نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳۵۷
در انتظار بررسی: ۰
Japan
ناشناس
۱۸:۳۲ ۲۳ تير ۱۴۰۰
حدود یه سال پیش خواهرم خونه مادربزرگم بود وقتی به اونجا میره نتش قطع میشه حدود ساعت ۲ میره داخل حیاط زنعموم روی ایوون بود و منتظر خواهرم بود خواهرم زیر یه درخت قدیمی میره شلوارک هم پوشیده بود وقتی بر می گرده هم مریض میشه و هم پاش کبود میشه و همه دیده بودن که پاش کبود نبود
یه بار دیگه دختر عموم خونه ما بود و خیلی خیلی کوچولو بود حدودا ۳ سالش بود یهو گفت پیشی یه پیشی داخل اتاق دیدم وقتی رفتیم داخل اتاق هیچ چیز نبود اینم بگم که پشت خونه ما یه خونه مطروکست که هیچ کس داخلش زندگی نمی کنه
و یه بار دیگه میخواستم برم حموم شالم رو برداشتم و بغل سبد گذاشتم حتی خم هم شدم بعدش رفتم اتاق و به فاصله چند ثانیه اومدم پیش سبد ولی این بار شال داخل سبد بود نه کنارش
یه بار هم شب روی مبل خوابیده بودم و مامانم آشپزخونه بود بابام هم داخل اتاق خوابیده بود داخل خواب صدای این رو شنیدم که یک مرد داشت اسمم رو خیلی آروم بغل گوشم صدا میزد وقتی از خواب پاشدم دیدم بابام خوابه و هیچ مردی وجود ندارع
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۰۷ ۲۳ تير ۱۴۰۰
منهم یکبار دیدم موز کیلو هزار تومانه بعد دیدم حواب بوده کیلو 30 هزار تومنه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۳۳ ۲۶ مهر ۱۴۰۰
قشنگ گفتی
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۰۴ ۲۳ تير ۱۴۰۰
بچه های من تا سن 6 سالگی فکر مرا می خواندند . اتفاقی هم نبود چون تکرار این اتفاق زیاد بوده و هر بار چیزهای عجیبی رو متوجه می شدند . قطعا این یک اتفاق عجیب است !
فکر می کنم همه انسانها این حس رو دارند ولی وقتی بزرگ می شوند این حس ضعیف می شود .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۵۴ ۲۳ تير ۱۴۰۰
حدود 3سال پیش بود،یه روز وسایل شیرینی پزی رو روی زمین چیدم که شیرینی درست کنم، رفتم بسمت ظرفشویی که چیزی بردارم، ناگهان همزن که به برق وصل بود، خودبخود شروع بکار کرد، البته تو خونه اتفاقات عجیب و غریب زیادی می افتاد، مثلا تو یکی از اتاقها شب تاصبح صدای کوبیدن به دیوار میومد. یا اینکه اکثر مواقع قاشق چنگالهایی که استفاده میکردم، تعدادشون کم میشد، و بعد از چند روزی بازهم پیداشون میشد،اوایل که به همسرم میگفتم ، میخندید و باور نمیکرد ولی بعد از چند سال که تو اون خونه بودیم، باور کرد، که حتما اجنه تو اون خونه هستن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۴۱ ۲۳ تير ۱۴۰۰
من یه بار یه خواب عجیب دیدم خواب دیدم رفتم به پارک و پارک فقط یک وسیلیه ی بازی عجیب داره بعد یه سوراخ وست اون بود من توی اون پرت شدم و وارد یه هزار توی بی پایان شدم.
Iran (Islamic Republic of)
علیرضا قربانزاده
۲۲:۳۸ ۲۳ تير ۱۴۰۰
وسط درست می‌باشد نه وست
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۳۰ ۲۳ تير ۱۴۰۰
من که اصلا این جور چیز هارو باور نمیکنم
بنظرم دوستان عزیز بریم FNAF(five night at Freddy) بازی کنیم و Freddy بیاد ما رو بگیره بخوره
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۲۵ ۰۱ آبان ۱۴۰۰
بازی خیلی سختیه !!! من که اصلاً نفهمیدم چجوری باید بازی انجام بشه !!! فقط اینقدر تاریک بود که چشمام درد گرفت !!!
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۲۹ ۲۳ تير ۱۴۰۰
۳ روز پیش تو خونه تنها نشسته بودم،چون خسته بودم تصمیم گرفتم زودتر از همیشه بخوابم بنابراین بعد از دیدن سریال مورد علاقم که ساعت ۲۱ تموم می شه دندان هام رو مسواک زدم و به تخت خوابم رفتم.خیلی زود خوابم برد ولی مدتی بعد ناگهان با صدایی از خواب پریدم.
واقعا ترسیده بودم با خودم فکر کردم لابد وسیله ای چیزی افتاده و این صدا رو ایجاد کرده.هنوز نفسم سر جاش نیومده بود که حس کردم کسی لامپ آشپزخونه رو روشن کرد چون خونه کوچیک و جمع و جوری دارم نور آشپزخونه رو از لای در اتاقم می دیدم.با خودم فکر کردم که بهتره ببینم چه اتفاقی داره میوفته ولی حس عجیبی جلوم رو می گرفت حس می کردم تو اتاقم امنیت بیشتری دارم.ناگهان صدای آهنگ عجیبی رو شنیدم آهنگ خیلی ناموزون بود و می تونم بگم تا حالا این آهنگ رو نشنیده بودم.بعد صدای خرخری شنیدم.این صدا همینطور ادامه داشت تا آخر تصمیم گرفتم برم تا بفهمم موضوع چیه.از تختم بلند شدم نزدیک در که رسیدم به سرعت اون صدا قطع شد و لامپ هم خاموش شد.وقتی از اتاق بیرون اومدم لامپ رو روشن کردم ولی همه چی مثل همیشه عادی بود.هنوز که هنوزه بعد از گذشت این همه مدت وقتی یاد این خاطره میوفتم تنم می لرزه.
(بر اساس داستان واقعی)
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۱۷ ۲۳ تير ۱۴۰۰
منم یه شب توی ماه دی 99 رفتم رو تختم دراز کشیدم یکم که گذشت صدای زمزمه یکی میومد که داشت یع اهنگی رو میخوند تا بلند میشدم قطع میشد ولی تا میخوابیدم و مدتی میگذشت دوباره شروع میکرد اخرش هم علت صدا رو نفهمیدم
Iran (Islamic Republic of)
یسنا
۲۰:۴۸ ۲۳ تير ۱۴۰۰
برای منم هجین موضوع پیش اومده
Iran (Islamic Republic of)
فاطمه نعمتی
۰۸:۴۶ ۲۴ تير ۱۴۰۰
این الکیه اگه سه روز پیش بوده چرا آخرش میگی هنوز که هنوزه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۰۹ ۲۳ تير ۱۴۰۰
توی کوپه قطار درسفربودم صبح که پاشدم اماده پیاده شدن بشم کفشام نبودوبجاش یک جفت کفش عجیب کهنه بود حیرت کردم۰ازاون موقع درباره این موضوع با کسی صحبت نکردم
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۸:۵۲ ۲۳ تير ۱۴۰۰
یکی کفشاتو دزدیده
Iran (Islamic Republic of)
مه
۲۱:۴۲ ۲۳ تير ۱۴۰۰
یه فقیر دلش کفش میخواسه اوخی
Iran (Islamic Republic of)
سحر
۲۲:۴۱ ۲۳ تير ۱۴۰۰
خخخخخ
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۹:۳۱ ۰۳ آذر ۱۴۰۰
شاید کفشات به گذشته رفتن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۵۰ ۲۳ تير ۱۴۰۰
یه شب توی خواب دیدم یه "منفیِ" خیلی بزرگ داشت منو تعقیب می‌کرد و می‌خواست منو بخوره. بهش گفتم تو کی هستی؟ آخه چرا می‌خوای منو بخوری؟ گفت: من همون منفی‌هایی هستم که الکی به کامنت‌های دیگران می‌دادی. حالا تمام اون منفی‌ها یکجا جمع شده و میخوام تو رو بخورم تا درس عبرتی بشه برای تمام کسانی که الکی به کامنت‌های دیگران منفی میدن.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۳۱ ۲۳ تير ۱۴۰۰
مردم ما چقدر بدبختن که اینها رو باور میکنن
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۰:۴۹ ۲۴ تير ۱۴۰۰
شما بدیختی ک باور نمیکنی...من ۱۷سالمه و بهت بگم که توانایی کنترل خواب و پرواز تو خواب رو دارم پس لطفا اگه نمیدونین حرف نزنین
Iran (Islamic Republic of)
هورسان
۱۱:۲۸ ۲۴ تير ۱۴۰۰
اصلنم دروغ نیستند من خودم تا 17سالگیم توانایی اینو داشتم که با یک اجنه بحرفم و از این طریق میتونستم آدمای که نمیشناسم رو با ارتباط ذهنی که داشتم با اجنه سرنوشتشون رو وتوی ذهنشون چی میگذره رو بدونم
بعدش یک پسر منو مجبور کرد توبه کنم از اون موقع دوسال میگذره
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۴ ۲۳ تير ۱۴۰۰
سلام اون که گفت کابوس تکرار شونده اونم منم بیبینمش واقع عجیبه
Iran (Islamic Republic of)
پرهام
۱۵:۱۳ ۲۳ تير ۱۴۰۰
ما حدود ۳ سال پیش رفتیم عروسی دختر خالم بعد که برگشتیم مامانم حلقه ی ازدواج خودش و بابام رو گذاشت داخل یه جعبه بعد جعبه رو گذاشت تو کمد سال بعد که مامانم میخواست حلقش رو برداره متوجه شد حلقه ی خودش هست ولی مال بابام نیست هممون هم دیدیم که مامانم حلقه ب خودش و بابام رو سال پیش گذاشت داخل همون جعبه ولی سال بعدش خبری از حلقه ی بابام نبود کسی هم اصلا سر کمد و جعبه نرفته بود ما حتی دوربین های خونه رو هم چک کردیم ولی هیچ کس حتی سمت کمد هم نرفته بود الان از اون سال تا حالا هنوز داریم دنبال حلقه میگردیم هیچی پیدا نکردیم
Iran (Islamic Republic of)
گرگ‌آبی
۲۱:۰۶ ۲۳ تير ۱۴۰۰
احتمالا‌پدرتون‌دوربین‌ها‌رو‌از‌کار‌انداخته‌ورفته‌حلقشو‌فروخته
و‌زده‌به‌زخمی
Iran (Islamic Republic of)
ورمرزیار
۲۲:۴۳ ۲۳ تير ۱۴۰۰
چی گفتی اصلا
Iran (Islamic Republic of)
امین
۰۰:۴۰ ۲۴ تير ۱۴۰۰
میگما چجوری نشستید فیلمهای یکسال رو نگاه کردید؟
حتمأ یه سال طول کشیده نه؟
من منشی یه مطب بودم یه کتاب گرون قیمت رو گذاشته بودم توی کشوی میز هرموقع بیکارمیشدم، چندصفحه اش رو می خوندم کتاب گم شد. متوجه شدم که وقتی رفتم پیش آقای دکتر یه نفر کتاب رو برداشته میدونستم چه روزی ساعتش رو هم با اختلاف 2 یا 3ساعت بود؟ دکتر فیلم رو برگردوند به همون روز. چون خودش کار داشت گفت بشین فیلم رو چک کن. بهش گفتم نمیخوام بیکارم بشینم6 ساعت فیلم رو چک کنم....
شما هم چجوری فیلم یه سال قبل رو چک کردین آفرین جواب منو بده؟
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۳:۱۴ ۲۴ تير ۱۴۰۰
حلقه بابای منم حدود یکسال گم شد بعد یک سال خود به خود پیدا شد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۱۶ ۲۴ تير ۱۴۰۰
حالا حلقه هیچی کارت ملی بعد از یک سال پیدا بشه خونه رو زیرو رو کردیم پیدا نشد ولی بعد از یک سال اتفاقی وسط یه کتاب بود. دوباره بعد از دو ماه گم شد و تا الان هم پیدا نشده که دوباره ثبت نام کردم.
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۱۰ ۲۳ تير ۱۴۰۰
نام آن توانایی شگفت تِلِپاتی است
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۱۰ ۲۳ تير ۱۴۰۰
نام آن توانایی شگفت تِلِپاتی است
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۲:۵۴ ۲۳ تير ۱۴۰۰
توی اتاق نشسته بودم و یک استکان چای ریختم که بخورم یکدفعه متوجه شدم تلویزیون توی اتاق نشیمن روشن شد. رفتم تلویزیون رو خاموش کردم و به اتاق خودم برگشتم. دیدم استکان چای خورده شده ! غیر از من کسی توی خونه نبود.