به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران؛این
عبارت بر اثر لطف سخن نه تنها به صورت امثله سائره در آمده بلکه دامنه آن
به تعارفات روزمره نیز گسترش پیدا کرده در عصر حاضر هنگام احوالپرسی یا
جدایی و خداحافظی از یکدیگر آن را مورد استفاده و اصطلاح قرار می دهند.
زمانی که اسکندر مقدونی در کورنت بود شهرت وارستگی دیوژن را شنید و با شکوه و دبدبه سلطنتی به ملاقاتش رفت.
دیوژن
که در آن موقع دراز کشیده بود و در مقابل تابش اشعه خورشید خود را گرم می
کرد اعتنایی به اسکندر ننموده از جایش تکان نخورده است. اسکندر بر آشفت و
گفت: " مگر مرا نشناختی که احترام لازم به جای نیاوری؟" دیوژن با خونسردی
جواب داد : " شناختم ولی از آنجا که بنده ای از بندگان من هستی ادای احترام
را ضرور ندانستم."
اسکندر تو ضیح بیشتر خواست . دیوژن گفت: " تو
بنده حرص و آز و خشم و شهوت هستی در حالی که من این خواهشهای نفس را بنده و
مطیع خود ساختم." به قول مولای روم: