باشگاه خبرنگاران جوان - روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۴۵ گزارشی راجع به درسهایی که باید از حمله متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم آموخت، چاپ میکند که حاوی نکات راهبردی و عبرتآموزی است. سرمقاله روزنامه اطلاعات (ارگان مطبوعاتی و تبلیغاتی حکومت پهلوی)، بخصوص از این جهت حائز اهمیت است که اعتراف رسمی حکومتی است که بیشترین خدمت را به غرب کرده بود، از بخشش بزرگترین ثروت مادی کشور یعنی نفت در قرارداد ۱۹۳۳ گرفته، تا تقدیم خاک کشور به ترکیه، عراق و افغانستان به خواست انگلیسیها در زمان رضاخان.
اما نتیجه این همه خدمت و اعتماد به غرب چه بود؟ این روزنامه با آوردن مقدمهای هشدارآمیز نسبت به جوانانی که اطلاعات تاریخیشان کم است، اینچنین پاسخ میدهد: «شاید جوانانی که از حادثه ۳ شهریور ۱۳۲۰ خاطره روشنی ندارند تصور کنند اینکه هر سال در چنین روزی ما از ۳ شهریور بحث میکنیم فرع بر عادت یا سنّت است و علىالرسم قلمی روی کاغذ میبریم و یادی از سوم شهریور میکنیم. اتفاقا آدم اگر سطحی قضاوت کند میبینید حق با آنهاست؛ به جهت اینکه حالا یک ربع قرن بر آن حادثه میگذرد و چیز تازهای نمانده است که طی این مدت راجع به علل وقوع و کیفیت وقوع و اثرات وقوع پیشامد سوم شهریور نگفته یا ننوشته باشند. پس چه ضرورت دارد باز هم هر ساله وقتی آفتاب شهریورماه طلوع میکند خاطره تلخ شهریور ۱۳۲۰ تکرار و با تذکار آن، روز خوش مردم قرین ملال بشود؟ ایران با همه کشورهایی که داخل جنگ بودند مواثیق و معاهدات دوستی داشت، با کسی سر جنگ نداشت و به اعتبار سیاست بیطرفی که اتخاذ کرده بود تصور میکرد او را خواهند گذاشت که در چنان دنیای آتشگرفتهای امنیت خود را حفظ کند و به کار اصلاحات داخلی مشغول باشد. آری ملت ایران چنین میپنداشت و باورش نمیشد دولتهایی که ادعا داشتند به خاطر حفظ حقوق و حیثیت انسانی میجنگند، حقوق و حدود کشور بیطرفی را مطلقاً نادیده بگیرند و اگر هیتلر روز روشن دست به تهاجم میزد و قوای خود را از مرز کشورهای اروپایی میگذرانید، اینها در تاریکی شب به مرزهای ایران تجاوز کردند، اما دیدیم که چنین تجاوزی هم امکان دارد.دیدیم که بدون اعلان جنگ و بدون اتمام حجت، ممکن است کشوری بیدفاع و بیطرف معرض تاختوتاز قدرتهای بزرگ شود. دیدیم که عهدها و قرارها و مقررات بینالمللی در روز حادثه، امنیت و استقلال کشورهای ضعیف را ضمانت نمیکند. دیدیم که اگر ملتی از حوادث زمان غافل شود و خوشباوری پیشه سازد چطور چوب میخورد. دیدیم قانون معروف جنگل به خلاف آنچه تصور میشود با بشر عصر غارنشینی دفن نشده و مثل آتش زیر خاکستر در نهاد بشر باقی مانده است. وقتی تندبادی بوزد و اصول متعارف اجتماع مدنی را مثل خاکستری پراکنده سازد، اصلِ ((حاکمیت مطلق قوی بر ضعیف))، چون آتش نهفته و با همان درخشندگی و همان سوزندگی جلوهگر میشود. این تجاربی بود که ما از حادثه شوم سوم شهریور آموختیم».
شاه نیز در سال ۵۳ به بیتدبیری پدرش و سایر مسئولین آن زمان چنین اعتراف میکند: «در جنگ بین المللی دوم در اثر خوشباوری و اینکه احترام ملل محفوظ میماند، در قفس طلایی به اصطلاح بی طرفی خودمان آرمیده بودیم، تا اینکه کسانی که صاحب زور بودند معنی بیطرفی را به ما نشان دادند. باز تکرار میکنم اگر در آن روز ما آنطور خوش باور نبودیم و آمادگی آن را داشتیم که قبل از اینکه مملکت ما تحت اشغال قرار بگیرد و از حدود استعداد دفاع ما خارج باشد که از آن دفاع بکنیم، مملکت را به کسی سالم تحویل نمیدهیم، اتفاقات شهریور ۱۳۲۰ احتمالا پیش نمیآمد و نیروی دریایی جوان ایران نابود نمیشد. ولی هر ملتی از تاریخ باید پند بگیرد؛ پند ما چه بود؟ اینکه هر ملتی که با سربلندی میخواهد زندگی کند باید آماده جانفشانی و دادن قربانی و تلفات باشد.» هرچند خود شاه نیز در عمل پند نگرفت و حتی به دنیای غرب بیش از پدرش اعتماد کرد و نتیجهاش هم آن شد که وقتی مردم در سال ۵۷ او را فراری دادند و به مهرهای سوخته بدل گشت، هیچ کدام از غربیها حاضر نشدند او را پناه دهند.حال باید پرسید، غربی که با نوکران سینهچاک و وفادار خود اینچنین رفتار میکند، با دیگران و یا احیاناً دشمنان خود چه خواهد کرد؟
جا دارد در اینجا به صحبتهای هنری کیسینجر، از موثرترین سیاستمداران آمریکا در حوزه روابط بین الملل در یک قرن اخیر مراجعه مراجعه کنیم. اسدالله علم، وزیر دربار، راجع به گفتگو با او در کتاب خاطراتش چنین مینویسد:«کیسینجر با شوخی یک وقتی به من گفت: دشمن آمریکا بودن ممکن است خطرناک باشد اما دوست آمریکا بودن کشنده است. کیسینجرِ پدر سوخته، مرد عاقلی بود. وای بر ما که متکی به چنین احمقهایی هستیم».
منبع: فارس