سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

شرط عاقلانه و منطقی/زندگی ای که خواهر زن بر باد داد

هر زمان که زندگی خود را مرور می‌کنم تنها چیزی که ذهن مرا به خود مشغول می‌کند، شرط پدرزنم بود که بسیار عاقلانه و منطقی بود.

به گزارش گروه استان های باشگاه خبرنگاران جوان از شیراز، مرضیه خداهمتی کارشناس مرکز مشاوره پلیس فارس از زندگی مردی می گوید که خواهر زنش آن را از بین برد و بر باد داد.

هر زمان که زندگی خود را مرور می‌کنم تنها چیزی که ذهن مرا به خود مشغول می‌کند، شرط پدرزنم بود که بسیار عاقلانه و منطقی بود و من هیچ تحقیقی در مورد خواهر همسرم نکردم و به راحتی زندگی خودم را نابود کردم.

زمانی که تصمیم به ازدواج گرفتم، مدت زمانی گذشت، هر دختری را که به من معرفی می‌کردند، بهانه‌ای می‌آوردم. خانواده ام خسته شده بودند، بالاخره بعد از دیدن همسرم به این نتیجه رسیدم که فرد مورد نظرم را یافته ام، مقدمات اولیه فراهم شد. فقط یک مشکل وجود داشت، آن هم این که مادر و پدر همسرم متارکه کرده بودند. بعد از این که خانواده ام متوجه این قضیه شدند، کمی عقب کشیدند ولی وقتی علاقه مندی مرا دیدند شرایط را قبول کردند. هنگام ازدواج یکی از شروط اصلی پدر عروس قطع ارتباط با خواهر همسرم بود.

با شنیدن این شرط خیلی تعجب کردم ولی زیاد برایم اهمیتی نداشت و علت بیان این شرط را نپرسیدم. اما پدر همسرم روی این مساله خیلی مصر بود. بالاخره ازدواج کردیم. مشکل خاصی نداشتیم.

حدود ۱۵ سال از زندگی ما گذشت، زندگی خوبی داشتیم. ۲ پسر و ۲ دختر داشتیم. علاقه زیادی به زندگیم داشتم، سخت تلاش می‌کردم تا بتوانم امور زندگیم را بچرخانم، هر دو نفر ما از زندگیمان راضی بودیم. در این مدت اصلاً با خواهر همسرم رابطه نداشتیم. گاهی همسرم از این قضیه ابراز دلتنگی می‌کرد تا این که حدود دو سال قبل پای خواهرزنم به زندگیمان باز شد. ابتدا از این که همسرم بعد از این همه مدت توانسته با خواهرش ملاقات کند، خوشحال بودم و حساسیت زیادی به این موضوع نداشتم.

بعد از مدتی کم کم متوجه تغییر رفتاری همسرم شدم. همیشه دم از حق و حقوق زنانه خود می‌زد و کم کم این مشکلات جدی شد. از آنجایی که من همیشه به او اعتماد داشتم هیچ وقت نسبت به او سختگیری نمی‌کردم. با گذشت زمان با کمال تعجب دیدم که تلفن همراه خود را از من پنهان می‌کند. مداوم در حال استفاده از فضای مجازی بود. یا این که در اتاق خودش با گوشی صحبت می‌کرد و من حق اعتراض نداشتم و تا با او حرف می‌زدم با جر و بحث از من می‌خواست کاری به مسائل شخصی او نداشته باشم.

ناسازگاری هایش بیشتر و بیشتر می‌شد. دیگر من و فرزندانم و زندگی مشترک اهمیتی برای وی نداشت. حتی فرزند ۳ ساله ام را رسیدگی نمی‌کرد. بیشتر اوقات با خواهرش بیرون بود تا این که بالاخره طاقتم را از دست دادم و حسابی با او جر و بحث کردم و او به مدت ۷ ماه خانه را ترک کرد. مدتی کاری به او نداشتم و گفتم شاید به خود آید و توجه بیشتری به زندگیمان نشان دهد ولی بعد از آن هر چه قدر تلاش کردم، نتوانستم او را پیدا کنم تا این که یک روز او را با خواهرش در خیابان دیدم، با وضعیتی که اصلا باور نمی‌کردم همسر من باشد.

همسرم به شدت اعتیاد پیدا کرده بود، به زور او را به خانه برگرداندم و ارتباطش را با خواهرش قطع کردم، حتی مکان منزل را عوض کردم. در آن زمان ابراز پشیمانی کرد، و خود را متعهد و علاقمند به زندگی مشترکمان نشان می‌داد، همین موضوع مرا ترغیب نمود که با کمک خودش برای ترکش اقدام نماییم و خدا را شکر در آن زمان از اعتیاد نجات پیدا کرد. قول داد که مثل روز اول زندگی کند، سعی کردم حسابی به او محبت کنم تا احساس بدی پیدا نکند، اما انگار فایده‌ای نداشت.

یک روز بچه‌ها را برای تفریح به پارک بردم، او ابراز خستگی کرد و گفت که دوست دارد که در خانه بماند، قبول کردم، ۲ ساعت در پارک بودیم زمانی که به خانه برگشتم در کمال ناباوری خواهرش و خانم جوان غریبه‌ای را در خانه دیدم که هر سه در حال مصرف مواد بودند، بعد از آن دیگر نتوانستم به این وضعیت ادامه دهم و نهایتاً از او جدا شدم. هنگام جدا شدن از همسرم مساله بسیار مهم این بود که همسرم آن قدر که در مورد گرفتن حق و حقوق مالی اش تلاش می‌کرد هیچ اهمیتی به حضانت فرزندانم نمی‌داد و حالا من مانده ام با چند بچه قد و نیم قد که هر روز با نگاه هایشان منتظر مادرشان هستند.

هر زمان که زندگی خود را مرور می‌کنم تنها چیزی که ذهن مرا به خود مشغول می‌کند، شرط پدرزنم بود که بسیار عاقلانه و منطقی بود و من هیچ تحقیقی در مورد خواهر همسرم نکردم و به راحتی زندگی خودم را نابود کردم.

امروزه با پیچیده‌تر شدن فرهنگ و روابط تنوع فکری و سبک زندگی بیشتر از قبل به چشم می‌خورد. این طور نیست که که تحقیق و آشنایی تنها برای ازدواج سنتی لازم باشد.

وجود تحقیقات و شناخت کافی قبل از ازدواج در مورد زوجین و اعضای خانواده از اموراتی می‌باشد که نقش تعیین کننده در استحکام بنیان نهاد خانواده دارد. کمبود زمینه‌های آموزشی لازم در مورد تشکیل خانواده، ازدواج و معیار‌های مناسب از جمله مواردی می‌باشد که پیش بینی کننده ازدواج ناموفق می‌باشد. در ازدواج به شیوه‌ی مدرن یا سنتی لزوم شناخت خانواده و بررسی میزان اختلاف فکری و فرهنگی زوج و خانواده هایشان اهمیت دارد. بسیار دیده می‌شود که فرد در محل کار یا دانشگاه رفتار متفاوتی با محل زندگی دارد. تحقیق کردن در امر ازدواج این امکان را می‌دهد که طرفین از یکدیگر اطلاعات زیادی به دست آورند.

باور‌ها و تصورات غلط در مورد نقش زن و مرد در خانواده که به اشتباه رواج بیابد کارکرد عملکردی هر کدام از زوجین در زندگی مشترک مختل می‌نماید. ارتباط عاطفی و مهارت گفتگو مناسب بین زوجین از جمله فاکتور‌های می‌باشد که صمیمیت زوجین و رضایت از زندگی مشترک را برای زن و مرد ایجاد می‌ کند.

اطلاعات و آگهی داشتن در خصوص شناخت خانواده‌ها در زمینه اعتیاد و انواع مواد مخدر و عواقب آن یک مهار کننده قوی در این رابطه است.

انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.