سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

هجوم مینی‌بوک‌ها به فرهنگ مطالعه

‌نمی‌توان به‌طور کلی حکمی صادر کرد که خلاصه‌کتاب‌ها در هر شرایطی مناسب نیستند، این موضوع بستگی به موارد مختلفی دارد.

 وقتی شبکه‌های اجتماعی با داستانک‌ها، سخن بزرگان و در کل محتوا‌های کوتاه از راه رسیدند کم کم عادت کردیم به خواندن هر متنی که بلند نباشد. متن‌های بلند و تحلیل‌های ماهنامه‌ها و فصل‌نامه‌ها جایش را به کلیپ و لایو اینستاگرامی یا کپشن پست‌ها داد. در این روند که از مجلات شروع شد کم کم مطالعه کتاب را هم کنار گذاشتیم. ذائقه‌مان تغییر کرد؛ برای جبران دنبال راه‌حل‌هایی بودیم مثل گوش دادن به کتاب صوتی و پادکست. اما خیلی از محتوا‌ها را نمی‌شد به‌صورت صوتی، بدون تمرکز، در اتوبوس، مترو یا قبل از خواب گوش کرد. پس کم کم بازار خلاصه کتاب‌ها داغ شد تا هم مطالعه مکتوب داشته باشیم، هم، چون وقتمان کم است در زمان کوتاهی این کار را انجام داده باشیم.

در ظاهر این انتخاب می‌توانست مزایایی داشته باشد؛ می‌شد چند خلاصه کتاب را مطالعه کرد و بعد سر فرصت از بین آن‌ها یک کتاب را که بهتر باشد، به‌صورت کامل بخوانیم. اما خلاصه کتاب‌ها که در سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها به‌عناوین مختلف و جذابی مثل مینی‌بوک، میکرو کتاب و ... منتشر می‌شوند دروازه ورود ما به دنیای کتاب و مطالعه هدفمند نشدند. به‌علاوه این‌که در بسیاری از اوقات محتوای خلاصه شده اصلاً منعکس‌کننده ایده‌ها و ابعاد کتاب نیست. در این پرونده سراغ این موضوع رفتیم تا جنبه‌های مثبت و منفی‌اش را مرور کنیم و از قلق‌های لازم برای افزایش بهره‌وری در صورت مطالعه خلاصه کتاب بگوییم. با ما باشید.

چرا «خلاصه کتاب»‌ها فراگیر شدند؟ 
۱- کمبود وقت متاسفانه در زندگی شلوغ و پرتنش امروز بسیاری از ما، تمرکز برای مطالعه و اولویت‌بندی درستی دیده نمی‌شود و برای همین کتاب به حاشیه می‌رود. در این شرایط می‌توان وقت‌های مرده در صف و اتوبوس و... را با خلاصه کتاب زنده کرد یا در فرصت کمی ایده‌های مهم یک کتاب را مطالعه کرد. مشروط براین‌که تمرکز داشته باشیم و کتاب هم خوب خلاصه شده باشد.

۲- قیمت بالای کتاب حتی اگر بتوانیم وقت هم خالی کنیم با این حجم از مشکلات اقتصادی و گرانی همه‌چیز از جمله کتاب، ناغافل این یار مهربان از سبد خرید ما حذف می‌شود تا به خورد و خوراک برسیم. هرچند خیلی‌ها برای رستوران و کافه این حس را ندارند که هزینه زیادی کردند، اما کتاب به‌هر حال مظلوم است و باید هم حق داد که گاهی جزو اولویت‌ها قرار نگیرد. در این حالت مطالعه نسخه خلاصه یک کتاب در فضای مجازی که وقت و هزینه کمی برای آن شده، عوامل فروشش زنجیره‌ای از افراد نیستند و کاغذی هم بابت چاپش صرف نشده، هزینه بسیار کمتری خواهد داشت.

۳- تصور اشتباه درباره مطالعه گاهی ما فرصت کافی برای مطالعه داریم، اما به‌جای مطالعه هدفمند، عمیق و با حوصله، دوست داریم هر چه کتاب معروف در زمینه توسعه فردی، انگیزشی و داستانی هست، بخوانیم. تبلیغات اشتباهی که با تاکید روی «۱۰۰ کتاب داستانی و... که باید قبل از مرگ بخوانیم» می‌شود هم این موضوع را تشدید می‌کند. با این اوصاف عده‌ای فکر می‌کنند هرچه عناوین بیشتری را در زمان کمتری بخوانند بهتر است.

۴- علاقه به کپشن نویسی و... خیلی‌ها هم هدف‌شان از مطالعه این است که یک کپشن جذاب و روشنفکرانه برای عکس‌شان میان برف جور کنند حتی اگر ربطی هم بین عکس و کپشن نباشد. بعضی‌ها هم می‌خواهند یک بریده کتاب در گروه فامیلی بگذارند یا بخشی از یک کتاب را استوری کنند. خب کسی که نگاهش به مطالعه این‌قدر نمایشی است تعجبی هم ندارد که برای این‌کار‌ها حوصله خواندن خود کتاب را نداشته باشد و سراغ اصل کتاب برود.

۵- موانع انتخاب نسخه چاپی وقت کم، قیمت زیاد و... باعث می‌شود بعضی از ما سراغ مطالعه خلاصه کتاب‌ها برویم تا از بین چند عنوان، یک کتاب را انتخاب کنیم و نسخه چاپی‌اش را بخریم. البته اگر کیفیت خلاصه‌ها خوب باشد و روی انتخاب ما اثر منفی نگذارد. 

۶- بازار خوب ورود به حوزه نشر با این وضعیت کاغذ و خیلی چیز‌های دیگر دشوار است؛ اما بسیاری از فعالان این حوزه می‌توانند بدون نگرانی از بحث کپی‌رایت و... وارد بحث خلاصه کتاب شوند، هم خلاصه کتاب چاپی، هم نسخه‌های مجازی‌اش در سایت‌ها و اپلیکیشن‌ها.

چرا باید با دقت «خلاصه کتاب» بخوانیم؟ 
نمی‌توان به‌طور کلی حکمی صادر کرد که خلاصه‌کتاب‌ها در هر شرایطی مناسب نیستند، این موضوع بستگی به کتاب اصلی، انگیزه ما از مطالعه، زمینه مطالعاتی ما، نوع و کیفیت خلاصه انجام شده و... دارد. بدیهی است وقتی یک سایت، یک ناشر و... تبلیغ می‌کند که «تمام نکات جالب فلان کتاب را بدون اضافات بخوانید» یعنی دغدغه‌اش فرهنگ مطالعه نیست و پای اهداف اقتصادی در میان است. وگرنه اگر می‌شد محتوایی را به‌جای به‌طور مثال ۳۰۰ صفحه، در ۳۰ صفحه منتقل کرد نویسنده خودش بهتر از هر کسی می‌توانست این کار را انجام دهد. پس وقتی پای درآمد و سودجویی در میان است، باید دقت کنیم تا کفه ترازو به‌سمت مزایا نسبت به معایب سنگینی کند. باید چند نکته را به‌خاطر بسپاریم:
 
۱- سراغ خلاصه برخی کتاب‌ها اصلاً نرویم شاید یک کتاب عمومی و ساده را در حوزه توسعه‌فردی که برای مخاطب عمومی است، بتوان از یک منبع خوب به‌صورت خلاصه خواند و با کلیت حرف نویسنده آشنا شد، اما کتاب‌های تخصصی حوزه روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و ... را هرگز نمی‌توان به این شکل مطالعه کرد. چنین کتاب‌هایی مبانی یک موضوع، تاریخچه‌اش و در ادامه انواع نظریه‌ها را توضیح می‌دهند و نقد و بررسی می‌کنند؛ پس مطالعه خلاصه‌ای از آن‌ها به‌هیچ‌وجه بازتاب خوبی از محتوای واقعی‌شان نیست. اما غیر از کتاب‌های تخصصی، رمان‌ها را هم نباید به‌صورت خلاصه کتاب خواند. رمان فضاسازی دارد، سیر اتفاقات، توصیفات و دیالوگ‌ها با مقاصد مختلفی طراحی شده‌اند و اگر بخواهیم خلاصه‌ای از آن را بخوانیم لذت رمان را درک نکرده‌ایم. هدف از مطالعه رمان همراه شدن در مسیری است که نویسنده شبیه یک راننده به آن فکر کرده تا از مناظر لذت ببریم. اما مطالعه یک خلاصه رمان شبیه این است که بخوابیم و در انتهای مسیر بیدار شویم. شاید بدانیم به کجا رسیده‌ایم، اما لذتی از مسیر نبرده‌ایم.

۲- لحن حذف می‌شود در بیشتر خلاصه کتاب‌ها لحن نویسنده حذف می‌شود. بدتر این‌که خلاصه کتاب‌های خارجی گاهی براساس ترجمه و برگردان خلاصه کتاب در زبان مبداء هستند. یعنی به‌هیچ وجه متناسب با مخاطب ایرانی، کتاب خلاصه نمی‌شود؛ بلکه یک خلاصه کتاب عیناً فقط ترجمه می‌شود که خود این موضوع هم با فلسفه خلاصه کردن کتاب در تضاد است.

۳- کتاب‌ها تخصصی خلاصه نمی‌شوند آن‌چه از ظاهر امر در سایت‌ها و اپلیکیشن‌های خلاصه کتاب برمی‌آید این است که یک نفر در تمام زمینه‌ها کتاب‌ها را خلاصه می‌کند که با توجه به اهمیت محتوا در بیشتر آثار، فقط وقتی خلاصه کتاب قابل اعتنا خواهد بود که یک نفر که در همان موضوع یا حوزه تخصص دارد آن‌را خلاصه کرده باشد. به‌طور مثال یک کتاب روان‌شناسی غیربازاری را در نظر بگیرید که توسط کسی خلاصه شده که در این زمینه تخصصی ندارد. آن‌وقت است که همان برخوردی با کتاب می‌شود که با کتاب کنکور می‌شود؛ یعنی نکات به‌اصطلاح کنکوری استخراج می‌شوند بدون آن‌که فهمی در مخاطب ایجاد کنند.

۴- لذت درک علم تصور کنید کتابی در حوزه نجوم و کیهان شناسی مثل «جهان‌های موازی» میچیو کاکو خلاصه شود. این کتاب لبریز از مثال، نظریه و تصویر است. یعنی همان‌طور که برای لذت‌بردن از یک رمان باید روندی طی شود؛ کتاب‌هایی که با هدف نشر علم و با زبان مخاطب عمومی نوشته شده‌اند هم ظرافت‌های محتوایی دارند؛ به‌طور مثال یک نظریه سنگین علمی را با حوصله و به‌زبان ساده بیان می‌کنند و اگر قرار باشد کتاب خلاصه باشد هم لذت درک علم از بین می‌رود هم مفهوم منتقل نمی‌شود. وقتی در کتاب نظر موافق و مخالف یک موضوع علمی بیان نشود مفهوم در ذهن مخاطب عمق پیدا نمی‌کند و ذهن مخاطب هم طوری درگیر نمی‌شود که تمرکز داشته باشد.

۵- خلاصه کتاب تعاملی نیست نکته مهم در بسیاری از کتاب‌های خودیاری و توسعه شخصی، تمرین‌هایی است که به عهده خواننده گذاشته می‌شود. در رمان‌ها جریان زمانی مطالعه کتاب این فرصت را به‌مخاطب می‌دهد که از شخصیت‌ها و تعامل‌شان تصویر‌های شخصی در ذهنش بسازد و خلاقیتش را رشد دهد. اما در خلاصه کتاب، مخاطب از جریان انتقال پیام حذف می‌شود و فرستنده پیام یک طرفه حرفش را بریده بریده می‌گوید.
 
 بریده کتاب یا خلاصه کتاب؟ 
وقتی با بخشی از یک کتاب مواجه می‌شویم شاید برخی‌ها عنوان کلی «خلاصه کتاب» را به آن اطلاق کنند، اما همیشه این‌طور نیست. گاهی بریده‌ای از یک کتاب را می‌خوانیم. هدف از این کار آن است که در حد همان بخش کوتاه مفهومی را درک کنیم و با کتابی آشنا شویم. حُسن بریده کتاب در آن است که اصالت لحن کتاب را رعایت کرده و ادعای انتقال تمام مفاهیم را هم ندارد. اما اشکالش همان است که درباره خلاصه کتاب هم صدق می‌کند، این‌که با خواندن این بریده‌ها توهم دانایی و کتاب‌خوان شدن داشته باشیم و خودمان را از مطالعه بی‌نیاز ببینیم.

گاهی یک بریده طولانی‌تر می‌شود و با بخش‌هایی از یک کتاب یا گزیده‌ای از آن مواجه ایم. در این‌حالت ماجرا مثل همان بریده کتاب است، اما طولانی‌تر. در مواردی، اما ادعا می‌شود که با «میکروکتاب» مواجه ایم. یعنی می‌شود تمام مفاهیم اصلی یک کتاب را در زمان کوتاهی مثل نیم ساعت بخوانیم. در این حالت ادعای بزرگی مطرح شده و، چون سایت‌ها و پلتفرم‌های فعال در این زمینه خودشان را موظف می‌دانند خلاصه کتاب‌ها را در زمان کوتاهی مثل نیم ساعت عرضه کنند و حتی در این زمینه با هم رقابت دارند یعنی با کاسبی محض مواجه ایم. نمی‌شود خلاصه یک کتاب ۲۰۰ صفحه‌ای را در نیم ساعت خواند و درهمین زمان هم خلاصه یک کتاب ۷۰۰ صفحه‌ای را خواند. این تاکید روی زمان و کاهش تعداد صفحات معنی‌اش آن است که ارائه یک خلاصه دقیق هدف اصلی آن سایت نبوده و بیشترین چیزی که برای‌شان اهمیت دارد کار اقتصادی است. اما اگر در یک سایت با این موضوع مواجه شدیم که خلاصه کتاب‌ها کم و زیاد هستند، نوع خلاصه‌ها به لحن و رویکرد اصل اثر نزدیک است و برای همه آن‌ها از یک فرمول استفاده نشده یعنی سراغ خلاصه کتاب واقعی‌تر آمده‌ایم، اما در همین زمینه هم باید حواس‌مان به چند نکته باشد. 
 
چه کنیم خلاصه کتاب‌ها مفید باشند؟ 
خلاصه کتاب‌ها در خیلی از مواقع می‌توانند مفید هم باشند مثل:
۱. هر کتابی ارزش خواندن دارد، اما ما وقتش را نداریم و نمی‌شود ۱۰۰ صفحه از یک کتاب را بخوانیم تا ببینیم در زمینه مورد علاقه ما حرفی برای گفتن دارد یا نه. پس باید اولویت‌بندی کنیم و می‌شود براساس خلاصه‌ها یک کتاب را برای مطالعه عمیق‌تر انتخاب کرد. البته برای اطمینان از این‌که منبعی که برای خلاصه کتاب استفاده می‌کنیم حرفه‌ای عمل می‌کند بد نیست خلاصه یک کتاب را که قبلاً مطالعه کردیم بخوانیم تا ببینیم چه‌مقدار در این زمینه خوب عمل شده است.

۲. گاهی یک کتاب را خوانده‌ایم و چند سال بعد نیاز به مطالعه آن داریم، در این مرحله بد نیست سراغ خلاصه کتاب‌ها برویم تا اطلاعات قبلی در ذهن‌مان بازیابی شوند.

۳. کاش وقتی را که به خواندن کتاب اختصاص می‌دهیم صرف خلاصه کتاب نکنیم در عوض می‌شود برای وقت‌های مرده سراغ خلاصه کتاب رفت، جایی که اصلاً به‌کتاب دسترسی نداریم. اما هیچ‌وقت نباید برای شروع مطالعه، خلاصه کتاب خواند، چون بعدش شاید متن‌های طولانی و سنگین را تحمل نکنیم.

۴. با خلاصه کتاب مثل یک کتاب واقعی برخورد کنیم. تا حد امکان در زمان و مکان درست بخوانیم. تمرکز داشته باشیم. حتی اگر لازم شد نکاتش را یادداشت کنیم تا در ذهن بماند و ....

منبع: روزنامه خراسان

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.