سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

مردی که خنده را روی صورت مردم نقاشی می‌کند

در مطلب زیر نگاهی به کارنامه مهران غفوریان به مناسبت زادروز ۴۸سالگی هنرمند داشته‌ایم.

علاقه‌مندان تجسمی و هنر نقاشی که بزرگان و چهره‌های مشهور زیادی برای فخرفروشی دارند، اما در نگاهی شوخ‌طبعانه، سینما در مقاطعی ترمز عیش تام و تمام آن‌ها را کشیده و تعدادی از نقاشان و دانش‌آموختگان نقاشی سر از خاک سینما درآوردند، از آکیرا کوروساوا که از جایی و بعد از مرگ برادرش، نقاشی را رها کرد و سراغ سینما رفت و بعدا ردی از نقاشی در حاشیه فیلمنامه‌هایش پیدا بود تا فدریکو فلینی که پیش از این‌که کارگردان بزرگی شود، برای مجلات کاریکاتور می‌کشید. در سینمای ایران هم سینماگران نامداری با عقبه نقاشی، به کارگردانی و بازیگری روآوردند، از عباس کیارستمی که باوجود برنده شدن در یک مسابقه نقاشی در ۱۸ سالگی، پایش به سینما باز شد و پارسا پیروزفر که باوجود دریافت مدرک کارشناسی نقاشی از دانشکده هنر‌های زیبای دانشگاه تهران، شاگرد حمید سمندریان هم شد و تغییر مسیر داد. قطعا پیروزفر با این خوش‌تیپی و حسن جمال، در نقاشی هم ارادت‌های یکسویه‌ای را رقم می‌زد، اما حتی حالا که جای پای محبوبیتش در سینما محکم شده هم دلبستگی‌اش به نقاشی را کنار نگذاشته و هرازگاهی آثار و پرتره‌هایی را در صفحه شخصی‌اش در فضای مجازی منتشر می‌کند و نشان می‌دهد اگر نقاشی را تمام و کمال ادامه می‌داد، نقاش قابلی می‌شد. مهران رجبی و سیدرضا میرکریمی هم که در دانشگاه و در رشته گرافیک با هم همکلاس بودند، بعدا در تلویزیون و سینما هم دوستی و همکاری‌شان را ادامه دادند.


بیشتربخوانید


حسین رفیعی، بازیگر و مجری تلویزیون هم فارغ‌التحصیل رشته نقاشی است و هنوز هم عشقش به این هنر را حفظ کرده. از دیگر بازیگرانی که دستی بر آتش نقاشی یا گرافیک داشتند، باید از دو کمدین دوست‌داشتنی یعنی رضا شفیعی‌جم و مهران غفوریان هم نام برد؛ شفیعی‌جم که دانش‌آموخته گرافیک است، هنوز در حال و هوای نقاشی نفس می‌کشد و غفوریان هم که فارغ‌التحصیل رشته نقاشی است، به کل به راه دیگری رفت. این دو در همه سال‌هایی که آن‌ها را می‌شناسیم، ترجیح داده‌اند در تلویزیون و سینما و در قالب هنر بازیگری، خنده را روی صورت مردم نقاشی کنند و از شادکردن آن‌ها دریغ نکنند. پس چقدر خوش به حال ما سینمادوستان است که گذر این نقاشان بالقوه و سابق بر این، به سینما افتاد. فعلا به ذکرخیر شفیعی‌جم و آن توانایی خیره‌کننده‌اش در میمیک و استفاده از صورت، بسنده می‌کنیم و می‌رویم سراغ مهران غفوریان عزیز و دوست‌داشتنی و به مناسبت تولد ۴۸سالگی‌اش، کاراکتر و کارنامه‌اش را مرور می‌کنیم.

اولین تصویر
مجموعه تلویزیونی «لبخند سوم» به کارگردانی مسعود رشیدی که محصول سال ۷۳ بود و از شبکه سه پخش می‌شد، شاید چندان موفق نبود و خیلی‌ها آن را به یاد نداشته‌باشند، اما به دلایلی نمی‌توان آن را نادیده گرفت، آن هم به دلیل حضور بازیگرانی که آن زمان کمتر کسی آن‌ها را می‌شناخت، اما بعد‌ها به چهره‌های مشهوری تبدیل شدند. در یکی از معدود آیتم‌هایی که از این برنامه در اینترنت موجود است، مهران غفوریانِ ۲۰ ساله با گرمکن و شلوار ورزشی و عینک دودی، نقش یک مربی فوتبال را بازی می‌کند که با گل به خودی یکی از بازیکنانش شوکه و کلافه می‌شود. آن بازیکن ریزنقشی که گل زیبایی را وارد دروازه خودشان کرده‌بود، کسی نبود جز جواد رضویان که او هم همسن غفوریان است و آن زمان ۲۰ سال داشت. بیژن بنفشه‌خواه و حسین رفیعی از نیمکت‌نشینان تیم نگون‌بخت بودند و عباس محبوب هم با آن صدای خاص همیشگی‌اش، نقش داور را بازی می‌کرد.

کلید موفقیت
علیرضا خمسه، یکی از ستاره‌های سینمای کمدی ایران در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ در فیلم «کلید ازدواج» به کارگردانی داوود موثقی، برای آخرین بار نقش جوان اول و قهرمان فیلمی را بازی کرد. اگرچه فیلم جزو بهترین فیلم‌های خمسه و سینمای کمدی ایران نیست، اما موضوع مهم و قابل اشاره آن، تغییر نسل کمدین‌های وطنی است و بازیگران مستعدی که پیشتر در برنامه‌های تلویزیونی مثل پرواز ۵۷، ساعت خوش و جنگ ۳۹ معرفی شده‌بودند زیر سایه خمسه، نقش‌های مکمل و فرعی را بازی می‌کردند؛ بازیگرانی، چون رضا عطاران، نادر سلیمانی، حمید لولایی، سعید آقاخانی و مهران غفوریان که کمی بعدتر جای پایشان را در سینمای کمدی هم محکم کردند. اسم غفوریان به‌عنوان هفتمین اسم در تیتراژ اول و در کنار زنده‌یاد فرخ‌لقا هوشمند به چشم می‌خورد. غفوریان در اولین حضور سینمایی‌اش، نقش جوانی به نام صادقی را بازی می‌کند که، چون به جای جنس قاچاق، کیف خالی را تحویل باند قاچاق می‌دهد، ماجرا‌های بعدی را رقم می‌زند. در این میان سکانس مواجهه غفوریان با لولایی، جالب توجه است؛ لولایی به‌عنوان رئیس باند حضوری جدی و در فضای کمیک فیلم، خشن دارد و از غفوریان درباره جنس گمشده بازجویی می‌کند. این همکاری تنها چهار سال بعد شکل بانمک‌تر و جذابتر و ماندگارتری پیدا می‌کند، وقتی لولایی و غفوریان در نقش‌های خشایار مستوفی و بهروز خالی‌بند سریال «زیر آسمان شهر» به کارگردانی غفوریان با هم همبازی می‌شوند.

کمدین همیشه حاضر
بعد از موفقیت مجموعه زیرآسمان شهر و محبوبیت غفوریان در تلویزیون، راه فعالیت در سینما هم برای او هموار شد و چند سال بعد از «کلید ازدواج» با بازی در نقش مکمل کمدی «شارلاتان» به کارگردانی آرش معیریان به سینما برگشت؛ او در این فیلم نقش یک تهیه‌کننده سینما به نام همایون را بازی می‌کرد که باتوجه به اسم کاراکتر و فیزیک پروپیمان غفوریان، ادای دینی به کمدین سینمای قبل از انقلاب به‌نظر می‌رسید. سکانسی که امین حیایی نقش حسن می‌خواهد او را به ساخت فیلمنامه‌اش مجاب کند، با شور و حرارت حیایی و حرکات و بازی بدن غفوریان بامزه می‌شود. به جز ارجاعات و بازیگوشی‌های این فیلم در فیلم، باعث شد غفوریان در چند تیپ دیگر هم بامزگی‌هایش را به رخ بکشد.

غفوریان در سال‌های بعد همیشه در فیلم‌های کمدی حی و حاضر بود، اما به جز نمونه‌هایی، چون دختر میلیونر، فوتبالی‌ها و ما خیلی باحالیم که نقش اصلی فیلم را بازی می‌کرد، بیشتر به‌عنوان نقش مکمل در فیلم‌ها ظاهر می‌شد و نقش‌های اصلی را چهره‌های مشهور دیگر بازی می‌کردند: فتحعلی اویسی (انتخاب)، رامبد جوان (زن بدلی)، پوریا پورسرخ (شیر و عسل و خالتور)، رضا عطاران (کلاهی برای باران)، مجید صالحی (حلقه‌های ازدواج، پیتزا مخلوط و مجرد ۴۰ ساله)، اکبر عبدی (جابجا)، ساعد سهیلی (۵۰ کیلو آلبالو)، امین حیایی (ناردون)، آس و پاس (محمدرضا شریفی‌نیا)، مهران مدیری (ما همه با هم هستیم).

نکته مهم این بود که غفوریان بیش از این‌که دنبال نقش اصلی و اول بودن اسمش در تیتراژ فیلم‌ها باشد، به حضور در نقش‌های مکمل و ترکیب بازیگران اصلی فیلم بسنده می‌کرد و انگار نه عطش یک بودن را داشت و نه تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها چندان از او در نقش اصلی بهره می‌بردند. علت هرچه بود، نمی‌شد از حضور بانمک غفوریان در همه این فیلم‌ها چشم‌پوشی کرد و هرکدام از این آثار بدون بازی او در ترکیب بازیگران، قطعا چیزی کم داشت. بسیاری از خنده‌هایی که این فیلم‌ها دریافت کردند، به‌خاطر حضور همیشه دوست‌داشتنی غفوریان بود. البته ذکر این نکته هم ضروریست که باوجود این‌که این فیلم‌ها موفق شدند به قدر بضاعت و توانشان خنده و لبخند روی لب تماشاگران بیاورند و فروش‌های کم و بیش خوبی در گیشه داشتند، اما سرجمع از همه آن‌ها یک کمدی درست و درمان و جذاب و ماندگار درنمی‌آید. برای صحت این موضوع، حتی نیاز به تماشای این فیلم‌ها و کنکاش نیست و اسم بعضی از آثار خبر می‌دهد از سر ضمیر. اگرچه شاید خیلی از این فیلم‌ها با نیت خوب سرگرمی و خنداندن مردم تهیه و تولید شده، اما در یک همدستی ناخواسته، سطح فیلم‌های کمدی ایران را در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ به بیراهه بردند و تنزل دادند، بطوری‌که می‌توان از (برخی از) آن‌ها به‌عنوان اسلاف خلف (یا ناخلف) شبه کمدی‌های وقیح امروزی سینمای ایران نام برد. متاسفانه از بخت بد، غفوریان هم یک پای ثابت این فیلم‌ها بود و کارگردان‌ها و تهیه‌کننده‌ها بیشتر از وجوه سطحی‌تر نمک و استعداد او بهره می‌گرفتند. مسأله‌ای که حتی در مقطعی باعث گلایه غفوریان هم شد و او در مصاحبه‌ای که سال ۹۱ با مهر داشت، درباره موج کمدی‌های سطحی گفت: «حدود دو یا سه سال قبل، ساخت چنین فیلم‌هایی شروع شد که در آن اوایل اکثرا جواد رضویان، مجید صالحی و متاسفانه بعضا خود من هم به‌عنوان نقش اول در این فیلم‌ها بازی می‌کردیم. موضوع از این قرار بود از کسانی که در تلویزیون بودند و مردم خیلی آن‌ها را دوست داشتند و به آن‌ها اعتماد داشتند، سوءاستفاده شد.» غفوریان در بخش دیگری از آن گفتگو گفت: «خود من یک قراردادی داشتم و در آن فیلم هم بازی کردم و مجبور شدم در آن فیلم هندی برقصم! یعنی یک روز آمدم دیدم می‌گویند باید برقصی. باور کنید من به‌خاطر کار حرفه‌ای و بابت قراردادی که بسته‌بودم نمی‌توانستم کاری کنم و مجبور شدم برقصم و شب که به خانه آمدم، گریه کردم.»

البته اگر اشتباه نکنیم، غفوریان بعد از این مصاحبه هم چندتایی دیگر از این فیلم‌ها بازی کرد و باز هم از او سوءاستفاده شد، اما به جز بحث این‌که بازیگران چقدر حق انتخاب دارند و می‌توانند دربرابر پیشنهاد‌های نازل مقاومت کنند، مقصران و متهمان اصلی نویسندگانی هستند که متن‌های بی‌مایه و بی‌بو و خاصیت می‌نویسند و بدتر کارگردان‌ها و تهیه‌کنندگانی که به ساخت چنین فیلم‌هایی اصرار دارند و بازیگران را برای بازی در صحنه‌های آبکی و آبدوغ‌خیاری تحت فشار می‌گذارند و سخیف‌ترین وجوه آن‌ها را جلوی دوربین ثبت می‌کنند، درحالی‌که بازیگری مثل غفوریان در همه این سال‌ها به‌ویژه در آثار تلویزیونی و برنامه خندوانه (که به‌عنوان خنداننده برتر انتخاب شد) و سریال‌هایی، چون این چند نفر (به کارگردانی خودش)، ارث بابام، زن بابا، قرارگاه مسکونی، درحاشیه و... نشان داد چقدر گولّه نمک است و می‌تواند بدون لودگی و حرکات اضافه، تماشاگر را با میمیک و توانایی‌هایش از خنده روده بر کند.

تغییر غافلگیر کننده
اولین غافلگیری در کارنامه مهران غفوریان را در آن صحنه‌ای دیدیم که چند سال پیش از فیلم توقیفی «ارادتمند؛ نازنین بهاره تینا» در فضای مجازی منتشر شد. بازی‌اش فرسنگ‌ها با شمایل بامزه‌اش فاصله داشت و نشان از فصل جدیدی از کارنامه بازیگری‌اش می‌داد. نقش کیان در «قورباغه» یک شگفتانه کامل بود و به جز کاهش وزن زیاد و دیدن غفوریان لاغر، بازی‌اش در نقشی جذاب و مرموز هم تماشایی بود و موجب تحسین تماشاگران و منتقدان شد. غفوریان با این شکل و شمایل جدید، باز هم به تجربه‌های تازه‌اش ادامه داد و در سریال‌هایی، چون مردم معمولی، خاتون و نوبت لیلی هم نقش‌های متفاوتی بازی کرد، هرچند در این دوران جدید همان نقش‌آفرینی در قورباغه هنوز با فاصله بهترین است. بازی‌اش در نقش سودا در کنسرت- نمایش «سی‌صد» (امیر جدیدی) هم حضوری جذاب و متفاوت بود. باوجود این تغییر پرسونا، غفوریان به کمدی و خنداندن مردم هم بی‌اعتنا نیست و با حضور در آثاری، چون جوکر و نیسان آبی، به شادی‌آفرینی‌اش هم ادامه می‌دهد. درضمن اگر اشتباه نکنیم تا اینجا او تنها مهمان ایرج طهماسب در «مهمونی» است که پشه از خجالت او درآمده و او را به نیشش آغشته کرده است.

منبع: روزنامه جام جم 

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.