در کیوسک تلاش این هفته بخوانید؛

ایده‌ای که قصد دارد تلفن هوشمند را به انگشتر متصل کند

کریستینا دختر پر شر و شوری بود که چند سالی در شرکت بزرگ خرید و فروش اینترنتی ای.بی در سمتی مهم کار می‌کرد. با کار کردن در ای.بی و تجاربی که به دست آورده بود و همچنین اشتیاقی که برای کارآفرینی و خلق یک چیز نو در سر داشت همیشه به این فکر بود تا کسب و کاری برای خودش راه بیاندازد.

به گزارش دریچه فناوری اطلاعات باشگاه خبرنگاران؛ راه انداختن یک کسب و کار نوپا به نوبه خود آنقدر سختی و مشکلات در پیش دارد که وارد شدن در فضایی رقابتی با شرکت های دیگری که فعالیت مشابه انجام می دهند می تواند به مانند آفتی به جان تیم پرانرژی استارت آپ در همان ابتدای کار بیفتد. از این رو می توان به جای رقابت کردن با دیگران دست به خلاقیتی زد تا فضای کسب و کار بی رقیب و واقعا نو به وجود آید؛ درست مانند رویه ای که کریستینا در پیش گرفت.



نام: کریستینا مِرکاندو (CHRISTINA MERCANDO)
کشور: آمریکا، نیویورک
نام ایده: رینگلی (Ringly)
وبسایت: ringly.com


ایده
کریستینا دختر پر شر و شوری بود که چند سالی در شرکت بزرگ خرید و فروش اینترنتی ای.بی (eBay) در سمتی مهم کار می کرد. با کار کردن در ای.بی و تجاربی که به دست آورده بود و همچنین اشتیاقی که برای کارآفرینی و خلق یک چیز نو در سر داشت همیشه به این فکر بود تا کسب و کاری برای خودش راه بیاندازد. ایده های مختلفی را مرور کرده بود، اما هنوز نتوانسته بود آن ایده ای را پیدا کند که از ته قلب باور به موفقیت آن داشته باشد. در حقیقت ترس از گیر افتادن در یک گود رقابتی اجتناب ناپذیر و خشن عاملی بود که باعث می شد او ایده های خیلی خوبی را به راحتی کنار بگذارد و اصلا در موردش فکر نکند. این ماجرا ادامه داشت تا اینکه یک روز در حالی که مثل همیشه مشغول کار روزانه اش بود خبری در مورد ساعت های هوشمند دید. در آن خبر به این موضوع اشاره شده بود که آینده از آن ابزار های پوشیدنی خواهد بود و شرکت های بزرگ به شدت در حال سرمایه گذاری روی این گجت ها برای به دست آوردن سهم بیشتری از بازار هستند. موضوع در نظرش جذاب آمد، ولی با کمی تحقیق متوجه شد که عمده توجه سازنده ها در مبحث فناوری پوشیدنی معطوف به ساعت و یا مچ بند هوشمند شده است.

لامپ ایده در ذهنش روشن شده بود؛ می خواست دستی در آینده مسیر دنیای فناوری داشته باشد، اما همچنان دلهره رقابت سنگین برای ورود به عرصه فناوری پوشیدنی در دل داشت. به این فکر می کرد که سازنده های مطرح و بزرگی با میلیون ها دلار پول بر روی این ایده از مدت ها پیش سرمایه گذاری کرده اند و رقابت با آنها کاری بیهوده خواهد بود. بدون فکر کردن به این موضوع داشت بی هدف پشت میز کارش خستگی در می کرد که ناگهان توجهش جلب انگشتری شد که به دست همکار کنار دستی اش بود. لامپ دیگری در ذهنش روشن شد که انگار دیگر خاموش شدنی نبود. او به این فکر افتاد به جای تمرکز روی ساعت هوشمند، گجت جدیدی در این حوزه خلق کند؛ انگشتر هوشمند. نه تنها علاقه خاصی به جواهرات و زیبایی آن ها داشت بلکه در نظرش تمرکز روی این ایده می توانست کاملا خلاقانه و بی رقیب باشد. با توجه به ایده اش خیلی زود نام رینگلی (Ringy) را برای آن انتخاب کرد و مدام به این فکر می کرد که چه کاربردها و مزایای رقابتی می تواند داشته باشد. یاد این موضوع افتاد که بارها شده است منتظر تماسی مهم بوده، ولی از آنجا که خانم ها معمولا تلفن همراه را در کیف شان حمل می کنند، آن تماس های مهم را از دست داده است. این اتفاق همچنین در مورد پیغام ها و ایمیل های مهم کاری هم برایش رخ داده بود که در آن زمان همیشه با خود آرزو می کرد ای کاش دستگاهی بود تا سر موقع یادآوری می کرد. به این ترتیب کریستینا به این ایده رسید تا انگشتر هوشمندی شبیه انگشترهای عادی بسازد که کاربر با به دست کردن و اتصال آن به تلفن هوشمند از آخرین تماس، پیغام ها و اعلان های تلفنش باخبر شود. به این فکر می کرد که با عملی شدن ایده اش دیگر هیچ زنی تماس هایش را از دست نمی دهد؛ البته به فکر آقایان هم بود.



تلاش
او دیگر به یقین رسیده بود که چه می خواهد بسازد، اما بر سر راه عملی کردن ایده راه نسبتا طولانی در پیش داشت. برای نمونه به مهندس الکترونیک، مهندس مکانیک، نرم افزار و مهندس صنایع نیاز داشت. از همه مهم تر چون می خواست در بحث بازاریابی و به دست گرفتن بخش عمده ای از بازار مقتدر ظاهر شود می دانست که باید روی طراحی و تجربه کاربری مانور زیادی بدهد. کاملا به این موضوع آگاه بود که ایده اش تکنولوژی خارق العاده و پیچیده ای ندارد؛ انگشتری که تنها با لرزیدن اخطارهایی را به صاحب خود می دهد. به همین دلیل کریستینا به این فکر بود تا با زیرکی یک مد را بفروشد تا یک محصول صد درصد کاربردی. با علاقه ای که خودش به طراحی و مد داشت و به کمک دوستانش به طراحی اولیه ای رسید که در نظرش می توانست هر خانمی را متقاعد به خرید رینگلی کند. با این حال برای ساخت نمونه اولیه و در گام بعدی تولید انبوه آن با مشکل مواجه بود. با توجه به رویه ای که اکثر سازنده های بزرگ این روزها در پیش گرفته اند راهی شِنزن در کشور چین شد تا در آنجا آینده ایده اش را بسازد.

آینده
کریستینا با توجه به زمان زیادی که به کمک تیم اش روی طراحی رینگلی صرف کرد توانست به خوبی این گجت را یک وسیله مد صرف نظر از کاربرد مفیدش معرفی کند، طوری که در همان روزهای نخست عرضه بدون نیاز به کمک گرفتن از سایت های جمع آوری اعانه توانست به خوبی رینگلی را جا بیاندازد و تعداد قابل توجهی را بفروشد.
او هم اکنون تیم کوچکی دارد که همگی روی ایده رینگلی کار می کنند و قصد دارد تا در آینده نزدیک مدل های متنوع تری را از این گجت عرضه کند. آن قدر که ظاهر و برتری طراحی رینگلی همچون یک جواهر ساز برای کریستینا اهمیت دارد تکنولوژی آن در مرحله دوم اهمیت است. کریستینا می گوید کارآفرینی اقدامی پرمخاطره و ریسک پذیر است، اما بر این باور است که نباید یکسره به عقب و اتفاق هایی که افتاده نگاه کرد.

رینگلی چیست؟
رینگلی چیزی نیست جز یک انگشتر که از لحاظ ظاهری تفاوتی با انگشترهای معمولی ندارد. ویژگی که این انگشتر را به یک گجت کاربردی بدل می کند در آن است که با اتصال به تلفن هوشمند می تواند زنگ ها و پیام های دریافتی تلفن را با ویبره (لرزش) به اطلاع کاربر برساند. برای این کار درون رینگلی یک موتور ویبراتور، باتری و مداری به کار رفته که توسط استاندارد بلوتوث با کمترین میزان مصرف انرژی به تلفن اندرویدی یا آی.او.اس وصل می شود. تیم رینگلی یک برنامک مخصوص هم برای هر دو سیستم عامل مذکور تهیه کرده که کاربر می تواند با نصب آن و تعریف نیازهایش کاربردهای رینگلی را برای انگشتر تعریف کند.

گزارش از رامین فتوت
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار