شب که میشود حوصلهها مانند سایه ماه کوتاه است و کمرنگ. داستانک، قلقلکی کوتاه برای فکر و روحمان است تا در ساعات پایانی شب، لحظات کوتاه امروز را با خواندن جملاتی کوتاه بهتر و بیشتر قدر بدانیم.
شاعری نزد «جامی» غزلی خواند و گفت: می خواهم که این شعر را به دروازه شهر بیاویزم تا همگان بخوانند. «جامی» گفت: مردم از کجا می دانند که این شعر از توست؟ مگر این که تو را هم در کنار شعرت بیاویزند! «لطایف الطوایف- مولانا فخرالدین»