سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

همراه با شهدا؛

زندگی نامه شهید حمید بیگ بابا

گوشه‌ای از زندگی نامه شهید حمید بیگ بابا یکی از شهدای هشت سال دفاع مقدس را در اینجا بخوانید.

به گزارش خبرنگارحوزه قرآن و عترت گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛حماسه دفاع مقدس روز به روز بالنده‌تر شد و جوانان ما چونان کوهی استوار در برابر تهاجم دشمن ایستادند. مقدس‌ترین و با ارزش‌ترین استقامت، دفاع از عقیده است و بدون شک دوران هشت ساله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از افتخارات بزرگ و بی‌نظیر ایران اسلامی است. شهادت زندگانی جاودانه یافتن است؛ اوج و عروج تعالی است.

شهادت تکامل ایمان و نهایت خلوص قلب‌هاست. شهادت مردن تحمیلی نیست بلکه انتخاب آزادانه و آگاهانه و خلوت عاشق و معشوق است.

شما می‌توانید در ادامه شرح کوتاه زندگی شهید حمید بیگ بابا یکی از شهدای دوران دفاع مقدس را بخوانید:

 

شهید حمید بیگ بابا سال1339 در روستای چهارایماق از توابع سراسكندی در یك خانواده فقیر و مذهبی دیده به دنیا آمد. پس از مدتی از داشتن سر پرست و پدر مهربانش محروم ماند و در سایه خداوند و تحت پرورش مادر مهربانش قرار گرفت. دوران تحصیلات را تا مقطع راهنمایی ادامه داد و به علت نیاز شدید خانواده، به تأمین مایحتاج اولیه پرداخت و با رانندگی و كارگری، دین خود را نسبت به خانواده ادا كرد. شهید متأهل و دارای چهار فرزند (سه دختر و یك پسر) بود.

شهید از نظر اخلاقی و اعتقادی فردی خوش اخلاق و سخاوتمند بود و در كارهای عام المنفعه شركت چشمگیری داشت و در مراسمات و جلسات ماه محرم به عزاداری و سینه زنی می پرداخت و نسبت به سرور شهیدان حسین‌ابن‌علی(علیه السلام) ارادت خاصی داشت.

شهید با توجه به اعتقادات قلبی كه نسبت به كیان اسلام، راه و خون شهید و آرمان و هدف مقدس آنان داشت و لبیك گویی به فرمایشات گوهربار آن امام راحل، در نهاد مقدس جهادسازندگی مشغول فعالیت شد و در اكثر مناطق عملیاتی از قبیل حاج عمران، تمرچین و ... حضوری باصلابت داشت و با جان و دل از ارزشها و دستاوردهای خونبار مكتب توحید دفاع كرد و یار و یاوری صدیق برای شیفتگان عشق و ایثار بود.
سرانجام در تاریخ1369/1/1 در حین انجام مأموریت محوله در منطقه تمرچین بر اثر سقوط بهمن به روی ماشین به درجه رفیع شهادت رسید .
فرازی از وصیت نامه شهید حمید بیگ بابا
بسمه تعالی
با سلام و درود به روح پاك و ملكوتى حضرت امام و امت شهیدپرور و با درود بر تمامى شهیدان انقلاب اسلامى، اینك می خواهم با یاد خدا لحظه را غنیمت شمرده، چند نكته را در وصیت نامه خویش نام برده تا در آینده بر آنان عمل شود. اینك بنده راهى را انتخاب كردم كه خدمت به جمهورى اسلامى یك نوع خدمت شایسته باشد. اگر خداوند بر این حقیر توفیق عطا نماید تا سالها در خدمت این ملت شهیدپرور بتوانم خدمتى را كرده باشم، دین خود را ادا نموده ام. اولین انتخابى كه در این انقلاب از ذهن این حقیر گذشت، انتخاب، یك انتخاب ملكوتى بود. اوایل جنگ بود و سپاه تازه داشت ریشه می گرفت. بنده نیز در این ارگان عظیم ثبت نام نمودم و لحظه های شگفت انگیزی در این راه دیدم. ولی عاشقانه انتخاب كرده بودم و خواستم این بود كه در این راه به فیض شهادت نائل آیم. چون عاشق حسین(ع) بودم و عاشق اسلام ناب محمدی(ص) كه می بایستی در جهان طنین انداز باشد. به این خاطر در این برهه از تاریخ نیاز شدید به تشكیل چنین ارگانی بود كه با كلام خداگونه حضرا امام خمینی تشكیل شد و پیروزی چشمگیری نیز در این راه نصیباین ملت شهیدپرور گردید و مدتی در سپاه نقده خدمت نمودم و سپس در جهاد پیرانشهر مشغول خدمت گردیدم و عاشقانه در جبهه های حق علیه باطل در قسمت تداركاتی صنایع سنگین درآمدم یعنی راننده گریدر گردیدم و مدت مدیدی نیز در این جهاد مقدس به خدمت درآمدم و این راه، راه حسین(ع) و عاشقان حسین(ع) بود. ای حسین(ع) عنایت كن، یا مهدی(عج) عنایت كن تا خدمتی بتوانم در این راه مقدس انجام داده باشم. و بعد از آن به خدمت جهاد یعین پشتیبانی جهاد قم درآمدم و مدت مدیدی را نیز در این جهاد مشغول به ایثارگران روح خدا هستم و چون در این راه هر لظه امكان شهادت وجوددارد، می خواهم شمه ای از وصیت نامه ام را بنویسم.

مقدمه: با سلام و طلب رضایت از برادرم و مادر و خواهر و همسر و با سلام گرم آتشین به نور چشم و جگرگوشه هایم ابراهیم، ‌معصومه، سمیرا و سهیلا.
بایستى بگویم بنده با توجه به اینكه در اوایل جوانی پدر گرامیم را از دست دادم و درد یتیمى را با جسم و جان چشیدم، لذا هیچ مسئله اى را مهم تر از مسئله سرنوشت فرزندانم نمى دانم و برای اینكه با اطمینان خاطر از سرنوشت جگرگوشه هایم، سر در آغوش فرشته شهادت بگذارم، در صورتی كه برادر بزرگ و همسر دارم، سرپرستی فرزندانم را به عهده مادرم می گذارم كه در طول زندگی خود با قدرت تفكر و تدبر ایشان آشنا هستم و تربیت فرزند بزرگم معصومه را به دست بزرگوارشان به عینه دیده و رضایت كافی را دارم و اگر در این راه شهادت نصیبم شد، جهت روشنى سرنوشت فرزندانم، مادرم را به عنوان سرپرست خانواده خویش انتخاب مى نمایم و هر گونه تصمیمی در مورد زندگی فرزندانم، با موافقت مادرم صورت خواهد گرفت و رأی هیچ شخصی از روی دلسوزی و غیره به مادرم اعتباری در سرنوشت فرزندانم نخواهد داشت و از همسرم كه در این مدت طولانی و پرماجرا كه بامن شریك زندگی بود، با جان و دل تقدیر و تشكر می نمایم و امیدوارم با محبت و صمیمیت و همكاری و همیاری مادر صبور و گرامیم، در تربیت صحیح و انسانى و اسلامى فرزندانم از هیچ تلاشى فروگذاری ننمایند و هر یك از فرزندانم را از حقوق مالى و اجتماعى طبق نظر اسلام به طور مساوى برخوردار سازند و در نهایت بایستى اشاره نمایم برای اینكه وصیت نامه ام طولانی نشود، از آوردن لیست بدهی و طلب هایم خودداری می نمایم و به طور خلاصه اشاره می كنم كه بنده برای كوچكترین و یا بزرگترین طلب و بدهی خود یادداشتهایی دارم كه از نظر من كلیه آن یادداشتها معتبر بوده و بایستی بعد از شهادتم به مورد اجرا گذاشته شود و با توصیح به اینكه یادداشتهای خط خورده ام قابل اعتبار نیستند، بلكه تنها آخرین یادداشتهایم كه با كسر و اضافه شدن بر روی حسابم یادداشت شده اند قابل اعتبار می باشند و در آخر وصیت نامه ام به ملت شهیدپرور ایران توصیه می كنم كه راه امام و اسلام را ادامه دهند و تا پیروزی حق بر باطل و برافراشتن پرچم توحید بر كنگره جهان از پای ننشینند.
حمید بیگ بابا
تاریخ تحریر1368/6/17

انتهای پیام/

بیوگرافی شهید حمید بیگ بابا

 

برچسب ها: شهدا ، دفاع مقدس
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.