نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳۵۷
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۱:۳۵ ۲۸ مهر ۱۴۰۰
یه شب در حیاط قدیمی پدری که برادرم وهمسرش زندگی میکردند مسغول خواندن امتحان فلسفه بودم وبا خودم توصیح وتحایل میکردم ودر حیاط تا اخر حیاط رفت وامد میکردم وقتی به اخر حیاط رسیدم همسر برادرم را دیدم که دست به کمر ایستاده به او گفتم نخوابیدی گفت نه ودوباره حیاط را طی کردم وقتی دم در رسیدم او اخر حیاط ایستاده بود در اتاق را باز کردم همسر برادرم کنار فرزندش خواب بود هنوز نمیدانم پس اون که در حیاط بود کی بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۲ ۲۸ مهر ۱۴۰۰
جالبه که هنوزم بعد این همه مدت که از پخش این خبر می گذره، بازم اینجا کامنت جدید داره. ماجراهایی که توی کامنت ها هست خیلی جالب هستند.
Iran (Islamic Republic of)
یاسین محمدی
۱۷:۱۷ ۲۶ مهر ۱۴۰۰
چند تا از اینا برای ما هم اتفاق افتاده اینا خیلی طبیعیه چرا ماوراییش می کنید
Iran (Islamic Republic of)
فرزاد
۲۳:۱۶ ۲۵ مهر ۱۴۰۰
هر چیزی تو این دنیا ممکنه اون کسایی که فکر میکنن که این چیزا وجود نداره چون خودشون تو همچین موقعیت های قرار نگرفتن اگه می‌خوان بهشون ثابت بشه ساعت 3شب برن قبرستان قدیمی اونوقت خواهند فهمید که دنیا دسته کیه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۲۱ ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیقا
Iran (Islamic Republic of)
یه دوست
۰۸:۰۴ ۲۱ مهر ۱۴۰۰
همه
Iran (Islamic Republic of)
بنده خدا
۲۱:۰۲ ۰۸ مهر ۱۴۰۰
اول به نام خدا
من الان کلاس دهم هستم ولی خرداد ماه امسال که نهمی های بدبخت مجازی خوندن حضوری امتحان دادند و منم یکی از اون نهمی های بدبخت
منم یه عادت بدی دارم شبا می‌خونم
خلاصه من تو خونه تنها بودم به مامان بابام گفتم شما برید خونه مادرجون منم تو خونه بتمرگم بخونم شما سر و صدا می‌کنید نمی‌فهمم
آقا ساعت دو نصف شب شد و من تو خونه تنهاای تنها میان سیل غم ها خیلی هم خوابم میومد پلکام سنگین شده بود منم تقریباً آخرا کتاب بودم ولی می خواستم زود تموم کنم و با خیال راحت کپه مرگمو بذارم و صبح ساعت نه برم امتحان بدم از اون جایی که نمی‌خواستم خوابم ببره به شوخی بلند گفتم اگه کسی تو خونه هست به غیر از من اگه من خوابم برد خیر ببینه یه سر و صدایی بکنه تا من بیدار شم
در اتاقم هم بسته بود از شانس بد منم خوابم برد تو خونه هم تنها بودم یه دفعه در اتاقم رو یکی زد منم با صدا در از خواب بلند شدم جالب اینجا بود به غیر از من هیچ انسانی تو خونه نبود من تنها بودم تنهااااا از اونجا که خوشحال بودم صدا اومد بیدار شدم گفتم خب چرا بترسم هر کی بوده در حقم لطف کرده منم بلند گفتم دستت درد نکنه ممنون و ادامه رو خوندم و گرفتم خوابیدم بعدش هم امتحان دادم
حالا می‌خواید باور کنید می‌خواید نکنید منم امیدوارم بازم در حقم لطف کنند و بهم. کمک کنند
خلاصه اینکه همیشه بد نیست بعضی وقتا هم خوبه حتی اگه ترسناک به نظر برسه
هر کسی بود خیلی ازش ممنونم چون اگه در اتاقمو نمی‌زد خوابم می‌برد و درسا آخر رو نمی‌خوندم و امتحانم رو بد می‌دادم
خدایا شکرت که همیشه به فکر بنده هاتی
باتشکر
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۴۰ ۲۸ مهر ۱۴۰۰
باور می کنم
Iran (Islamic Republic of)
نفیسع
۱۰:۲۱ ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
من بودم سکتع میکردم برو بابا
Iran (Islamic Republic of)
هادی
۲۱:۱۸ ۰۲ مهر ۱۴۰۰
پشتیبانی پادگان مراغه سربازبودم .سرپست ی مردکوتاه کچل دیدم بالباس ارتشی قدیمی ازاون کرمی ها که مال ۸۰ بود .پستم ت شد آمدم که بخوابم یکی از سرباز توخواب دادمیزد وگریه میکرد بزوربا سیلی و آب بیدارش کردیم .گفت ی مرد کچل داشت خفم میکرد .مشخصاتش همون بودکه من دیده بودم.ساعت۲ شب دوباره رفتیم بخوابیم که نیم ساعت بعدش ارشدمون توخواب دادزدوهمون اتفاق واسه اونم افتاد .از ترس کسی خوابش نمی‌برد منم که خسته بودم بزورخوابم گرفت ‌.نزدیک اذان بود که توخواب دیدمش آمد تابلوهارونگاه کرد وبرکشت منونگاهذکرد وباسرعت نوروناراحت امدجلوم ازترس از خواب پریدم دیدم داره اذان میگه و وقت نمازه .همون وسربازهای جدید ی سال بعدم سرپستها میدیدن .الآنم که دارم می‌نویسم همون حس ترس ودارم ودارم اشکم می‌ریزه .
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۰:۱۹ ۱۱ اسفند ۱۴۰۰
ترسناک بود، اوم یا جن بوده یا قاتل
Afghanistan
ناشناس
۲۳:۴۸ ۳۰ شهريور ۱۴۰۰
والا زیاد ترسناک نبودن اما بهتر از هیچ بودن
Iran (Islamic Republic of)
ترک گیزی
۱۷:۱۲ ۱۹ شهريور ۱۴۰۰
یه بار تو خونه تنها بودم داشتم آشپز خونه رو تمیز میکردم و وسایل هاشو مرتب میکردم دیدم یه صدایی از حیاط میاد رفتم تو حیاط دیدم کسی نیست یکی چند بار اسممو صدا زد و صدا از حیاط میومد ولی هر بار میرفتم کسی نبود منن یکمی ترسیدم خواستم با گوش کردن به ترانه خودمو سرگرم کنم و کارمو انجام بدم ولی هر بار که هندسفری رو تو گوشم میکردم بارم یکی صدام میزد ومن کامل میشنید خاستم به صدا ها توجه نکنم ولی هر بار صدا بلند تر وبلند تر شد خیلی ترسیدم رفتم تو حیاط یکم اونجا وایسادم دوستم اومد با اون گپ زدم سرم مشغول شد ویادم رفت ولی شب موقع خوابیدن همه که خواب بودن صدایی از سقف خونه اومد انگار یکی داشت با کله و باتمام زوری که داشت به سقف لگد میزد و میدویید پدرمو بیدار کردم مرفت پشت بام دید ولی کسی نبود من صدای دیویدن تو سقف میشنیدم ولی مامان بابام میگفتن ما نمی‌شنویم الانم بعضی شب ها اون صدا هارو میشنوم ولی زیر پتو احساس امنیت میکنم نمیدونم چه حکمتیه
Iran (Islamic Republic of)
mercede007
۱۱:۲۹ ۲۲ دی ۱۴۰۰
چیزی برای ترس وجود نداره.چشم سوم شما باز شده.این موضوع بد نیست فقط باید روی خودتون بیشتر کار کنید. اگر موجودات غیر ارگانیک ( موجوداتی که بعد و محدودیت های فضای و و مکان شامل شون نمیشه) دیدین به دنبالشون نرین. سعی کنین خودتون رو داخل یک هاله ی دفاعی قرار بدین( مثل هاله ی نور که تجسم اش کنید)
United Arab Emirates
اوکی
۱۲:۳۲ ۱۶ شهريور ۱۴۰۰
حاجی شوماها چقد گنگتون بالاس.
حالا اگه تموم شد شب ساعت 2 یا 3 برین تو کوچه خیابون ادمای تو سطل اشغالو ببینین
این از همه اون حرفاتون ترسناک تره
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۳:۵۹ ۱۰ شهريور ۱۴۰۰
من از اول عروسیم تا الان طلسمم کردن وهنوزم ک هنوزه
اماتابحال همچین موردهایی ندیده بودم
Iran (Islamic Republic of)
A
۱۵:۰۰ ۰۲ شهريور ۱۴۰۰
ممكنه عجيب به نظر برسه و باورش سخته، ولي بخدا حقيقت داره با چشمان خودم ديدمشون، برج پنج سال ٩٩ برادرم بزرگم از خدمت تموم كرد و گفت فردا صبح بيا دنبالم منو ببر... وقتي بيدار شدم ساعت پنج خرده اي، نماز خوندم و لباس پوشيدم و اومدم تو حياط كه كفشمو تميز كنم كه يهو چيزي نوراني تو اسمان توجهمو به خودش جلب كرد وقتي بهش نگاه كردم ديدم، يه نور تو اسمان معلق بود يهو رفت سمت ديگه و يهويي استاد بعد و نوري كه به نظر مياد ستاره است، يهو رفت دنبالش انگار يكي سراغ ديگري ميرفت با سرعت بسيار زياد بيشتر از سرعت جنگنده. داشتن صدايي ميدن أما معلوم نيست كه چيه صداش خيلي ضعيف بود انگار مانور بود، نزديک پنج دقيقه داشتن تو اسمون پرواز ميكردن، اومدم پدرم كه تنها تو هال ميخوابه بيدارش كردم گفتم پدر بيا ببين تو اسمان، گفت چيه بهش گفتم خلاصه ، باور نكرد گفت حتما هواپيما ديدي، ولي اگه هواپيما بود مستقيم ميره نه در هر ثانيه چنتا دور ميزنه دور خودش، وقتي داشتن حركت ميكردن اول يواش و بعد يهو ميپره اون سمت اسمان، وقتي اومدم بيرون فكر كنم داشتن ميرن ديگه چون نزديك طلوع بود، انقدر تحقيق كردم و خوندم تا فهميدم اين حركات ووسرعت و... مال سفينه مافوق صوته كه بيشترش توسط امريكا رصد ميشه خصوصا منطقه٥١ نوادا، بعد از چند روز تو اخبار نوشته بود كه يك يا سه نور مخفي تو جاده ابادن بود حتي فيلم هم گرفته بودن و چندتا عكس، ولي مطمئنم كه واضح ديدمشون و اصلا توهم نبوده...
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۷:۱۰ ۱۴ مرداد ۱۴۰۰
پس چرا من هیچی نمی‌بینم هرچقدر داستان ترسناک میخونم فیلم ترسناک میبینم تو تاریکی تو باغ حیاطمون نگاه میکنم هیچ خبری نیستش
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۰۸:۵۵ ۰۳ آذر ۱۴۰۰
تو دنبال شر میگردی یچه بشین که اگه جنی چیزی ببینی پشیمون میشی هان از من گفتن بود
Iran (Islamic Republic of)
ممد
۲۲:۳۸ ۲۸ آذر ۱۴۰۰
دادا ازت میترسن لابد
Iran (Islamic Republic of)
Mohamed
۱۲:۲۴ ۳۱ تير ۱۴۰۰
سلام.
من وقتی سنم خیلی کم بودیه شب با مادرم اینا و فامیلام تو چادر خوابیده بودم صبح که پاشدم مادرم گفت تو خجالت نمیکشی انقدر مازو دیشب اذیت کردی؟خیلی تعجب کردم گفتم من؟گفت پس کی؟تو دیشب از بس سر و صدا دادی و جیغ کشیدی و... نژاشتی ما بخوابیم. بازم گفتم من؟.
به قران قسم می خورم اصلا من هیچی یادم نمیومد فقط یادم میومد که خیلی خسته بودم و تا سرم رو رو بالش گذاشتم خوابیدم.نمیدونم قضیه چی بود.شاید تو خواب مثل اونا که تو خواب راه میرن بوده فقط من جیغ میزدم.نمیدونم ولی بقران راسته نمیدونم اصلا چی میگفتن هیچی یادم نمیومد.شاید هم جن زده شده بودم.هرچی بود من هیچی یادم نیومد و نمیاد
Iran (Islamic Republic of)
یاسین محمدی
۱۷:۲۳ ۲۶ مهر ۱۴۰۰
ببخشید اما این اصلا ماورایی نیست من با چشمای خودم دیدم که آدم خواب با چشم باز راه میره حتی جوابم میده ولی خوابه.اینا کار مغزه نه چیزای ماورایی.بعدشم هیچی یادتون نمیاد چون خواب بودید
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۵:۲۲ ۲۵ تير ۱۴۰۰
چقدر جالب و عجیب
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۵۸ ۲۵ تير ۱۴۰۰
یک روز بود که من در خانه تنها بودم و هیچ کس جز من توی خونه نبود. من هم روی کاناپه نشسته بودم که دیدم یه صدایی مثل
شکستن از توی اشپزخونه میومد. وقتی رفتم نگاه کنم دیدم یکی از لیوان های شیشه ای مون افتاده روی زمین. خیلی برام عجیب بود چون اون لیوان دقیقا جایی قرار داشت که احتمال افتادنش غیر ممکن بود.