سلام
اره منم چیزای ماورایی و شیاطین و عالم مثال و روح و جن و ابلیس و ... رو میتونم ببینم باید ویژگیهای خاصی داشته باشی وروح سبکی هم داشته باشی یه بارم فال قهوه گرفتم اصلا اعتقاد نداشتم ولی یه اتفاقی که خیلی نادر بود ده سال جلوتر واسم پیش بینی کرد و اتفاق افتاد...خیلی ماورایی و عجیب بود انگار خواست و تقدیر و اراده خدا بود فقط ...
سلام
بچه که بودم فک کنم ۵ سالم بود یه همسایه داشتیم پیرزن بود و خیلی نمازخون و اینا مادر شهید هم بود هردفعه مه برا شام و ناهار غذا درست میکردیم مامانم میگف که برم صداش بزنم بیاد خونمون جالب اینجاس بعضی موقع ها بدون اینکه چیزی بهش بگیم موقعی که سفره پهن میکردیم زنگ خونمون و میزد و میومد اینگار خبر داشت...
خب حالا یه روز من رفتم برا ناهار صداش کنم فک کنم موقع نماز بود رفتم در خونشون دیدم داره نماز میخونه یه چادر سفید هم رو سرش بود منتطر موندم نمازش تموم شه یکم این پا اون پا کردم و همین که دوباره میخاستم برم ببینم نمازش توم شده یا نه دیدم کسی نیست یعنی چادرش همونجا افتاده بودا ولی خو کسی نبود اونموقع من نمی ترسیدم و بیشتر با این چیزا هیجانی میشدم بجا اینکه بترسم رفتم گوشه و کنار خونه و سرک کشیدم و صداش زدم ولی هیچکس اونجا نبود منم دیگه برگشتم خونمون و دیدم نشسته داره با مامانم صحبت میکنه تعجب کردم رفتم قضیه و بهشون گفتم که خندید و گف که موقعی که من نیستم تو خونه موقع نماز یا...این فرد میاد و بجا من نماز میخونه یبارم گف که با جن ها رفت و امد داره و موقعی که جن ها و ...جشن و عروسی میگیرن میان رو پشت بوم خونش و جشن میگیرن اونم صدا میکنن و همسایمون هم میره و باهاشون جشن میگیره
من 19سالمه و به فیلم های ترسناک علاقه دارم... و یکی از آشنایانمون که 27سالشه بهش گفتم که به فیلم ترسناک علاقه داری گفت آره من عاشق فیلم ترسناکم گفتم باشه بیا با هم ببینیم و یه فیلم از دیده شدن موجودهای ماوراء طبیعی بهش نشون دادم در طول تماشا دیدم حالت صورتش یه جوری میشه فهمیدم که ترسیده.. وبا صدای بلند گفت بسه بسه منم ترسیدم گفتم چی شده که اون افتاد رو پشتش و داشت صورتش رو با دستاش چنگ میزد ... و ما تنها هم نبودی 3نفر دیگه هم با ما بود همه داشتن میگفتن چرا این کارو کردی منم از تعجب و ترس یه جا خشکم زده بود که یه دفعه از پشت خودشو انداخت رو دست پاش و به من خیره شد چهرش تغییر کرده خیلی ترسناک شده بود و افتاد دنبالم. وجالب اینجاست که بعد ماجرا هیچی یادش نمیاد. من به خودم قول دادم که دیگه هیچ وقت به کسی فیلم ترسناک نشون ندم...
اره منم چیزای ماورایی و شیاطین و عالم مثال و روح و جن و ابلیس و ... رو میتونم ببینم باید ویژگیهای خاصی داشته باشی وروح سبکی هم داشته باشی یه بارم فال قهوه گرفتم اصلا اعتقاد نداشتم ولی یه اتفاقی که خیلی نادر بود ده سال جلوتر واسم پیش بینی کرد و اتفاق افتاد...خیلی ماورایی و عجیب بود انگار خواست و تقدیر و اراده خدا بود فقط ...
اون شب جیغی زدم رفتم خونه همسایه
۱۲سالمه
بچه که بودم فک کنم ۵ سالم بود یه همسایه داشتیم پیرزن بود و خیلی نمازخون و اینا مادر شهید هم بود هردفعه مه برا شام و ناهار غذا درست میکردیم مامانم میگف که برم صداش بزنم بیاد خونمون جالب اینجاس بعضی موقع ها بدون اینکه چیزی بهش بگیم موقعی که سفره پهن میکردیم زنگ خونمون و میزد و میومد اینگار خبر داشت...
خب حالا یه روز من رفتم برا ناهار صداش کنم فک کنم موقع نماز بود رفتم در خونشون دیدم داره نماز میخونه یه چادر سفید هم رو سرش بود منتطر موندم نمازش تموم شه یکم این پا اون پا کردم و همین که دوباره میخاستم برم ببینم نمازش توم شده یا نه دیدم کسی نیست یعنی چادرش همونجا افتاده بودا ولی خو کسی نبود اونموقع من نمی ترسیدم و بیشتر با این چیزا هیجانی میشدم بجا اینکه بترسم رفتم گوشه و کنار خونه و سرک کشیدم و صداش زدم ولی هیچکس اونجا نبود منم دیگه برگشتم خونمون و دیدم نشسته داره با مامانم صحبت میکنه تعجب کردم رفتم قضیه و بهشون گفتم که خندید و گف که موقعی که من نیستم تو خونه موقع نماز یا...این فرد میاد و بجا من نماز میخونه یبارم گف که با جن ها رفت و امد داره و موقعی که جن ها و ...جشن و عروسی میگیرن میان رو پشت بوم خونش و جشن میگیرن اونم صدا میکنن و همسایمون هم میره و باهاشون جشن میگیره