اول بهمن امسال، مرد جوانی با پلیس تماس گرفت و از قتل مادرش خبر داد.
بازپرس محمدجواد شفیعی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل شدند. در یکی از خانههای میدان شوش آنها جسد زن ۶۵ ساله را در حالی پیدا کردند که خفه شده بود.
پسر مقتول در تحقیقات گفت: امروز چندینبار با مادرم تماس گرفتم و از آنجایی که پاسخ نداد، نگران و راهی خانهاش شدم. اما بهمحض ورود با جسد مادرم مواجه شدم.
از آنجایی که مادرم بیمار بود و سنی از او گذشته بود، احتمال دادم که بر اثر سکته قلبی فوت کرده است. اما کمی که دقت کردم متوجه شدم طلاهای مادرم که حدود ۴۰۰ میلیون تومان ارزش داشت و دو کارت بانکیاش که ۳۵ میلیون تومان موجودی داشت سرقت شده است بنابراین مطمئن شدم مادرم را کشتهاند و طلاها و کارتهای بانکیاش را سرقت کردهاند.
متهمان آشنا
به دستور بازپرس جنایی تحقیقات آغاز شد و در بررسیهای اولیه آثاری از ورود بهزور به خانه زن میانسال دیده نشد. از سویی آثار کبودی روی گردن مقتول نشان از قتل توسط فرد یا افرادی آشنا داشت.
در ادامه معلوم شد که سرایدار جوان خانه و همسرش همزمان با قتل زن میانسال ناپدید شدهاند. از آنجایی که آنها کلید ورود به خانه را داشته و با مقتول آشنا بودند انگشت اتهام به سمت زوج جوان گرفته شد.
دستگیری اطراف پایتخت
تحقیقات برای دستگیری این زوج ادامه داشت تا اینکه مشخص شد زوج جوان تهران را ترک کرده و به شهرهای شمالی کشور رفتهاند. در ادامه کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت دریافتند متهمان پس از مدتی زندگی مخفیانه در شهرهای شمالی، راهی اطراف تهران شده و در شهرستان رباطکریم ساکن شدهاند.
بدین ترتیب با هماهنگیهای قضایی؛ تیمی از کارآگاهان جنایی راهی رباطکریم شده و زوج جوان را بازداشت کردند.
مرد سرایدار در برابر مدارک پلیسی به قتل زن صاحبخانه اعتراف کرد: سه سال قبل با شراره به صورت موقت ازدواج کردم و از همان موقع برای سرایداری به خانه مقتول آمدیم. مقتول اتاقهای خانهاش را به افراد مختلفی اجاره میداد و ما هر ماه کرایهها را برایش جمعآوری میکردیم و به او میدادیم.
مدتی قبل همسرم باردار شد. مقتول برای شرکت در مراسم مرگ یکی از اقوامش به شهرستان رفته بود و من هم در نبودش کرایه مستأجرانش را که ۳۵ میلیون تومان شده بود جمع کردم تا به محض آمدن به او بدهم. ساعت یک و نیم صبح روز حادثه اول بهمن، مقتول از سفر برگشت و به سراغ من آمد و پولهایش را خواست.
مرگ جنین
متهم گفت: زمانی که پولها را به او دادیم، گفت کرایهها ۴۵ میلیون تومان بوده نه ۳۵ میلیون تومان، بعد به من تهمت زد که تو ۱۰ میلیون تومان از پولهایم را برداشتی. با شنیدن این حرف، خیلی ناراحت شدم به اتاقم رفتم تا رسید پرداختی مستأجران را برایش ببرم، اما وقتی به اتاق صاحبخانه برگشتم همسرم را دیدم که روی زمین افتاده است و از درد ناله میکند. با نگرانی پرسیدم چه اتفاقی افتاده است که همسرم گفت؛ زن صاحبخانه با لگد به شکمش زده و او را هول داده است.
با دیدن این صحنه خیلی ناراحت و عصبانی شدم و بیاختیار به طرفش حمله کردم و دستانم را روی گلویش گذاشتم. نمیخواستم او را به قتل برسانم، اما زمانی که به خودم آمدم، متوجه شدم نفس نمیکشد.
مرد جوان ادامه داد: ترسیده بودم و از طرفی همسرم بشدت درد داشت. کیسه پولها را داخل کوله پشتی گذاشتم و دو کارت عابر بانک مقتول و طلاهای او را برداشته و با همسرم از خانه فرار کردیم. من برای مقتول کار میکردم و رمز عابر بانکهایش را میدانستم. بعد از فرار، اول همسرم را به دکتر بردم که متأسفانه آنجا متوجه شدم بچهام سقط شده است. بعد طلاها را فروختیم و خانهای اجاره کردیم.
با اعتراف مرد جوان، همسرش نیز اعتراف کرد و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی پایتخت، متهمان در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شده و تحقیقات ادامه دارد.
داستان سقط کشکه