به گزارش
خبرنگار قرآن و عترت باشگاه خبرنگاران، با گذر صفحات تاریخ کم کم به سالگرد رحلت فقیه و عارف دلسوخته آیت الله بهجت میرسیم، از این رو مصاحبه ای را با حجت الاسلام و المسلمین دکتر صالح نیا امام جمعه کن که مدتی را در محضر این بزرگوار به شاگردی گذراندند انجام دادهایم.
حجت الاسلام صالح نیا با بیان گوشهای از ابعاد زندگی نورانی این عالم ربانی به وصف ایشان پرداخت.
***ضمن معرفی خودتان، بیان کنید چند سال شاگرد آیت الله بهجت بودهاید؟
*بسم الله الرحمن الرحیم، ضمن تشکر جنابعالی و مجموعه باشگاه خبرنگاران که این فرصت رادر اختیار من قرار دادید من صالحنیا هستم، متولد تبریز و در سال 74 وارد حوزه علمیهی قم شدم و در سال 79 وارد مؤسسهی آموزشی امام خمینی شدم و نهایتاً در سال (بین سالهای 79 تا حدوداً 84 )در درسهای خارج از فقه آیتالله بهجت (ره) حدوداً پنج سال در نماز ایشان و درس خارج از فقه ایشان توفیق داشتم که محضر استاد باشم و الآنم جزء هیئت علمی دانشگاه پلیس هستم و به عنوان امام جمعه بخش کن و حومه غرب تهران مشغول انجام خدمت و انجام نوکری مردم و سربازی مقام معظم رهبری و حضرت حجت (عج) هستم.
راجع به حضرت استاد هرچه در ذهنم هست، برمیگردد عمدتاً به چیزهایی که شخصاً در نماز و درس ایشان مشاهده کردم و خیلی از این چیزها را هم یادداشت کردم و به محض اینکه بتوانم آنها را ویرایش بکنم به عنوان خاطرات خودم از حضرت استاد قابل چاپ است.
*** ویژگی بارزی که حضرت استاد به عنوان استاد اخلاق و عرفان داشتند، چه در زندگی شخصیشان و چه در برخورد با دانشجویان و طلاب را بیان کنید؟
- ببینید بعضی از افراد قله هستند، انسان وقتی نگاه میکند از هر کجایی یک منطقه یا یک ناحیه آنها را میبیند آیتالله العظمی بهجت در سلوک عملی و اخلاق عملی و هر آن چه میان بود، ظاهر بود، یک قله بودند.
دائمالذکر، بسیار مؤدب به آداب اسلامی، اهل تحویل گرفتن مردم، مردمداری، توجه به همه، توجه به سؤالات مردم، توجه به خواستههای مردم، ما ندیدیم کسی از ایشان سؤالی بکند و ایشان بیاعتنایی بکند، یا بیاعتنایی به این معنا که او را تخریب بکند یا این که بگوید وقت ندارم و یا بروید و از کسی دیگری بپرسید.
ندیدیم مسائلی از ایشان درخواستی بکند و ایشون ولو مبلغ اندکی کمک مالی نکند یعنی توجه به دیگران، رفتوآمد تا این اواخر که به علت مریضیشان مجبور بودند با ماشین رفتوآمد کنند به غیر از این چند سال آخر من یادم هست که پیاده میرفتند به در منزلشان، به مسجد معمولاً عدهی زیادی دور و برایشان بودند و این نشان میدهد که ایشان فرد جذابی بودند در اخلاق و طبیعتاً از نظر معنوی و عرفانی پس چیزی که در ظاهر نمایان بود، اخلاق و مردم داری و صفات ظاهری نیکوی ایشان بود ولی آن چیزی که باعث جذبه فراوان ایشان شده بود، عرفان عملی ایشان بود، یعنی غیر از اخلاق عملی، دارای چشم بینایی در عالم باطن بودند و رفتارهای ایشان نشان میداد که باطن هر چیز را در عالم میبینند، اشخاص را میشناسند باطن اشخاص را میبینند توجه دارند به هر کسی متناسب با واقعیت زندگی او، رهنمون ارائه میدادند اینها نشان میداد که از درون هم باطن باصفایی دارند.
***سئوال بعدی در مورد ولایتپذیری حضرت آیتالله بهجت است و ایشان پیرو حضرت آقا حرکت میکردند به عنوان ولی فقیهای که فقیه جامعالشرایط بودند چرا در این زمینه صحبتهای ضد و نقیضی شنیده میشود؟
- میبینید، من جواب این سؤال را با یک خاطره عرض بکنم، که کاملاً مستند باشد در درس ایشان عدهی زیادی شرکت میکردند عده زیادی از شهیدان ما، شهید میثمی، شهید ردانیپور، خوب اینها که از بزرگان و شهیدان جنگ هستند از حوزویها و بسیار کسانی دیگری که به شدت انقلابی و ولایی بودند، یکی از دوستان ما که در درس ایشان شرکت میکرد، آقای الهی بودند که غیر از فقه و طب سنتی هم درس میدادند.
آیا دلیل نقلی بر وجود ولایت فقیه داریم
یک وقت در کلاس درس از آیتالله بهجت پرسید: آیا دلیل نقلی بر وجود ولایت فقیه داریم یا نداریم، حضرت خیزی برداشتند به نشانهی این که این سؤال به علت کمی علم و کمی اطلاع است،و گفتند، مگر دلیل عقلی کفایت نمیکنه، یعنی همین که دلیل عقلی وجود داره برای اثبات ولایت فقیه، این کفایت میکنه، ولو اگر ما هیچ دلیل نقلی نداشتیم قائل بودیم به ولایت فقیه، این مبنای علمی ایشان بود، این خیلی برجسته است، یعنی خیلی از فقها معتقد بودند که اگر هیچ دلیل نقلی نداشتیم برای اثبات ولایت فقیه عقل کافی است عقل میگوید در زمان غیبت باید فقیه حاکم جامعه باشد.
حضرت امام فرموده بودند تا حضرت آیتالله بهجت دعاگوی این انقلاب هستند این انقلاب را خطری تهدید نمیکند
ایشان از طریق آقای مصباح پیامی را فرستاده بودند که این کار انجام بشود و یا نشود و همچنین از این طرف حضرت امام فرموده بودند تا حضرت آیتالله بهجت دعاگوی این انقلاب هستند این انقلاب را خطری تهدید نمیکند یا این که مقام معظم رهبری بنده به کرارات شاهد بودم در قم بعد و یا قبل از زیارت به جمکران به دیدن حضرت آیتالله بهجت مشرف می شوند و اینها نشانگر این است که رابطه این بزرگوار با ولی زمان خودشان یعنی چه حضرت امام و چه مقام معظم رهبری بسیار صمیمی و نزدیک و علمی بوده است .
*** سوالی مطرح میشود که بعضی اوقات سخنانی نکاتی از آیتالله بهجت بیان میشود و سپس تکذیب میشود در این مورد هم اگر بفرمایید ...
گاهی از آیتالله بهجت چیزهایی نقل شده که حضرت آقای بهجت به خواص فرمودند
-بعضی از چیزها جزء اسرار بین بزرگان است طبیعتاً همانطور که ائمه عصمت و طهارت اصحاب برداشتند مثلاً امیرالمؤمنین حرفهایشان را به کمیل نخعی یا میثم تمار نقل میکردند و یا به حبیببن مظاهر و به دیگران نمیگفتند این نشانگر این است که مطلب هست ولی عمومی نیست گاهی از آیتالله بهجت چیزهایی نقل شده که حضرت آقای بهجت به خواص فرمودند مثلاً به حضرت آیتالله ناصری فرمودند و یا بعضی از دیگر بزرگان فرمودند و این وقتی که نقل عمومی میشود با نظر عموم یک جوری موافق نیست دفاتر یک جوری مجبور به تکذیب میشوند و این به آن معنا نیست که مطلب صد درصد غلط است من یک مثال بیان میکنم خوب از حضرت آیتالله بهجت نقل شد که ایشان فرمودند که انشاءالله پیرمردها هم حضرت حجت را درک میکنند یک هم چیزی پخش شد ولی کلیات مطلب این بود که حضرت آیتالله ناصری به خدمت آیتالله بهجت رسیده بودند ایشان فرمودند به آقای ناصری که من دوستی دارم که مشرف می شود خدمت حضرت حجت و آن فرد که حدود 62 سال سن دارد، از حضرت حجت پرسیدند که یابن رسولالله ظهور شما چه وقت است، ایشان گفته که من ظهور شما را درک میکنم حضرت فرمودند که پیر مردتر از شما هم درک میکنند خوب این یک مطلبی است که اولاً حضرت آیتالله ناصری از بزرگان اخلاقی و عرفانی کشور است و حرف ایشان قابل تکذیب نیست و این مطلب با صدای ایشان موجود است این مطلب قطعاً اتفاق افتاده است و این که دفتر این مطلب را تکذیب میکند شاید به این دلیل باشد که این مطلب، یک مطلب خصوصی بوده و عموم مردم متوجه ظرایفی که در این مطلب هست نشوند و خود حضرت فرمودند که ظهور ما طوری است که پیرمردتر از شما آن را درک میکنند، این حرف آقای بهجت نبوده که تکذیب شود، به نقل از حضرت حجت بیان شده دقت بفرمایید برخی از تکذیبها به خاطر این است که مطلب عمومی نیست، ولی اخیراً من خودم شاهد هستم که برخی از حرفها مخصوصاً در شبکههای اجتماعی به حضرت آیتالله بهجت نسبت داده میشود که این مطالب صددرصد غلط است چون حضرت آیتالله بهجت به ندرت صحبتهای غیردرسی در کلاس درس داشتند بعضیها جوری بیان میکنند که مطالب کوچک و بزرگ در زمینه اخلاق بیان میکردند در حالی که این چنین نبوده و سخنرانی عمومی به ندرت یعنی مردم جمع بشوند و حضرت خودشان سخنرانی کنند به ندرت چنین چیزی اتفاق میافتاد در همین حال مرجع تأیید و تکذیب مطالب ایشان، بیتشان، فرزند بزرگوارشان بعضی از شاگردانشان مثل آقای مصباح که 50 یا 60 سال شاگرد آقای بهجت هستند، این هم مطلبی نیست که جدید باشد، حضرت آقا رسولالله فرمودند که بعد از من بر من دروغ زیاد بسته میشود.
پیغمبر این گونه فرمود: این گونه گفت، حرفهای مرا بنویسید و نگه دارید چون بعد از من در مورد من زیاد دروغ گفته میشود و اگر ننویسید گفته میشود من این را شنیدم آن را شنیدم در مورد حضرت امام در وصیتنامه ایشان نوشته که الان که من زندهام حرفهایی به من نسبت داده میشود که من نزدم و این استثنا نیست، در مورد ایشان چیزهایی گفته میشود، تکذیب کردن بعضی از مطالب، به خاطر فهم عمومی مردم به معنای غلط بودن مطلب نیست یعنی مطلب عمومی نیست.
***رهنمود و توصیههایی ایشان مخصوصاً برای جوانها داشتند، بیان کنید.
- حضرت آیتالله بهجت که رویهی کلی و یک توصیه کلی رو در این رویهی کلی داشت، میفرمود به آن چه که میدانید عمل کنید و به آن چه که نمیدانید احتیاط کنید تا مطلب برای شما معلوم شود، این مطلب را هم به بزرگان میگفت و هم به جوانان و اگر میگفت: اگر انسان یک گناه را ترک بکند، خدای متعال به او توفیق میدهد که 10 گناه را ترک کند، اگر انسان به یک حرفش عمل کند، خدای متعال به او توفیق میدهد 10 چیز را که نمیداند یاد میدهد تا به آن عمل کند و بعضی از وقتها میفرمود: بعضیها به دنبال دستورالعملی هستند که پیغمبر و امام نگفته باشد فلان صوفی و عارف در فلان قرن ششم و هشتم گفته باشد برای همین بسیار تأکید میکردند که جوانان به آن چه که میدانند عمل کنند و تا آن چه را که نمیدانند خدا بهشان یاد بدهد.
*** خاطرهایی از آیتالله بهجت که برای شما دلنشین و تأثیرگذار بوده است بیان کنید؟
- من یادم هست که یک جوانی از تهران آمده بود، محضر حضرت قم، بسیار هم عرض ارادت میکرد خدمت آقا، در مسیری که میآمدیم از منزل آقا تا کلاس درس، من و تعدادی از شاگردان هم بودند این جوان و دانشجوی عزیز ما که از تهران آمده بودند، کنار آقا بود به آقا عرض داشتند که من در نماز حضور قلب ندارم، چه کنم؟ آقای بهجت که از خانه خارج میشدند شروع میکردند به خواندن قرآن چهار قل را ابتدا میخواندند بعد هم لعن و سلام عاشورا را میخواندند همانطور که آقا قرآن میخواندند جوان میگفت من حضور قلب در نماز ندارم، چه باید بکنم، آقا یک نگاه تندی به جوان کرد و سرش را انداخت پایین این جوان نفهمید که چه اتفاقی افتاده و چرا آقا این کار را کرده و یکبار دیگر سوالش را تکرار کرد و گفت: من از تهران آمدم فقط برای این سوال و عجله داشت که آقا زود جواب سؤال را بدهد آقا جواب ندهد این فرد شروع کرد به گریه کردن و گفت: آقا من دانشجو هستم و از تهران آمدم فقط برای این سؤال که چرا من در نماز حضور قلب ندارم و چه باید بکنم این را که گفت: آقا به او گفت: به شما در دانشگاهها یاد نمیدهند وقتی که یک بزرگتر حرف میزند، حرفش را قطع نکنید.
اول فکر کردیم آقا جواب پسر را نداده و با او تندی کرده اما بعد از دقایقی هم من و هم جوان متوجه شدیم که حرف حساب شدهای به جوان زد وقتی نماز میخوانیم آقا هنگام صحبت جوان مشغول خواندن قرآن بود میدانید که وقتی نماز میخوانیم ما با خدا حرف میزنیم وقتی قرآن میخوانیم خدا با ما صحبت میکند این که آقا فرمودند به شما یاد ندادند بزرگی با شما حرف میزند یا آدم با بزرگی حرف میزند حرفش را قطع نکنید این بیشترین جواب برای این جوان بود، وقت نماز دارید با خدا میزنید حواست باشد به این و آن فکر نکنی در مقابل خدا ایستادی 6 دانگ حواست به خدا باشه این خاطره برای فرد من خیلی جالب بود، در همین حال، بهترین لحظات عمر من لحظاتی بود که در محضر ایشان بود در صف اول جماعت و یا در صف اول درس، روبروی ایشان مینشستیم و ایشان با آن نگاه ملکوتی و یا با آن بیان بسیار نافذش هنگامی که روبروی ایشان بودیم ما را نصحیت میکرد، ما از درون طوری بودیم که انگار باید به این نصیحت عمل کنیم لذا محضری که در حضور ایشان درک کردم در جایی ندیدم یا حالتی که در محضر ایشان داشتم در جایی نداشتم.
- در پایان اگر نکته و یا عرایضی در مورد حضرت آقا بفرمایید؟
- جوانهای ما خیلی علاقمند هستند به عرفان و سیروسلوک، ولی باید متوجه باشند که افرادی مانند حضرت آیتالله بهجت یک شبه به آنجا نرسیدند بسیار دقیق رفتار کردند در زندگیشان مثلاً حضرت آیتالله بهجت مدتها ساکن نجف بودند درس خواندند از شعاع نورانی امیرالمومنین استفاده کرده بودند مدتی هم که رحل اقامت کرده بودند استاد اختیار کرده بودند، من فکر میکنم.
- اگر بخواهم نکتهایی بگویم که برسد به جوانان، بدون استاد راهی منازل سیر و سلوک و عرفان نشوند و حتماًاستاد داشته باشند، نه اینکه صورت مسئله را پاک کنند، اگر استاد ندارند، رها کنند، در مسیر سیروسلوک و عرفان قرار بگیرند عرفان از نوع شیعی قرار بگیرند در کنار استاد، طی این ره بیهمرهی حضر مکن.
- با تشکر از شما
انتهای پیام/