باسلام خدمت تمام دوستان عزیز. منم یکی جزءشما عزیزانم. داشتم متنهارومیخوندم کمی خندم گرفت... راستش الان بعد1سال دوباره کمی برگشت کرده ولی نمیزارم بیشترازاین پیش روی کنه چون درحدی نیست که بتونه اذیتم کنه ینی نمیزارم.راه کارش خیلی اسون فقط نبایدبترسی. من اوایلش واقعامیترسیدم ولی الان خداروشکرفهمیدم این فقط یک اذارذهنی ونبایدبزاری بهت قلبه کنه البته باکمک روانشناس وروانپزشک. واراده خودم. نمیگم هراسی ندارم ولی تمام سعیم روواسه نابودیش میکنم. فقط خودت میتونی تواون شرایط کمک خودت بکنی خیلی سخت نیست ادرس دکترمم اگه کسی خواست میتونم بهش بدم من فقط یک دوره قرص خوردم. هفته گیش رفتم دوباره قرص دادولی نخوردم چون فهمیدم که فقط اراده وقوت نفس بهم کمک میکنه. به امیدشفای همه بیماران وخدایا به حق خودش هیچ کسی دچارهمچین دردی نشه
دراز کشیده بودم بعد داشتم با گوشیم ور میرفتم که یهو چنتا سرفه معمولی کردم بعد یهو نفسم بند اومد حس کردم قلبم داره از کار میوفته از شدتت استرس چن جام جوش زد بدنم داغ شده بود حس میکردم الانه که سکته کنم یا یه چیزیم شه خیلی ترسیده بودم نمیدونستم چیکار کنم بعد از اون روز چن بارم اونطوری شدم نمیدونستم دلیلش چیه فک میکردم شاید سرطانی چیزی گفتم نمیدونم خودم بعد خاصتم ازمایش بدم ولی ترسیدم الانم که فهمیدم این مریضیه روحیه نمیدونم چیکار کنم الان نیاز دارم با یکی که مثل خودمه حرف بزنم.
سلام دوستان من یک ماهه دچار این حملات هستم بدیش اینه که بیشتر قبل یا بعد خواب میاد سراغم الآن واقعا نفسم به سختی بالا میاد اما چند تا راهکار انجام دادم که دارم بهتر میشم ، یکم گریه کردم بعدش برای خدا نامه نوشتم اینکار آرومم کرد درد و دل کردم باهاش بعد یک موسیقی آرامش بخش گوش دادم ، کاش کتاب صوتی کیمیا و خدامراد رو داشتم و گوش میدادم قبلاً خیلی کمکم میکرد الآن فایلشو ندارم دیگه، به کف دستتون گلاب بزنید و بو کنید یکمم گلاب بنوشید آروم تون میکنه امیدوارم که همتون از این مشکل راحت بشید، فکرای مثبت کنید بهتره
سلام به همگی منم شاید جزو یکی از شما باشم تنها راه درمان به نظر من کمک خواستن از الله متعال است او بخشنده و رحیم است و همه گناهان را میبخشد او وعده داده که از من ناامید نشوید خداوند گفته که من همه گناهان را می آمرزم ما گاهی اوقات حرفایی میزنیم یا کارهایی رو انجام میدم ولی ازش متضرر میشیم ما باید به خداوند ایمان داشته باشیم و همیشه نماز هامون رو بخونیم با اون رازونیاز کنیم انشاالله درست خواهد شد.
من دو سه بار این حالت بهم دست داده بود که اول با تپش قلب شدید شروع میشد و بعد حس میکردم دارم بیهوش میشم و احساس میکردم دارم میمیرم. اول فکر میکردم واسه چربیه تا اینکه دیشب دوباره اینطوری شدم بحدی حالم بد شد که دو تا سگام مضطرب و هیجانزده شده بودن و چسبیده بودن بهم و وحشتزده نگاهم میکردن.آخه من تنها زندگی میکنم.رفتم دکتر و یه خانم دکتری بهم گفت حمله پانیکه. پرانول داد وپاروکستین و لورازپام.
همش واسه شرایط زندگیمونه.استرس و اضطراب تو خون ماست..
سلام.. واقعا این حمله های اضطرابی و پنیک خیلی آزار دهدنست! .. من خودم خیلی آدم استرسی بودم.. ولی با روانشناس صحبت کردم و خیلی حالم بهتر شد..و دارم قوی تر میشم.. ماها اکثر خود خوری میکنیم و میریزیم توی خودمون .. و خودمون رو ضعیف میکنیم.
• اولین کاری که باید انجام بدید اینه که ازش فرار نکنید و قبولش کنید..
• بعد از اون سعی کنید یواش یواش باهاش روبرو بشید، کاملا حسش کنید، و یاد بگیرید که ازش نترسید
• شرایط استرس زا رو آروم آروم بازسازی کنید، و سعی کنید دایره آسایشتون رو گسترش بدید..
• هر بار که باهاش مواجه شدید نا امید نشید.. همه این اتفاق ها بر میگرده به ذهن شما، فقط کافیه یادبگیرید که ذهنتون رو کنترل کنید!.. مطمئن باشید که میتونید شکستش بدید.. چون من و خیلی های دیگه تونستیم.
سلام
من حدود ۸ ساله که دارم با این بیماری زندگی میکنم واقعا سخته مخصوصا موقع حمله پنیک . انواع دکتر در شهر های مختلف رو رفتم .
به نظر من بهترین راه درمان کنار دارو های شیمیایی اینکه استرس و خستگی نداشته باشین . مثلا من آدمی هستم که حتما میخوام کار همه رو انجام بدم و باعث درگیری ذهنی و خستگی جسمی میشه .
خداوند به همه سلامتی بده
سلام منم یه شب ناگهانی حمله بهم دست داد میخاستم وصیت کنم انقد حالم بد بود ولی خدا رو شکر با مراجعه به متخصص اعصاب و روان ومصرف دارو خوب شدم الان دارو مصرف میکنم ونباید قطع کنم
سلام من ۱۷ساله هستم
یک سالی میشه که دچار چنین حملاتی میشم ، اما مشکل اساسی من این هستش که وقتی دچار پانیک میشم دست و پاهام تا حد زیادی فلج میشن و بدنم بی حس میشه ، به سختی نفس میکشم و تپش قلب شدیدی دارم. این وضعیت بسیار آزار دهنده است و میخوام که هر چه زود تر درست شه چون باعث شده از کسانی که منو تو این شرایط میبینن خجالت زده شم و احساس ضعف و ناتوانی کنم.
تا به حال به پزشک مراجعه نکردم و دارویی هم مصرف نمی کنم.
من واقعا نمیدونم چه راهی درسته . مدام به گذشته برمیگردم و اتفاقات رو مرور میکنم اما نمیخوام هم آیندمو خراب کنم .
همش واسه شرایط زندگیمونه.استرس و اضطراب تو خون ماست..
• اولین کاری که باید انجام بدید اینه که ازش فرار نکنید و قبولش کنید..
• بعد از اون سعی کنید یواش یواش باهاش روبرو بشید، کاملا حسش کنید، و یاد بگیرید که ازش نترسید
• شرایط استرس زا رو آروم آروم بازسازی کنید، و سعی کنید دایره آسایشتون رو گسترش بدید..
• هر بار که باهاش مواجه شدید نا امید نشید.. همه این اتفاق ها بر میگرده به ذهن شما، فقط کافیه یادبگیرید که ذهنتون رو کنترل کنید!.. مطمئن باشید که میتونید شکستش بدید.. چون من و خیلی های دیگه تونستیم.
من حدود ۸ ساله که دارم با این بیماری زندگی میکنم واقعا سخته مخصوصا موقع حمله پنیک . انواع دکتر در شهر های مختلف رو رفتم .
به نظر من بهترین راه درمان کنار دارو های شیمیایی اینکه استرس و خستگی نداشته باشین . مثلا من آدمی هستم که حتما میخوام کار همه رو انجام بدم و باعث درگیری ذهنی و خستگی جسمی میشه .
خداوند به همه سلامتی بده
یک سالی میشه که دچار چنین حملاتی میشم ، اما مشکل اساسی من این هستش که وقتی دچار پانیک میشم دست و پاهام تا حد زیادی فلج میشن و بدنم بی حس میشه ، به سختی نفس میکشم و تپش قلب شدیدی دارم. این وضعیت بسیار آزار دهنده است و میخوام که هر چه زود تر درست شه چون باعث شده از کسانی که منو تو این شرایط میبینن خجالت زده شم و احساس ضعف و ناتوانی کنم.
تا به حال به پزشک مراجعه نکردم و دارویی هم مصرف نمی کنم.
من واقعا نمیدونم چه راهی درسته . مدام به گذشته برمیگردم و اتفاقات رو مرور میکنم اما نمیخوام هم آیندمو خراب کنم .