روزي لويي شانزدهم در محوطه  کاخ خود مشغول 
قدم زدن بود که سربازي را کنار يک نيمکت در حال نگهباني ديد. از او پرسيد: 
چرا اين  جا قدم مي  زني و از چه چيزي نگهباني مي کني؟ 
سرباز دستپاچه جواب 
داد: قربان من را افسر گارد اين  جا گذاشته و به من گفته خوب مراقب باشم. 
لويي، افسر گارد را صدا زد و پرسيد: اين سرباز چرا اين جاست؟ افسر گفت: 
قربان افسر قبلي 5 سال قبل برنامه قرار گرفتن سربازها سر پست  ها را به من 
داده، من هم به همان روال کار را ادامه دادم! 
مادر لويي او را صدازد و گفت: من علت را مي دانم، زماني که تو 3 سالت بود اين نيمکت را رنگ زده بودند و پدرت به افسر گارد گفت نگهباني را اين جا بگذارند تا تو روي نيمکت ننشيني و لباست رنگي نشود! از آن روز 41 سال مي گذرد و هنوز هر روز سربازي اين جا قدم مي زند!