانستم بیدارشم چندبار صدبارهمینجوری بختک آمد سراغم تا یکی بهم گفت قرآن بزارم زیرسرم اینکارو کردم دیگه مدتی ندیدمش گاهی بشگل عضاخوانوادم میدیمش گاهی سه چهارنفرمدتی دیگه قرآن نزاشتم تااینکه دوبارامروزظهرگرفتم واحشتناک هرکاری کردم نمیتوانستم بیدارشم تا بیدارمیشدم دوبارخوابم میبرد اطرافمو میدیدم ولی نمیتوانستم بیدارشم بهر جون کندنی بیدارشدم حس کردم یطرف صورتم وچشمم بی حس بی حسه دوباربعد ده دقیقه خوب شدم ولی وقتی آمد سراغم تنها تو خونه بودم وقتی میاد سراغم کاملن اول هوشیارم میکنه بعد تمومه بدنم بی حس میشه امروز حس کردم پای کسیوودیدم