نظرات کاربران
انتشار یافته: ۳۵۷
در انتظار بررسی: ۰
United Arab Emirates
hhh
۰۶:۳۵ ۱۸ دی ۱۴۰۰
ببینید دوستان عزیز
ما انسانیم و خدا مراقبمون هست
به هیچ کس اعتماد نکنین جز خدای متعال
Iran (Islamic Republic of)
محمد
۰۴:۲۰ ۱۸ دی ۱۴۰۰
سلام.کافیه چهل روز چشمهاتون رو از گناه دور نگه دارین تا چیزهای زیبا از دنیای باقی به شما نشان داده شود.
Iran (Islamic Republic of)
میثم
۲۲:۰۴ ۲۶ دی ۱۴۰۰
چه جالب من عاشق خوندن این چیرام
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۰۷ ۱۷ دی ۱۴۰۰
فکر کنم بخاطر همینه که درصد افسرده های ایران نسبت به کل جهان بیشتره
Iran (Islamic Republic of)
عسل
۱۷:۵۶ ۱۷ دی ۱۴۰۰
سلام من اتفاق ترسناکی نداشتم ولی یه اتفاق عجیب هست که میخوام بهتون بگم
من امروز بیرون بودم که عکس الله روی پرچم ایران هست روی کوه تر و تمیز دیدم که خیلی قشنگ و تمیز نوشته شده بود. مامانم میگفت طبیعت اینو نوشته چون هیچ آدمی حق نوشتن الله روی زمین رو نداره و بعد از اون اتفاق اشک هام ریخت در حالی که گریه کردنم دست خودم نبود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۲۰ ۱۹ دی ۱۴۰۰
چه باحال
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۰:۲۴ ۱۶ دی ۱۴۰۰
به نام خدا تو یه روزی تو یه کوچه بن بست رفتم دنبال مغازه میگشتم یهو آخر کوچه رسیدم یه جنی دیدم که با سرش بازی میکرم وقتی منو دید به من داد زد مثل زامبی ها دنبالم افتاد من هی فرار میکردم وداد میزنم تا رسیدم آخر کوچه منو ول کرد
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس۲
۲۲:۲۱ ۱۹ دی ۱۴۰۰
تو فرض کن باور کردم که نکردم اگه تو کوچه مغازه بوده و داد میزدی چجوری کسی ندیده تو رو؟؟؟
Iran (Islamic Republic of)
مهتاب :)
۲۱:۵۵ ۱۵ دی ۱۴۰۰
سلام بچه ها داستان هاتون رو خوندم فوق العاده بودن حالا نوبت منه که راجب اتفاق ترسناکم صحبت کنم :)

خب این داستان مال همین امساله که اتفاق افتاده:

ماجرا از اونجایی شروع میشه که دختر خاله گرامی عزیزم که مثل خواهرمه.... حالا بی خیال میرم سراغ اصل مطلب
یه عکس عجیب داخل پروفایل واتساپش میزاره که من از اون عکس خیلی ترسیدم انگار حس ترس و یه حس عجیب نامفهوم رو جمع کرده بودن توی سینم حالا قسمتی از پیام رو میزارم براتون:
[۲۰۲۱/۱۲/۲۷،‏ ۱۹:۴۸] خودم: ولی پروفایلت واقعا عجیبه
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۹:۲۴ ۱۴ دی ۱۴۰۰
من یدفعه تو خونمون بودیم می‌خواستیم بریم خونه ی داییم بعد تو را داشتیم میرفتیم که یهو یه موجود با چشای قرمز بدن سیاه و کلی خال دیدم به مامانو بابام گفتم ولی اونا دیدن اون موجود بابا نگه داشت ببینه چیه یهو پربد رو بابام دستشو خنج زد بابام تا یکسال هرچی نگاه می‌کرد ببینه زخمه رفته یا نه نرفته بود
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۲۲:۲۴ ۱۹ دی ۱۴۰۰
دروغ باور پذیر گفتنو یاد بدم بهت؟ مثل اینه که بگی ادما تو اب ، اب شش در میارن بعدشم به خوبی و خوشی کنار هم تو آب زندگی میکنن!
Iran (Islamic Republic of)
من
۱۵:۴۵ ۱۴ دی ۱۴۰۰
سلام وقتی ۲۰ سالم بود نامزد داشتم خیلی ادم شجاع ونترسی بودم یک اتفاق خیلی ترسناک افتاد که توی کل زندگیم تاثیر بد گذاشت
Iran (Islamic Republic of)
جاوید
۲۲:۴۱ ۱۳ دی ۱۴۰۰
با کامنت هایی که خوندم فهمیدم که ما تو این مملکت چقدر بیمار روانی با وضع وخیم داریم
Iran (Islamic Republic of)
پ
۱۲:۵۰ ۰۴ بهمن ۱۴۰۰
تو تا حالا جن ندیدی
این دلیل نمیشه کسایی که جن دیدن بیمار های روانی با وضع وخیم باشند
Iran (Islamic Republic of)
پ
۱۲:۵۲ ۰۴ بهمن ۱۴۰۰
سلام
تو تا حالا جن ندیدی
این دلیل نمیشه کسایی که جن دیدن بیمار های روانی با وضع وخیم باشند
این حرفت غیر منطقی هستش
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۱:۴۰ ۱۳ دی ۱۴۰۰
یه روز داشتم با مامانم به پارک میرفتم که دیدم همون لحظه ای که در رو مامانم قفل کرد یه بچه سیاه اومد بدون اینکه در رو باز کنه رفت تو خونه مون وقتی از پارک برگشتم دیدم اتاقم کاملا مرتب از قبل شده بعدش مامانم گفت تو این خونه یه پسر هست که ازمون محافظت میکنه و حتی اومده اتاقتو برات مرتب کرده اگه اونو دیدی نترس و سلام بگو بهش.از اون به بعد من وقتی اونو میدیدم بهش میگفتم بیا باهم بازی کنیم اون شد بهترین دوست من
Iran (Islamic Republic of)
ملکه
۲۲:۳۸ ۱۷ دی ۱۴۰۰
خدا رحم کنه
Iran (Islamic Republic of)
حسین
۰۰:۴۵ ۰۶ بهمن ۱۴۰۰
اون یک روح بوده که از اون دنیا میتواند به این دنیا بیاید و در ضمن دوستان باید بدانید اینها اصلا مشکلات روانی نیست بلکه علمی جالب و عجیب هست که بعضی ها نمی‌توانند آن را درک کنند
Iran (Islamic Republic of)
کاربر
۰۰:۴۴ ۱۳ دی ۱۴۰۰
یا ابلفضل
Iran (Islamic Republic of)
ایمان
۲۲:۴۹ ۰۹ دی ۱۴۰۰
خونه خالم که مادر زنمم هم میشه خواب بودم صبح ساعت7نیم یکی دست زد به زانوم بیدار شدم دیدم یه موجود مثل بچه ادم ولی رفتار میمون کنارم نشسته صورت نداشت دماغ دهن گوش هیچی نداشت.به قدری سیاه بود انگار اسمون شب بود.اومد بهم دست بزنه باز با مشت انداختم واسش کشید عقب یه پا هم انداختم واسش ولی خیلی سریع رفت توی دیوار و محو شد.تا یک ساعت فقط به سقف خیره بودم و عرق میکردم.به کسی چیزی نگفتم خجالت کشیدم سی وسه سالم بود.هم خونه خیلی روشن بود هم دو ماه از ساختش میگذشت وقدیمی نبود.مطمعن بودم واقعیه بعدش شنیدم خواهر زنم میگفت اینجا یه بچه بامون زندگی میکنه با بچه هامون بازی میکنه و صداشو هم میشنویم.پدر زنم بهم گفت اینجا یه موجودی زندگی میکنه ولی بی ازاره اگه دیدیش شوکه نشی.یه روز پسر خالم گفت مامانم رو صدا زدم تو حموم که حوله رو بده این موجود حوله رو میاره البته فکر میکنه مامانش حوله رو داده وقتی از حموم در میاد میفهمه ممامانش واسه کاری رفته بوده بیرون.هر چی بود بی ازار بود من ادم ترسو و توهمی نیستم.خیلی ها توی تاریکی وجاهای متروکه تتوهم میزنن ولی وقتی تو روز روشن و جای شلوغ ببینی میفهمی قبلا هرچی دیدی توهم بوده.
Iran (Islamic Republic of)
حنانه
۲۱:۱۳ ۰۸ دی ۱۴۰۰
خب شاید یه سری ها عجیب باشن و زیاد قابل باور نباشن؛ ولی بیاین قبول کنیم که اگه ما وجود داریم و زنده هستیم پس میشه که موجوداتی مانند جن ها و حیوانات و انسان هایی رفتار عجیب و قدرت های عجیب دارند هم واقعی هستن. همین که ما ها هستیم گواهی از این میده که وجود شیاطین و اجنه دروغ نیست.
United Arab Emirates
ملکه
۲۳:۳۶ ۰۹ دی ۱۴۰۰
این که صد درصد درسته؛اجنه و شیاطین و‌‌... واقعا وجود داره
Iran (Islamic Republic of)
جن پادشاه
۲۰:۴۷ ۰۸ دی ۱۴۰۰
من وقتی بچه بودم توی ی خونه ای زندگی میکردیم که قدیمی بود ی شب خوابیدیم من دوچرخه ای داشتم که چرخش صدا میداد خدا شاهده شب صدای دوچرخه از اتاق میومد اولین شب فک کردم خیالاتی شدم ولی شب بعدیش هم دوباره صدای چرخ دوچرخه ام رو شنیدم تو اتاق (ما تو پذیرایی می‌خوابیدم)چون دوباره این اتفاق برام افتاد سریع مامانمو بیدار کردم اون موقع میگم بچه بودم میترسیدم مامانم بیدار شد گفتم که صدایی از توی اتاق میاد اون فک کرد دزده برقا رو روشن کرد رفت ببینه تو اتاق کسی هست یا نه؟ بابامم بیدار شد گفت چی شده منم گفت از تو اتاق صدای دوچرخه ام میاد بابام گفت بیاید بخوابید هیچی نیست. حالا الان وقتی این ماجرا رو براش میگم یادش نمیاد ولی بابام هم گفت او خونه که بودیم یک با خواب بودم ی لحظه چشمم رو باز کردم دیدم ی موجودی دراز سیاه و لاغر جلوی در پذیراییه رو به حیاطهه گفتم چرا اون موقع بهمون نگفتی؟ گفت چون میترسیدید تو این خونه نمیموندید.ای کاش زود تر می‌فهمیدم تو اون خونه با یکی زندگی میکردیم
Iran (Islamic Republic of)
زینب
۱۶:۵۲ ۰۸ دی ۱۴۰۰
به نظرم این اتفاقات یه خرده زیادی عجیب هست چون من مثلا صحنه های که تو خواب میبینم مو به مو تو زندگیم اتفاق میوفته مثلا شب 5 دی خواب دیدم دوستم بهم پیام داده و میگه 16 دی بریم پارک و دقیقا 6 دی وقتی از خواب بیدار شدم این اتفاق افتاد