اعضاي شوراي امنيت ملي دولت بوش؛

نقش ايران در حل بحران سوريه قابل تقدير است

"فلانيت و هيلاري من لورت"، دو تن از اعضاي شوراي امنيت ملي دولت بوش، با انتشار مقاله اي در مورد بحران سوريه، گفتند؛ نقش ايران در حل بحران سوريه سازنده است و تلاش هاي ايران در حل اين بحران شايسته "احترام" است.

به گزارش سرويس بين الملل باشگاه خبرنگاران به نقل از "ميدل ايست آنلاين"؛ چندي قبل ايران ميزبان كنفرانس بين المللي در مورد درگيري هاي سوريه بود، كنفرانسي كه بيشتر از آن چيزي كه رسانه هاي غربي پوشش دادند، مهم بود.
 
درگيري هاي سوريه، فقط يك جنگ داخلي نيست. بلكه به جنگ نيابتي به شدت نظامي شده، با دخالت قدرت هاي منطقه اي و بين المللي (از جمله آمريكا) تبديل شده است.
 
در چنين وضعيتي برقراري يك فرآيند سياسي با حضور بازيگران داخلي و منطقه اي و بين المللي به منظور متوقف ساختن فاجعه بشري و راهبردي بسيار حياتي است.
 
هيلاري من لورت، وضعيت فعلي سوريه را با جنگ هاي داخلي لبنان و افغانستان مقايسه كرده است كه در آن جنگها پس از آنكه نظامي گري هاي خارجي سالها و سالها آتش جنگ را شعله ور كرد و تبعات مهلكي براي غيرنظاميان به وجود آورد، گروه هاي داخلي و حاميان خارجي آنها نهايتا متوجه شدند كه راه سازش سياسي، تقسيم قدرت از طريق مذاكره است.
 
وي معتقد است؛ توافقنامه سال 1989 طائف كه به جنگ داخلي 15 ساله لبنان پايان داد، مي تاند الگويي براي حل مناقشه سوريه باشد. (يكي از طراحان اصلي توافقنامه طائف اخضر ابراهيمي، وزير خارجه سابق الجزائر بود كه اكنون به عنوان جانشين كوفي عنان نماينده ويژه دبيركل سازمان ملل در سوريه است)
 
وي در مورد نقش ايران در حل بحران سوريه نيز، گفت: بدون در نظر گرفتن انتقاداتي كه از سوي ايالات متحده و برخي كشورهاي همسايه عليه ايران مطرح مي شود، تهران بابت تلاش هايش در جهت برقراري سازش سياسي در سوريه شايسته "احترام" است.
 
در اين گزارش سپس به بخش هايي از سخنان دكتر علي اكبر صالحي وزير خارجه كشورمان در خصوص بحران جنگ داخلي سوريه كه قبل از برگزاري كنفرانس سوريه در تهران، در روزنامه واشنگتن پست چاپ شده بود، اشاره شده است.
 
صالحي در آن سخنان، نسبت به تكرار سناريويي مشابه افغانستان در سوريه هشدار داده و گفته بود؛ "در مورد افزايش حضور افراطيون مسلح در سوريه، مطالب اندكي گفته مي شود. البته اگر گفته شود. به نظر مي رسد سران اروپا از اينكه ممكن است به زودي افغانستان ديگري در نزديكي خود داشته باشند، نگران نيستند.
 
اين گزارش مي افزايد؛ به نظر مي رسد آمريكا هم نگران اين موضوع نيست. در واقع حمايت آمريكا از مخالفان سوريه كه با هماهنگي تركيه، قطر و عربستان صورت مي گيرد، احتمال تحقق افغانستان ديگري را افزايش مي دهد.
 
در طول دهه 90 ميلادي، ايران مرتبا به كشورهاي ديگر از جمله آمريكا، در مورد رويش طالبان تحت حمايت عربستان و خطرات استقرار القاعدة در افغانستان تحت حمايت طالبان هشدار مي داد.
 
اگر واشنگتن و ديگر كشورها هشدارها و ارزيابي هاي ايران را جدي مي گرفتند، ممكن بود از وقوع حملات 11 سپتامبر جلوگيري شود.
 
اما در عوض، هشدارهاي تهران نشنيده گرفته شد. با توجه به روند حوادث سوريه، هشدارهاي ايران بايد حداقل در حال حاضر جدي گرفته شود.
 
نويسندگان گزارش مذكور به نقل از صالحي، مي نويسند؛ "تغيير سياسي بدون داشتن يك نقشه راه براي انتقال سياسي كنترل شده، فقط منجر به ايجاد وضعيتي بحراني خواهد شد كه يكي از حساس ترين مناطق جهان را بي ثبات مي كند."
 
صالحي هشدار داد؛ بعضي از قدرت هاي جهان و كشورهاي خاصي در منطقه نبايد از سوريه به عنوان ميدان جنگي براي افزايش نفوذ خود در منطقه استفاده كنند.
 
تنها راه برون رفت از اين بست بست آن است كه به سوري ها فرصت داده شود، خود راهي پيدا كنند.
 
صالحي تاكيد دارد؛ براي تحقق اين امر سه چيز ضروري است:
 
اول: آتش بس فوري براي پايان خونريزي
 
دوم: ارسال كمك هاي بشردوستانه براي مردم سوريه
 
سوم: ايجاد بستري براي گفتگو جهت حل بحران.
 
گزارش مذكور سپس به بيانيه پاياني كنفرانس تهران اشاره كرده و مي گويد؛ بيانيه پاياني كنفرانس تهران، تحليل ها و رويكرد عملي صالحي را منعكس مي سازد.
 
بيانيه پاياني بر "لزوم پيگيري راه حل سياسي بر پايه گفتگوي ملي به عنوان تنها راه حل بحران سوريه و پايان كامل خشونت ها و ترغيب دوطرف براي فراهم آوردن بستري براي گفتگوي ملي" تاكيد دارد.
 
براي دستيابي به اين اهداف، بيانيه كنفرانس تهران از "طرفهاي درگير مي خواهد به مناسبت فرارسيدن عيد فطر، به مدت سه ماه درگيري ها و خشونت ها را متوقف كند."
 
اعضاي سابق شوراي امنيت ملي دولت بوش، مي گويند؛ برخلاف بيانيه هاي اجلاس "دوستان سوريه" كه تحت نفوذ كشورهاي غربي قرار دارد، بيانيه كنفرانس تهران خواستار توقف دشمني ها "از طريق پايان هرگونه كمك نظامي به گروه هاي مسلح" است.
 
ضمن آنكه در مورد "تاثيرات خطرناك حمايت از گروه هاي مسلح بر صلح و امنيت منطقه، هشدار مي دهد."
 
چه كسي با چنين انديشه ها و پيشنهادهاي منطقي مخالفت مي كند؟
 
دولت اوباما با آنها مخالف است. دولت اوباما با تشكيل هرگونه گروه تماس با مشاركت ايران مخالف است و همانطور كه اشاره شد، حمايت هاي مادي خود از يكي از طرفهاي جنگ سوريه را افزايش داده است.
 
البته، واشنگتن مدعي است كه از فرآيند سياسي براي حل بحران حمايت مي كند، اما فقط از فرآيندي حمايت مي كند كه نتيجه مورد نظر واشنگتن، يعني سقوط اسد را درپي داشته باشد.
 
جمهوري اسلامي ايران، مي تواند نقشي سازنده در ايجاد فرآيندي سياسي و يافتن سازش سياسي در سوريه، داشته باشد.
 
همانطور كه دكتر صالحي مي گويد؛ "ايران بخشي از راه حل سوريه است، نه بخشي از مشكل. همانطور كه در طول يك دهه گذشته دنيا شاهد آن بوده، ما به عنوان نيرويي ثبات دهنده در عراق و افغانستان و دو كشور مسلماني كه دچار بحران شده اند، عمل كرده ايم."
 
هيلاري من لورت مي گويد؛ او شخصا در مذاكرات آمريكا و با ايران در مورد افغانستان حضور داشت كه ورود ايران به مسئله افغانستان بسيار سازنده بود و باعث شد آمريكا به پيشرفت هايي در اين خصوص دست يابد.
 
ايالات متحده آمريكا با ناديده گرفتن اين واقعيات تاريخي حتي تحت دولت باراك اوباما، همچنان نقش "تثبيت كننده" ايران در عراق افغانستان را بي ارزش نشان مي دهد، تا جايي كه اكنون از نقش ايران در سوريه انتقاد مي كند.
 
حقيقت تلخ اين است كه افغانستان و عراق توسط آمريكا و نه ايران "دچار آشفتگي" شدند. بسياري از عراقي ها و افغاني ها نقش ايران را در كشورشان بسيار مثبت تر از نقش آمريكا مي دانند.
 
اگرچه دولت جورج بوش، پس از حادثه 11 سپتامبر ابتدا همكاري با ايران در مورد افغانستان را پذيرفت. ديك چني، رونالد رامسفلد (وزير دفاع) و ديگر افراطيون آن را تضعيف كردند و هرگونه اقدامي براي همكاري با تهران در مورد تثبيت اوضاع در عراق را باطل كردند.
 
پيامدهاي اينكار، به سياستهاي آمريكا در عراق و افغانستان به شدت لطمه زد. البته ايالات متحده نهايتا مجبور شد با واقعيت نفوذ ايران در هر دو كشور روبرو شود.
 
امروز هم مشاركت ايران در يافتن راه حلي سياسي در سوريه بسيار حياتي است. اما دولت باراك اوباما هم مانند دولت بوش چنين راه حلي را نمي خواهد؛ زيرا بايد از اهداف واقعي خود در سوريه، يعني خلاص شدن از دست دولت اسد، ترسيم مجدد توازن قوا در منطقه به نحوي كه جايگاه جمهوري اسلامي را تضعيف كند و شايد حتي جنبش سبز راه دوباره به راه اندازد، دست بكشد.
 
واشنگتن براي رسيدن به اين جاه طلبي ها، با ايران "دقيقا برخلاف روشي كه پس از حادثه 11 سپتامبر برخورد كرد، برخورد مي كند.
 
آمريكا به جاي ارتباط و همكاري سازنده با ايران سعي كرده ايران را منزوي كند و آن را به يك مشكل تبديل كند."
 
اين اشتباهي مهلك در راهبرد آمريكا است و منجر به كاهش بيشتر نفوذ آمريكا در منطقه و افزايش نفوذ ايران خواهد شد.
 
در اين فرآيند، تعداد بيشتري از مردم سوريه كشته خواهند شد (همانطور كه بسياري از كساني كه در عراق و افغانستان كشته شدند، مي توانستند زنده بمانند. اگر آمريكا با جمهوري اسلامي ايران همكاري مي كرد) و خطر پيدايش يك كشور شبيه افغانستان در مديترانه همچنان بيش از پيش افزايش خواهد يافت.
 
اما براي واشنگتن اين مسائل مهم نيستند، زيرا براي واشنگتن سوريه مانند يكي از مهره هاي شطرنج است. ايران مهمترين بازيگر منطقه اي است كه مايل است در برابر آنچه كه واشنگتن مي خواهد انجام دهد، مقاومت كند.
 
بنابراين ايالات متحده تلاش دارد اين مقاومت و مخالفت را مهار كرده و در هم بشكند و وقتي ناآرامي هاي سوريه در مارس 2011 آغاز شد، دولت اوباما فكر مي كرد اين فرصت را (براي مهار ايران) پيدا كرده است.
 
اما مشخص شد، اين فرصت فقط يك توهم است و تلاش هاي دولت اوباما براي بهره برداري از آن به شكست انجاميد، در نتيجه آمريكا سعي كرد در تلاشي مذبوحانه براي مهار نفوذ ايران، درگيري هاي سوريه را نظامي كند.

برچسب ها: ایران ، سوریه ، نقش ، بوش
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار