
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، دیگر تحمل آن وضعیت را نداشتم، روزگار سختی را میگذراندم و از این که همسرم برای ترک اعتیاد امروز و فردا میکرد خیلی زجر میکشیدم تا این که روزی آخرین تصمیم خودم را گرفتم و ...
اینها بخشی از اظهارات زن ۲۷ سالهای است که برای اعلام شکایت از یک مزاحم تلفنی وارد کلانتری شده بود و درحالی که بیان میکرد فردی قصد دارد با این مزاحمتهای تلفنی سوء ظنی بین من و همسرم ایجاد کند و این گونه زندگی ام را به نابودی بکشاند، درباره قصه تلخ و شیرین زندگی اش به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: ۱۵ ساله بودم که «یحیی» به خواستگاری ام آمد، او جوانی ۲۰ ساله بود و پس از ترک تحصیل در امور کشاورزی به پدرش کمک میکرد. آن زمان در یکی از روستاهای شهرستان درگز زندگی میکردیم و من گاهی «یحیی» را داخل روستا میدیدم. او چهره بشاشی داشت و هیچ گاه به ذهنم خطور نمیکرد که احتمال دارد به مواد مخدر آلوده باشد. پدر و مادرم یحیی را جوانی مسئولیت پذیر میدانستند به همین دلیل با اصرار خانواده ام پای سفره عقد نشستم و با یحیی ازدواج کردم، اما خیلی زود ماجرای اعتیاد همسرم لو رفت به طوری که گویی آسمان روی سرم خراب شد. همسرم میگفت شبهایی که برای آبیاری مزارع به زمینهای کشاورزی میرفت، مقداری مواد مخدر از یکی از خرده فروشان مواد مخدر تهیه میکرد تا با مصرف آن انرژی بیشتری برای کارکردن داشته باشد یا هنگام آبیاری مزرعه گندم و جو خوابش نبرد. اما آرام آرام به خاطر لذتی که مصرف مواد برایش ایجاد کرده، در دام مواد افیونی گرفتار شده است و ... از آن زمان به بعد روزهای سختی را میگذراندم و درآمد کارگری همسرم صرف تامین هزینههای اعتیادش میشد و من مجبور بودم بیشتر اوقات را به خانه پدرم بروم، زیرا نمیتوانستم غذایی در خانه تهیه کنم، این بود که روزی تصمیم گرفتم همسرم را از روستا به مشهد بیاورم، شاید در این شهر بزرگ زندگی و سرنوشتم تغییر کند و این گونه همسرم را از میان خانواده اش بیرون بکشم، چون همه آنها درگیر اعتیاد بودند. وقتی به مشهد مهاجرت کردیم باردار بودم، اما برای تامین مخارج زندگی باید کاری انجام میدادم به همین دلیل با کمک یکی از همسایهها به بسته بندی سبزیجات و پاک کردن آنها در منزل مشغول شدم. از سوی دیگر یک سال به همسرم فرصت دادم تا اعتیادش را کنار بگذارد وگرنه از او طلاق میگیرم. اما یحیی به بهانه این که قرار است اعتیادش را ترک کند، شب را تا صبح به عنوان آخرین بار مواد مصرف میکرد تا به قول خودش آرزو به دل نماند. ولی روز بعد به محض این که خمیازه میکشید دوباره بساطش را پهن میکرد، این بود که دل به دریا زدم و خودم او را در خانه بستری کردم.
بسیاری از آشنایان و دوستانم مرا ترغیب به طلاق میکردند و میگفتند مگر یک زن چقدر تحمل دارد؟ تو زنی زیبا و جوان هستی و بعد از طلاق هم میتوانی با فردی سالم ازدواج کنی! اما من همسرم را دوست داشتم و با خودم میاندیشیدم یک بار ازدواج کرده ام و قرار نیست به خاطر هر مشکلی در زندگی طلاق بگیرم و باید چارهای برای حل آن مشکل پیدا کنم، خلاصه این گونه بود که به مراقبت از همسرم پرداختم و حتی با خوردن نان بیاتی که از همسایهها میگرفتم زندگی را میگذراندم، زیرا کسی را در مشهد نداشتم و درآمدم نیز صرف اموری مانند اجاره خانه یا هزینههای درمان میشد.
در این شرایط پسر دو ساله ام دچار سوء تغذیه شد به طوری که او را در بیمارستان بستری کردم، روزهای سختی را میگذراندم، اما همه تلاشم را به کار بردم تا همسرم را از مواد مخدر، دوستان معتاد و خرده فروشان مواد مخدر دور نگه دارم. چند ماه بعد زمانی که احساس کردم وضعیت روحی و روانی همسرم بهتر شده است، با راهنمایی یکی از همسایهها شغلی در یک رستوران بزرگ و معروف شهر برای همسرم فراهم کردم و موضوع را با کارفرمایش درمیان گذاشتم. او هم که انسانی بزرگوار و خیراندیش بود، دست همسرم را گرفت و کاملا مواظب بود تا به دنبال مصرف مواد نرود. سه ماه بعد نیز همسرم را بیمه کرد و زندگی من سروسامان گرفت. امروز هشت سال از آن زمان میگذرد و من در کنار همسر و دو فرزندم خدا را شکر میکنم. با این حال، مدتی است که یک فرد از خدا بی خبر با مزاحمتهای تلفنی اش قصد دارد زندگی شیرینم را به هم بریزد و سوءظنی بین من و همسرم ایجاد کند تا به نیت شومش برسد و ...
شایان ذکر است پرونده شکایت این زن جوان با صدور دستوری از سوی سرهنگ عابدی (رئیس کلانتری قاسم آباد مشهد) مورد بررسیهای قضایی و اجتماعی قرار گرفت.
منبع: خراسان
انتهای پیام/