باشگاه خبرنگاران جوان - گزارش اخیر شورای آتلانتیک به درستی نشان میدهد که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، دیگر نه یک رهبر استراتژیست، بلکه یک سیاستمدار درمانده است که صرفاً برای بقای سیاسی خود در حال دست و پا زدن است. او عملاً بر «طناب باریکی» بین دو نیروی عظیم منطقهای و جهانی—دونالد ترامپ در عرصه جهانی و محمد بن سلمان در خاورمیانه—در حال رقص است تا از سقوط حتمی در انتخابات ۲۰۲۶ فرار کند. این رقص، نه برای حفظ امنیت اسرائیل یا صلح منطقه، بلکه صرفاً برای بقا و گریز از چنگال عدالت است. این رویکرد انحرافی، منافع حیاتی اسرائیل و منطقه را به گروگان بازیهای شخصی و سیاسی نتانیاهو گرفته و ثبات خاورمیانه را با تهدیدی جدی روبهرو ساخته است.
سرمایه سیاسی نتانیاهو، که زمانی بر دستاناوردهای امنیتی نظیر حملات موفق علیه برنامه هستهای ایران و تضعیف حزبالله استوار بود، اکنون در زیر آوار اتهامات سنگینی مدفون شده است. اتهاماتی که شامل ناکامی فاجعهبار در جلوگیری از حملات ۷ اکتبر، تعلل عامدانه در آزادی گروگانها، تلاش مذبوحانه برای فرار از مسئولیتپذیری و ادامه دادگاه ششساله فساد میشود. نتانیاهو، که همواره خود را «آقای امنیت» معرفی میکرد، اکنون نماد «شکست امنیتی» و «فساد نهادینه» است. نظرسنجیها به وضوح نشان میدهند که ائتلاف فعلی راست افراطی او اکثریت لازم برای تشکیل دولت را ندارد، و همین واقعیت، ریشه تمام حرکات جنونآمیز اوست.
بحران مشروعیت و فرار از پاسخگویی
وضعیت کنونی نتانیاهو، محصول یک بحران مشروعیت عمیق است که از ناکامی فاجعهبار ۷ اکتبر نشأت میگیرد. این حملات، بزرگترین شکست اطلاعاتی و عملیاتی در تاریخ اسرائیل است و نتانیاهو، به عنوان رهبر تمامیتخواه، مسئول مستقیم این فاجعه شناخته میشود. اما به جای پذیرش مسئولیت و کنارهگیری، او مشغول یک «عملیات روانی گسترده» برای متهم کردن نهادهای زیردست و فرار از پاسخگویی است. این فرار از مسئولیت، نشاندهنده یک رهبر دموکراتیک نیست؛ بلکه بازتاب یک حاکم مستبد است که بقای خود را بر حفظ قدرت ترجیح میدهد.
همزمان با این بحران امنیتی، پرونده گروگانها به ابزاری در دست نتانیاهو تبدیل شده است. خانوادههای گروگانها و بخش بزرگی از جامعه اسرائیل معتقدند که نتانیاهو از این پرونده به عنوان یک «اهرم جنگی» و «کارت سیاسی» برای طولانی کردن جنگ و به تأخیر انداختن انتخابات استفاده میکند. هر توافقی که به معنای توقف درگیری یا آزادی اسرا باشد، میتواند حیات سیاسی او را به خطر اندازد، زیرا زمینه را برای تشکیل کمیسیون تحقیق ۷ اکتبر و در نهایت سقوط او فراهم میکند. بقای شخصی او بر دغدغههای انسانی تقدم دارد.
عامل سوم، دادگاه ششساله فساد نتانیاهو است. تمایل او به بقا در قدرت، نه تنها برای جلوگیری از زندان رفتن خود، بلکه برای تغییر قوانین و کسب مصونیت دائمی از محاکمه است. سیاستهای او دیگر نه توسط منافع ملی، بلکه توسط «نیاز به فرار از چنگال قانون» هدایت میشوند. او از هر ابزاری برای به دست آوردن زمان استفاده میکند، از جمله طولانی کردن عمدی درگیریها در نوار غزه.
شرطبندی بر سیاستهای متضاد
نتانیاهو با آگاهی از وضعیت اسفبار خود، دو پیام اصلی را به افکار عمومی و بازیگران جهانی برجسته میکند که به طور ماهوی با یکدیگر متناقض هستند، اما هر دو برای نجات سیاسی او حیاتیاند:
اول، کارت ترامپ و تضمین حمایت: نتانیاهو دوستی نزدیک با دونالد ترامپ را به عنوان یک «سرمایه نجاتبخش» به نمایش میگذارد. پیام او ساده است: فقط او میتواند در صورت بازگشت ترامپ به کاخ سفید، حمایت کامل آمریکا را تضمین کند. این موضع به طور ضمنی، هرگونه همکاری با دولت دموکرات فعلی را کماهمیت جلوه میدهد. اما شرطبندی نتانیاهو بر ترامپ، یک ریسک بزرگ است. طرح صلح ترامپ (Deal of the Century) به رغم نزدیکی، خواهان یک «چشمانداز» برای دولت فلسطینی بود که با موضع کنونی نتانیاهو مبنی بر «جلوگیری از تشکیل دولت فلسطینی» در تضاد است. نتانیاهو میخواهد از ترامپ تنها چک سفید امضا بگیرد، اما ترامپ نیز جاهطلبیهای سیاسی خود را دارد. علاوه بر این، شرطبندی بر یک نامزد جمهوریخواه، به روابط حیاتی اسرائیل با دولت دموکرات فعلی آمریکا و حمایت دوحزبی در آینده آسیب میرساند.
دوم، رقص با محمد بن سلمان و عادیسازی دروغین: نقش محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، در بقای نتانیاهو حیاتی است. عادیسازی احتمالی روابط با عربستان، میتواند یک دستاورد بزرگ دیپلماتیک باشد که نتانیاهو را به عنوان یک «صلحساز تاریخی» در آستانه انتخابات معرفی کند. اما این نیز یک طناب باریک است. عربستان سعودی و کشورهای عربی برای عادیسازی، به «چشمانداز واقعی و جدی یک دولت فلسطینی» نیاز دارند. نتانیاهو، اما به ائتلاف افراطی داخلی خود متعهد است که تشکیل هرگونه دولت فلسطینی را رد میکند. این تناقض فاحش نشان میدهد که هرگونه حرکت به سمت صلح، تنها یک «نمایش انتخاباتی» برای نجات نتانیاهو است و نه یک تعهد استراتژیک. او با دادن وعدههای متناقض به شرکای داخلی و خارجی، روند واقعی صلح را تا سال ۲۰۲۷ و نهایی شدن سرنوشت سیاسیاش، عملاً معلق نگه داشته است.
پیامدهای منطقهای و فراخوانی به اقدام
موازنه حساس و شکننده نتانیاهو، پیامدهای ویرانگری برای منطقه دارد. اصرار او بر بقا، هرگونه روند معنادار صلح و مذاکره را فلج کرده است. تا زمانی که سرنوشت سیاسی او حل نشود، هیچیک از بازیگران منطقهای و جهانی نمیتوانند به تعهدات اسرائیل در میز مذاکره اعتماد کنند. تصمیمات او تنها با معیار بقای کوتاهمدت سنجیده میشوند و این ایجاد یک «خلأ استراتژیک» در حساسترین نقطه خاورمیانه است.
برای حفظ ائتلاف شکننده خود، نتانیاهو مجبور به امتیازدهیهای مکرر به احزاب راست افراطی و مذهبی تندرو است. این امتیازدهیها منجر به تشدید شهرکسازیها در کرانه باختری، سرکوب بیسابقه فلسطینیها و گسترش ایدئولوژیهای افراطی در بدنه دولت شده است. این روند، نه تنها شانس راهحل دو دولتی را از بین میبرد، بلکه زمینهساز دور جدیدی از خشونتها و درگیریهای منطقهای میشود. نتانیاهو بقای شخصی خود را با امنیت کوتاهمدت عوض کرده و امنیت بلندمدت را قربانی ساخته است.
سران کشورهای عربی، به ویژه محمد بن سلمان، و دولتهای غربی باید این واقعیت را درک کنند که هرگونه «فرصت» برای صلح یا عادیسازی با نتانیاهو، تنها به عنوان یک «بالن نجات سیاسی» برای او عمل خواهد کرد. هرگونه پیشرفت در مذاکرات باید مشروط به پذیرش شفاف و بدون ابهام چشمانداز دولت فلسطینی باشد، نه یک نمایش مضحک سیاسی. بنیامین نتانیاهو با دستان خود، معماری امنیتی را که مدعی ساخت آن بود، در هم شکسته است. بقای او در قدرت نه تنها روند صلح را تا سال ۲۰۲۷ متوقف میکند، بلکه خطر تشدید درگیریها را به طور فزایندهای بالا میبرد. سرنوشت نتانیاهو باید توسط پاسخگویی دموکراتیک و قضایی تعیین شود، نه با رقص بر طناب باریک دیپلماسی.
چه فرقی بزای شما داره؟
هرکی بیاد جاش دشمنه جمهوری اسلامی خواهد بود
فکر نان باشید که خربزه آب است