بله آقای مهرداد دل حرمت داره، خیلی زیاد هم حرمت داره، به خاطر همین حرمتش اجازه نمیدادم که هر کس و ناکسی سرش رو بندازه پایین و بیاد اونجا جا خشک کنه...اما اینقدر این آقای به ظاهر محترم اصرار کرد که من راضی شدم، خانواده هامون رو تو جریان گذاشتم، بعدش کلی مشاوره قبل از ازدواج رفتم که بعدها ای کاشی به وجود نیاد، همه چیز به ظاهر خوب پیش میرفت، نگو خانواده اون هم ناراضی بودن، با توجه به مسائلی که پیش اومد ، مادر منم شروع به مخالفت کرد، اما دیگه دیر شده بود چون من وابسته آقا شده بودم و همین طور ایشون به ظاهر، من که نمیدونستم تو دلش چی میگذره...اما وقتی مخالفت مادرم رو دید به راحتی عقب کشید، در عرض دو هفته ازدواج کرد، اصلا به حال و روز منم فکر نکرد که واقعا داغون شدم، من ی دخترم و متاسفانه تو جامعه ما حق انتخاب ندارم،اما اون میتونست ادامه بده، میتونست کاری کنه که این ارتباط آخرش به ازدواج ختم بشه، اما نکرد،......نامرد وقتی حال و روزم و گریه هامو دید به راحتی بهم گفت برو پیش روانشناس کمکت میکنه آروم شی، ای خدا نامردی تا این حد ندیده بودم، سعی کردم همیشه پاک بمونم و پاک زندگی کنم.منم میخواستم سنت خدا و پیغمبر رو انجام بدم..همون کاری که خدا امر کرده بهش...خدا نگفته که چون عشق حقیقی و مقدس فقط منم، شما کس دیگری رو تو دلتون راه ندید..بلکه امر کرده به ازدواج که وسیله ای برای آرامش طرفین باشه.....اما چی شد، همون آرامش قبلی هم از زندگی ام رفت...چند ماه اول زندگی ام فلج شده بود ...حالا به نظر شما هیچ کس مسئول رفتار خودش نیست....نباید این قدر بی مسئولیت باشی و ی کاری رو شروع کنی ، کسی رو به خودت وابسته کنی ، دل بسته ی خودت کنی ...اما با اینکه میدونی هنوز بهت علاقه داره، به راحتی و بدون هیچ وجدان دردی بزاری بری...این کار عین بی مسئولیتی هست....امیدوارم ی روزی، ی جایی تاوان اینکارش رو بده...تاوانی سخت و جانفرسا.....اینقدر به خدای خودم اعتماد و اطمینان و ایمان دارم که تقاص دل شکسته ام رو ازش میگیره، بد هم میگیره، مطمئنم، دنیا بی حساب و کتاب نیست دوستان، مگه میشه دل بشکنی و دلت شکسته نشه، مگه میشه دل بسوزونی و دلت نسوزه، اصلا بحث قیامت و اون دنیا رو بزاریم کنار، همین دنیا سرش میاد، ساده ترینش قانون سوم نیوتن، هر عملی را عکس العملی هست، برابر اما در خلاف جهت....پس مطمئن باشین که همین دنیا چوبش رو میخورن....و حتما جواب پس میدن......عذابی که هنگام تقاص دادن ، میکشن، خیلی بیشتر و بدتر از ظلمی هست که کردن....فقط به خدا واگذارش کردم، فقط خدا، خدایا میدونم که داری میبینی...خودت جوابش رو بده، به بزرگیت ایمان دارم...
سلام دوستان عزیز.دل خیلی حرمت داره.به همین خاطر ما نباید به هرکسی دل بدیم .بنظرم به تنها کسی که میتونیم دل بدیم خداست.و اینجوری مطمعن میشیم خدا تا همیشه کنارمون هست.عشق مقدس..به همین خاطر ما باید اگه میخوایم ازدواج کنیم فقط ب عشق لبیک گفتن به خدا باشه.تا هیچ وقت نرنجیم.چرا فک کنیم وقتی درد میکشیم تقصیر دیگرانه چون اونا دلمونو شکستن.
شوهرم خیلی دل منو شکسته از ۱۵ سالگی که باهاش ازدواج کردم همش پشت سرم بهم خیانت کرده ولی بااین حال اصلا نمی تونم نفرینش کنم فقط به خاطر بچه هام می سازم خیلی اشکمو در اورده منم خدایی دارم همینوبس مردا خیلی نامردن
دوستان سلام.
شیش سال پیش دیدمش. همکارم تو یه شهر دیگه. ماموریت رفتم دیدمش دلم لرزید براش. اما آدم منطقی هستم دیدم اون بی خیاله منم یادم رفت. هیچ ارتباطی نبود تا پارسال. باز به خاطر یه ماموریت رفتم پیشش. یه کم صمیمی شدیم. تا امسال. حرفایی زد که نشون از علاقه ش داشت. یه نهار دعوتم کرد. حس پرواز داشتم. روز بعدش صاعقه زد به آرزوهام. همکار خودش ازم خواستگاری کرد. من سریع نه گفتم اما اون براحتی کشید کنار. کسی که 6 سال پیش عاشقش شدم. دلم خیلی شکسته. حالم بده. نمیتونم با هیشکی حرف بزنم جز خدا.
دل شکسته شما تقصیر اون بنده خدا نیست. شما که فراموش کرده بودین دیگه چه 6سالی؟
حامد
۱۹:۴۹ ۱۶ خرداد ۱۳۹۸
آیه ی 27مبارکه ی ابراهیم از داخل قرآن دربیارید و بخونید .هفت مرتبه بخونید .من که وقتی خوندم فراموشم شد ولی نوشته بودن برا اثر گذاری بهتر هر روز تا هفت روز خوانده شود.
نیت لازم نیست . وقتی هفت بار خوندین کف دستانون بدمین و روی صورتتون و بعد تمام بدنتون بکشید ..منم همین کارو کردم برا من جواب داد. همیشه قرآن بهترین دواست ایشالله شما هم بتونید مثل من فراموش کنید .
هیچی فراموش نمیشه .من هر روز دارم با هر ثانیه خاطره ی کسی زندگی میکنم که راحت منو ول کرد .وقتی ازش دلیل میخوام میگه اخلاقمون نمیخورد تو دو هفته عاشق یکی دیگه شده ؟دیروز تو عید با نامزدش رفته پیش همه .نمیشه فراموش کرد .نمیشه .حق دارین .به دختر خاله اش گفتم هر ثانیه نفرینم پشتشه ولی اون گفت برمیگرده به خودت .اینا مشکلم نیست مشکلم اینجاست که خدا کاری کرده که من تو شهر این دختر امتحان وکالت بدم.بهش میگم چطوری میخوای جواب خدارو بدی ؟بهم میگه اونجا عذابم بده ولی این دنیا نه .برو و راحتم بزار .حیف که به خدا ایمان دارم و مسلمونم وگرنه نشونش میدادم که همشو تو همین دنیا پس بده
نه آقای حامد، فراموش کردن آسون نیست، اصلا هیچ وقت نمیتونی فراموش کنی، الان ۵ ماهه دارم سعی میکنم فراموشش کنم، اما نمیتونم، فقط خودم رو اینجوری آروم میکنم که حتما به مصلحت نبوده، حتما حکمتی داشته. خدا صبرش زیاده، بعد از چند سال دیگه حکمتش رو میفهمی. قربون خدا برم چرا وقتی قسمت نرسیدنبه هم هست. چرا سر راهم قرارش داد؟ چرا باهاش آشنا م کرد؟ من اصلا به ازدواج فکر نمیکردم، اینقدر پاپیچم شد تا قبول کردم. خانواده هامون ناراضی بودن. مخصوصا مادر من، اونم تا این رو فهمید با اینکه میدونست چقدر دوستش دارم و وابسته اش هستم. اما کنار کشید. پس اون همه دوستت دارم ها دروغ بود؟؟؟؟؟ حتما دروغ بود دیگه که رهام کرد و در عرض دو هفته با یکی دیگه ازدواج کرد.....کارم همش اشک ریختنه، روز به روز دارم آب میشم... حالا من موندم با ی قلب شکسته، با ی دل پر از خون.....خدا به دادم برسه.. من خیلی خوبی کردم در حقش، خیلی زیاد، خودش هم میدونست...اینجا حوصله تایپ ندارم تا بگم چی کارها براش کردم... اما اون به راحتی ولم کرد و رفت..خدایا به خودت واگذارش کردم، خودت حق این دل شکسته مو ازش بگیر.....من که هیچ وقت حلالش نمیکنم...انشالله همین دنیا تاوان دل شکسته ام رو بده....به امید روزی که هیچ کسی چه دختر و چه پسر احساسات پاک کسی رو به بازی نگیره...الهی ربی من لی غیرک...
خب .منم عاشق کسی بودم .رابطه بر مبنای علاقه و عقلانیت بنا شد جوری که تمام رفتار هامون .تمام انتظارات و فرهنگمون و ...با هم یکی شده بود .رابطه 4سال به خوبی و خوشی و به دور از هرگونه ناآرامی به پیش میرفت ناگهان خبری بهم داد .خواستگار دارم.مامانم رازیه.ولی من میگم نه و هرچی نه میگم کسی به حرفم گوش نمیده.خلاصه بعدش خانوم رازی بوده.دختر خاله اش بهم گفت کسی که اینقدر داری براش غصه میخوری العان با یکی دیگه خوشه .میگفت رازیه .من کمی تو مسائل حجاب سخت گیر بودم البته به تفاهم رسیده بودیم که حد خاصی رعایت بشه ولی گفت اون پسره بهش گفته هر کلاسی میخوای برو کلا آزادی.
وقتی اینارو شنیدم شوکه شدم .فهمیدم 4سال بازی خوردم .زنگ زدم بهش گفتم همه چیزو میدونم ولی میزارم خوش و خورم زندگی کنی ولی اون دنیا یقتو میگیرم .
بعدا به خودم اومدم دیدم لایق خوبی های من نبوده فقط کسی بوده که آزادی بی حد و مرز میخواسته و حالا خداروشکر میکنم که بعد ازدواج خود واقعیشو نشون نداد و قبل ازدواج بود .
عقلانی نگاه کنید زود فراموش میشه .سخته ولی فراموش میشه
سلام؍ چند ماهه که باهاش آشنا شدم ی ماه عاشقانه عین پروانه دورم بودبعد کم کم ارتباطشو باهام کم کرد و کم کرد. ی شخص دیگه اومد سر راهش. سر چیزای کوچیک و بی ارزش دعوا را مینداخت و ب هیچ عنوان گذشت نمی کرد؍ خیلی خوردم کرد؍ خیلی بغض کردم خیلی گریه کردم؍ خودم ی مشکلی دارم که باید عمل شم؍روزی که اومد فک کردم آدم آرزوهام اومده ولی حالا با وجود مریضی و عمل روحمم زخمیه؍ مریضی خوب میشه ولی دلی که شکست چی؟ ولم کردو رفت. آدمی که صبح تا شب باهام در ارتباط بود ۴ روزه حتی بهم ی پیام نداده با اینکه آنلاینه.اصلا نمی دونم چه اشتباهی کردم؍ می گه دوستت دارم ولی نداره؍ تو این شرایط و بحران زندگیم بد موقعی اومد و داغونم کرد. آخرین پیامش این بود که منو ببخش و حلالم کن. اون لحظه فقط خواستم حرفی نباشه دیگه گفتم باشه ولی خود خدا می دونه که نمی بخشمش نمی بخشم...
سلام .برام دعا کنید خدا تقاص دل شکستمو از یه مرد و یه زن ناجور بگیره.16سالم بود با یه عشق عجیب و 9سال اختلاف سن همسرش شدم .یه پسر اوردم الان 21سالشه که دانشجوی سال دوم پزشکیه .زندگی خوبی داشتم عاشقانه دوسش داشتم همه جوره کامل بودم از زیبایی- نجابت -کار و درامد- خونه داری -دارایی -قناعت .بعد 22سال زندگی با یه زن نانجیب بهم خیانت کرد . با یه زنی که یه دختر بزرگ از شوهر اولش داشت و یه بار هم ازدواج موقت داشت . حرمت یه زندگی 22ساله رو نگه نداشت همه رو فدای هوسش کرد .باور کردی نیست همه چیز براش فراهم کرده بودم از خونه و ماشین .حتی کارت حقوقم هم هر ماه دستش بود چون بهش اعتناد کامل داشتم .نتونستم ببخشمش با درد و رنج ازش جدا شدم هر کاری کرد ببخشمش گفتم نه برو اگه بمونی خودم میمیرم .تنها کاری که تونستم بکنم تا کمی سبک بشم تمام مال و اموالمو ازش گرفتم .پسرم شده مایه ارامشم و دعا و قرآن که خدا تقاص دل شکستمو تو همین دنیا ازشون بگیره .میخوام تو این دنیا ببینم تا قیامت صبر ندارم تو رو به قرآن برام دعا کنید تا به آرامش برسم چون دردی از این بزرگتر وجود نداره .
شیش سال پیش دیدمش. همکارم تو یه شهر دیگه. ماموریت رفتم دیدمش دلم لرزید براش. اما آدم منطقی هستم دیدم اون بی خیاله منم یادم رفت. هیچ ارتباطی نبود تا پارسال. باز به خاطر یه ماموریت رفتم پیشش. یه کم صمیمی شدیم. تا امسال. حرفایی زد که نشون از علاقه ش داشت. یه نهار دعوتم کرد. حس پرواز داشتم. روز بعدش صاعقه زد به آرزوهام. همکار خودش ازم خواستگاری کرد. من سریع نه گفتم اما اون براحتی کشید کنار. کسی که 6 سال پیش عاشقش شدم. دلم خیلی شکسته. حالم بده. نمیتونم با هیشکی حرف بزنم جز خدا.
نیت لازم نیست . وقتی هفت بار خوندین کف دستانون بدمین و روی صورتتون و بعد تمام بدنتون بکشید ..منم همین کارو کردم برا من جواب داد. همیشه قرآن بهترین دواست ایشالله شما هم بتونید مثل من فراموش کنید .
وقتی اینارو شنیدم شوکه شدم .فهمیدم 4سال بازی خوردم .زنگ زدم بهش گفتم همه چیزو میدونم ولی میزارم خوش و خورم زندگی کنی ولی اون دنیا یقتو میگیرم .
بعدا به خودم اومدم دیدم لایق خوبی های من نبوده فقط کسی بوده که آزادی بی حد و مرز میخواسته و حالا خداروشکر میکنم که بعد ازدواج خود واقعیشو نشون نداد و قبل ازدواج بود .
عقلانی نگاه کنید زود فراموش میشه .سخته ولی فراموش میشه