دليل اينكه اغلب آثار سينما و تلويزيون به لحاظ جغرافيايي و موضوعی در تهران میگذرند را چطور ارزيابي میكنيد؟
تهران بهعنوان يك ابرشهر كه مركز اقتصادي، سياسي و فرهنگي كشور ماست همواره مهاجران زيادی از سراسر نقاط ايران داشته است. اين تراكم قوميتهاي مختلف باعث شده كه قصهها و شخصيتهاي دراماتيك زيادی در اين شهر وجود داشته باشد. حالا اينكه چرا بيشتر آثار در تهران ساخته ميشود و به لحاظ مضموني نيز اين شهر را روايت ميكنند شايد به همين علت مركز بودن و درگير بودن همه شهرها با اين شهر است. اما ميتواند دليل توليدي هم داشته باشد چرا كه يك فيلم اگر در ديگر مناطق ايران ساخته شود هزينههاي بيشتری دارد.
كاراكترهايی كه از اقليمهای مختلف با لهجههایی غير از زبان مركزی باشند چقدر برای بازيگر جذاب است و او را به چالش میكشد؟
طبيعتاً كنكاش در قوميتهاي مختلف و ارائه كاراكترهاي گوناگون براي هر بازيگر بسيار جذاب است. آداب و رسوم مردم هر خطه كه كاملاً منحصر به فرد است ميتواند برای بازيگر تجربيات جديدی به همراه داشته باشد.
به اجرا گذاشتن دقيق گويشهاي مختلف توسط بازيگر كاري بسيار سخت است. ساخت آثار بومی با حضور بازيگران سرشناس به چه عواملي بستگي دارد؟
بازيگري كار بسيار تخصصي است. شايد در يك فيلم و قوم نگار بتوان از نابازيگران بومي استفاده كرد و آنها لهجه و گويش واقعی را ارائه دهند اما لهجه و گويش تنها ابزار خلق يك شخص نيست. بازيگر میتواند با رسوخ كردن در لايههاي زيرين يك قوم فراتر از لهجه و گويش برود و كاملاً با آن اقليم خود را تطبيق دهد. اين قضيه فرق بازيگر توانمند با يك نابازيگر بومي است. استفاده صحيح از بازيگران سرشناسي كه توانايي به اجرا گذاشتن يك كاراكتر بومی از يك اقليم خاص را دارند در يك فيلم سينمايی میتواند جذابيت بسياری برای تماشاگران داشته باشد.
منظور شما اين است كه آثاری كه از نابازيگران بومی در آنها استفاده میشود نمیتوانند با مخاطب ارتباط برقرار كنند؟
ارتباط برقرار میشود مثلاً در آثار عباس كيارستمي نابازيگران لحظههای بسيار جذاب و واقع گرايي را به نمايش گذاشتند اما اگر بحث صنعتی بودن سينما را در نظر بگيريم با استفاده از بازيگران سرشناس و كاوش آنها در لايههاي دروني يك قوم و يك كاراكتر خاص آن فيلم بومي و قوم نگار را میتواند به لحاظ اقتصادي نیز كمك كند. البته همه چيز بستگي به فيلمنامه خوب و محكم دارد.
چرا كاراكتر اصلي اغلب فيلمها با زبان فارسی صحبت میكنند و اگر لهجه و گويش خاصی وجود داشته باشد از آنِ نقشهای مكمل و فرعی میشود؟
اين قضيه به تصميم كارگردان و توانايي فيلمنامه برميگردد. به اعتقاد من اگر داستان يك فيلم قرار است در يك قوم خاص و خطهاي مجزا از تهران بگذرد اينكه بازيگران چند دسته اي صحبت كنند يكي به زبان فارسی تهرانی و ديگران به زبان بومی به كليت كار لطمه ميزند. جز اينكه در فيلمنامه دليل و منطق محكمي براي انتخاب زبان مركزی براي كاراكترهای يك فيلم بومی نوشته شده باشد.
صحبت كردن با لهجه براي يك بازيگر فضيلتي دارد و او را با ديگر متمايز میكند؟
به هر حال زبان مركزی به علت همه فهم بودن آن يكي از ابزارهاي مهم يك بازيگر سينما و تلويزيون است و در اين بين موفقيت با بازيگري است كه انعطاف بيشتري نسبت به اجراي نقشهای مختلف داشته باشد.
فکر میكنيد سينما چقدر میتواند در ثبت و ماندگاری قوميتهای مختلف و آداب و رسوم بومی مؤثر باشد؟