سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

سفری مجازی به دنیایی حقیقی

هر ساله دانش‌آموزان زیادی از سراسر کشور راهی اردوی راهیان نور می‌شدند و از حال و هوای آنجا می‌گفتند، جایی که نگاه خیلی‌ها به جبهه و جنگ را عوض کرد؛ اما امسال با توجه به شیوع بیماری کرونا راهیان نور مانند بسیاری دیگر از برنامه‌ها مجازی برگزار شد.

به گزارش خبرنگار گروه استان‌های باشگاه خبرنگاران جوان از اصفهان، دانش آموزان آماده هستند تا در اردویی متفاوت‌تر از همیشه با کوله‌باری از سوال شرکت کنند. اردوی مجازی با فرمان نماینده‌های هر سرگروه ساعت ۴ صبح آغاز می‌شود. همگی آماده می‌شوند تا نماز را اول وقت بخوانند. راوی، دل‌ها را به آنجا پیوند می‌زند و از شهدا می‌گوید همان کسانی که از جان خود گذشتند تا ما در امان باشیم.


ساعتی بعد آماده می‌شویم تا برویم کنار اروند رود، همان جایی که به دریای وحشی معروف است. راوی شروع می‌کند از شهدا گفتن همان شهدای مظلوم غواص که خود را در دام این رود وحشی انداختند که حتی تصور آن حال را دگرگون می‌کند.


درست است که دل‌ها همه جا مانده است اما چشم‌هایت را که ببندی و به صدای قلبت گوش بسپاری تصویری روشن در چشمانت جان می‌گیرد، می‌شنوی؟ هنوز صدای مناجات رزمندگان از میان دشت‌ها و کوه‌ها و سنگرها به گوش می‌رسد. اینجا ساعت به وقت خدا کوک می‌شود، به وقت رسیدن به شهادت. چشمم به کانال کمیل می‌افتد، سلام بر ابراهیم! چشم‌هایم سنگرهای جامانده شهدا را می‌بیند.


آری صدای شهدا را می‌شنوم که می‌گویند پنجمین روز از عملیات است؛ اما ما هنوز با لب عطشان در حال مقاومت هستیم. می‌گویند: «سلام بر حسین فاطمه»، به هویزه فکر می‌کنم. به زمانی‌که هزاران نفر زائر مزار شهدا بودند و اشک در چشمانشان جاری می‌شد، حالا دل‌های ما تا آنجا رفته است.


کم کم کوله بار سفر را می‌بندیم تا به بهشت دیگری برویم. با چشم دل و نگاه مشتاق روی امواج مجازی حرکت می‌کنیم به سوی شلمچه. راوی چقدر خوب بلد است دل‌های ما را هوایی کند. از یادمان شهدای شلمچه می‌گوید همان کسانی که آرزویشان تنها شهادت بود. حرف از شهید آوینی می‌شود. صدای او در گوشم زمزمه می‌کند.


می‌گویند شهدا امروز ما را به این بهشت جاودان دعوت کرده‌اند. صوتی پخش می‌شود. سفر مجازی ادامه دارد. حالا نزدیک غروب است و برای شهدا شروع به روضه خواندن می‌کنند، ضربان قلب‌ها شدت می‌گیرد و برای چند ثانیه بغض‌ها خالی و دوباره چشم‌ها داغ می‌شوند. ای کاش آنجا حضور داشتم تا خاک مقدس راه شهدا را می‌بوسیدم.


جبهه چه غروب دل‌انگیزی دارد. به خورشید که می‌نگرم تصاویر شهدا را می‌بینم که برای نماز آماده می‌شوند. ما هم آماده می‌شویم.


حالا دیگر هوا تاریک شده است. به اردوگاه شهید مهدی باکری رسیده‌ایم. همان شهیدی که به خانواده خود عشق می‌ورزید. خانواده‌اش می‌گویند: حاج مهدی با وجود تمام خستگی‌ها و بی‌خوابی ها همیشه شاد و بانشاط وارد خانه م‌ شد.


چشم‌ها همه از دلتنگی گریان بود و فاصله ما تا کربلا فقط یک سلام. در شلمچه باید عهد خود را با شهدا و امام زمان (عج) محکم کرد.


این روایتی از جاماندگان قافله نور بود. دانش‌آموزانی که بیماری جهان‌گیر فرصت سفر به جبهه‌ها را از آن‌ها گرفت اما به یاری امواج اینترنت سحرگاه تا شامگاهی را در اردوی راهیان نور گذرانند.
جالا مانند آن رزمنده‌ای که در پشت لباس خاکی خود نوشت مسافر کربلا ما هم زیارت کربلا را آرزو می‌کنیم.


انتهای پیام/ش

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.