میدونم فکر میکنید دارم دروغ میگم ولی بخدا بختک افتاد رو من همین ک حس خفگی بم دست داد بیدار شدم دیدم یکی مثل مادرم نشسته تو آشپز خونه رفتم دستشویی اومدم دیدم نیست مامانمم بیدار کردم گفت من نبودم بخدا دروغ نمیگم ب شکل مامانم در اومده بود
سلام
من چند هفته ایه که دچار این بختک کوفتی شدم و خیلی تلاش میکنم که از خواب بیدار بشم ولی نمیتونم و حس خیلی بدیه
چند بار دوباره سعی کردم بخوابم تا این رویای کوفتی تموم بشه تا بتونم بدنمو تکون بدم
دفعات اول و دوم بعد از اینکه نمیتونستم بیدار بشم یهم شوک وارد میشد و به شدت میترسیدم
و هنوز هم همون طوری هستم
گاهی اوقات در خواب عمیقی هستم که حس میکنم مادر یا پدرم بلند صدام میکنن و من از خواب بیدار میشم و کل خونرو میگردم اما کسی خونه نیست
یک بار صدای زنگ ایفون رو شنیدم و رفتم دم در اما کسی نبود
چند بار صدای مادرم رو از کوچه شنیدم که صدام میکرد ولی مادرم سرکار بود ....
حداقل خوبیش اینه که من هیولا نمیبینم یا حس خفگی زیادی ندارم
فقط کاش زود تر درست بشه
من 11 و نیم سالمه و شب ها نمی تونستم بخوابم.یه سره چراغ روشن می کردم ولی باز هم خوابم نمی برد.تا اینکه یه شب از این موضوع خسته شدم.من یک نفر رو داشتم که هرچی که ازش می خواستم بهم می داد.اونم امام رضا ع بود.اون شب ازش خواستم کاری کنه من شب ها خوابم ببره ومنم قول دادم دیگه چیز های ترسناک از تو اینترنت و اینا نگاه نکنم . از شب بعدش ساعت 10 خواب بودم و فقط برای اینکه یکم اتاقم روشن بشه یه گوی برفی چراغ دار رو روشن می کنم.
من همیشه اینجوری میشم نمیتونم تکون بخورم خیلی بد هرچی ذکر میگم فایده نداره به زور بعد زمان زیادی وبه زحمت انگشتمو تکان میدم تا ولم میکنه احساس میکنم فکم در خواب می لرزد من تریاک می کشم وقتی چند روز نمی کشم دیگه اینجوری نمیشم فکر میکنم این موضوع ربط داره به سفت شدن خون بدن لطفا نظر بدید
سلام تروخدا جواب بدید الان ساعت سه و چهار دیقه شبه من یهو از خاب پریدم البته انگار واقعا بیدار بودم حس کردم یکی داره پتومو کنار میزنه پاهامو از پایین میکشه داده دستشو میاره سمتم خفم کنه درحالی که همه اینارو حس میکردم اما اصلا نمیتونستم تکون بخورم تا اینکه نمیدونم چیشد ناله کردم به خودم اومدم دلیلش چیه تروخدابگین بهم
من دیشب انگار یکی صفت بغلم کرده بود نمیذاشت تکون بخورم بعد قبل اون هم انگار مامانم صدام کرد با زور گفتم بله بعد گفتم مامانم که خوابه بعد ترسیدم گفتم فک کنم اشتباه شده بعد این اتفاق افتاد که نمیتونستم تکون بخورم بعد قول هو الله و احد میخوندم انگار یه چیزی میخواست از درون بره بیرون بعد با هزار بدبختی بلند شدم و مامان و صدا زدم
سلام دوستان منم این اتفاق برام پیش میاد. از تشکم جدا میشم میرم رو به آسمان .حالم خیلی بد میشه .میبنم دزد داره میاد تویی خونم منم هیچ کاری از دستم بر نمیاد .وقتی بیدارم میکنند تمام بدنم بی حس تا چند دقیقه نمیتوانم حرکت کنم هر شب این اتفاق برام پیش میاد .وهر شب بیشتر اذیت میشم. بعضی شبها تا روشن شدن هوا نمی خوابم.
من خابیدع بودم ک ناگهان فهمیدم بختک روی من افتاده است با خودم گفتم ک باز بختک افتاده رویم وقتی بیدار شدم دیدم مادرم نشسته و ب ساعت خیره شده است صب ک شد از او پرسیدم چرا ب ساعت خیره شده ای گفت من نبودم خیلی شکه شدم هر چقدر گفتم ت بودی قسم میخورد من نبودم حس میکنم بختک بوده و ب شکل مادرم در آمده بود
من چندین بار این حالت واسم پیش امده حتی ب خانمم گفتم ک اگر دیدی دارم نفس نفس محکم میزنم و خوابم یعنی این حالت بد امده سراغم و نمیتونم تکون بخورم خودت بیدارم کن و چند بار ک بیدار بود این حالتم دید بیدارم کرد ولی در کل واسم عادی شده و همش منو ب فضا و اسمانها میبره. این بختک ترسناک و هیجان داره
سلام، من از بچگی دمر خابیدم و اصن تا حالا نتوانستم رو به بالا یا پهلو بخابم،بعضی وقتها ک رو ب بالا یا پهلو هستم و خابم میبر ،بختک روم میوفته،ولی تا الان ک دمر خابیدم بختکی روم نیفتاده،علتشو میتونید بگید چیه و باید چکار کنم؟
سلام.منم از بچگی بختک سراغم میاد .الان دیگه عادت کردم.بیشتر شبا
گرفتارش میشم.چن باری هم به کل کل افتادم که اون کم بیاره ولی از نفس افتادم.اوایل میترسیدم که تو خواب ایست قلبی کنم از وقتی که فهمیدم هیچ ضرری نداره راحت شدم.ولی بیشتر وقتا از تخت خواب بلند میشم ی لیوان آب میخورم تا دیگه خلاصشم.اگه کسی اینجوریه اصلا نترسه زور الکی هم نزنه.نه جن هست نه روحی.فقط مغزت خوابه و شما بیدارین فک میکنین که سعی میکنین تکون بخوریم.بیشترم از استرس زیاده.فقط از گرفتارش شدین اصلا بهش فک نکنین کلا خلاص میشین.
کار هرشبه من همین بود .هنوز ازم فیلمم گرفتن خیلی وحشتناکه
من چند هفته ایه که دچار این بختک کوفتی شدم و خیلی تلاش میکنم که از خواب بیدار بشم ولی نمیتونم و حس خیلی بدیه
چند بار دوباره سعی کردم بخوابم تا این رویای کوفتی تموم بشه تا بتونم بدنمو تکون بدم
دفعات اول و دوم بعد از اینکه نمیتونستم بیدار بشم یهم شوک وارد میشد و به شدت میترسیدم
و هنوز هم همون طوری هستم
گاهی اوقات در خواب عمیقی هستم که حس میکنم مادر یا پدرم بلند صدام میکنن و من از خواب بیدار میشم و کل خونرو میگردم اما کسی خونه نیست
یک بار صدای زنگ ایفون رو شنیدم و رفتم دم در اما کسی نبود
چند بار صدای مادرم رو از کوچه شنیدم که صدام میکرد ولی مادرم سرکار بود ....
حداقل خوبیش اینه که من هیولا نمیبینم یا حس خفگی زیادی ندارم
فقط کاش زود تر درست بشه
گرفتارش میشم.چن باری هم به کل کل افتادم که اون کم بیاره ولی از نفس افتادم.اوایل میترسیدم که تو خواب ایست قلبی کنم از وقتی که فهمیدم هیچ ضرری نداره راحت شدم.ولی بیشتر وقتا از تخت خواب بلند میشم ی لیوان آب میخورم تا دیگه خلاصشم.اگه کسی اینجوریه اصلا نترسه زور الکی هم نزنه.نه جن هست نه روحی.فقط مغزت خوابه و شما بیدارین فک میکنین که سعی میکنین تکون بخوریم.بیشترم از استرس زیاده.فقط از گرفتارش شدین اصلا بهش فک نکنین کلا خلاص میشین.
کار هرشبه من همین بود .هنوز ازم فیلمم گرفتن خیلی وحشتناکه