وزیر میراث‌فرهنگی گفت: در روزگاری که مرز میان قدرت نرم و سخت درهم‌شکسته و صورت‌بندی‌های نوینی از تهاجم بی‌صدا رقم خورده است، عاشورا دیگر تنها امری آیینی یا عاطفی نیست، بلکه ضرورتی راهبردی برای بقاء در مصاف جنگ‌های ترکیبی است.

باشگاه خبرنگاران جوان - سیدرضا صالحی‌امیری، وزیر میراث‌فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی در یادداشتی نوشت: در پهنه تاریخ، گاه لحظاتی فرا می‌رسد که زمان از حرکت بازمی‌ماند و ملت‌ها، به‌جای پیمودن خط تقویم، به ژرفای حافظه جمعی خود بازمی‌گردند. عاشورا، یکی از همین لحظات سرنوشت‌ساز است؛ میراثی ناملموس و جهانی که فراتر از یک رخداد، قاعده‌ای تفسیری و دستگاهی معنایی برای فهم نسبت انسان با حقیقت و قدرت فراهم می‌آورد.

در روزگاری که مرز میان قدرت نرم و سخت درهم‌شکسته و صورت‌بندی‌های نوینی از تهاجم بی‌صدا رقم خورده است، عاشورا دیگر تنها امری آیینی یا عاطفی نیست، بلکه ضرورتی راهبردی برای بقاء در مصاف جنگ‌های ترکیبی است؛ نبرد‌هایی که عصب جامعه را نشانه می‌گیرند، حافظه را می‌فرسایند و امید را آماج قرار می‌دهند.

در هفته‌های اخیر، ملت ایران در معرض یکی از پیچیده‌ترین جلوه‌های این جنگ شناختی قرار گرفت؛ تهاجمی ۱۲ روزه که سلاحش نه‌فقط باروت، که روایت‌ها نیز بود. اتاق‌های عملیات دشمن، با تولید روایت‌هایی تقلیل‌گرا، شکاف‌افکن و گسست‌محور، در پی فروپاشی تصویر یکپارچه ایران در ذهن ایرانیان و جهانیان بودند.

اما آن‌چه رخ داد، در چارچوب تحلیل‌های کلاسیک نمی‌گنجد: ملت ایران، نه با فرمان سیاست، بلکه در سکوتِ هویت، بار دیگر ایستاد؛ ایستادگی‌ای برخاسته از حافظه فرهنگی و نه هیاهوی رسانه‌ای. در این لحظه، ایران و عاشورا همچون منبعی الهام‌بخش، نهفته‌ترین لایه‌های انسجام ملی را فعال ساختند.

عاشورا، صرفاً سوگواری نیست؛ بازخوانی فلسفیِ نسبت انسان با مرگ، کرامت و قدرت است. حسین‌بن‌علی (ع)، پیش از آن‌که نماد مظلومیت باشد، معمار گفتمان مقاومت است؛ مقاومتی که بر بنیان آگاهی، شرافت و مسئولیت استوار است. در این منطق، حق اگرچه در اقلیت، همواره در کانون معنا قرار دارد.

ملت ایران، وارث این منطق است. آن‌چه در نبرد اخیر رخ نمود، احیای سرمایه‌ای نمادین بود؛ سرمایه‌ای ریشه‌دار در فرهنگ و عاشورا، که در میدان امروز بازتعریف شد: سرمایه اعتماد، سرمایه امید، سرمایه آگاهی.

باور دارم که میراث ملت‌ها تنها در معماری و اشیاء مادی نهفته نیست، بلکه در «معنا‌های ذخیره‌شده در حافظه جمعی» است که تداوم می‌یابد. عاشورا، یکی از گنجینه‌های سترگ همین معناهاست؛ حافظه‌ای زنده که در لحظات بحران، ملت را از فروپاشی درونی مصون می‌دارد.

در این جنگ روایت‌ها، ملت ایران نشان داد که همچنان به یک «جان جمعی» متصل است؛ به یک «ایران مفهومی» که فراتر از جغرافیا و قومیت، در قلب و ذهن میلیون‌ها ایرانی، در داخل و در دیاسپورا، زنده است. این اتصال، تصادفی نیست؛ بلکه برآمده از ریشه‌هایی است که در کربلا آبیاری شده‌اند.

وظیفه ما، به‌ویژه در نهاد‌های فرهنگی و تمدنی، آن است که این حافظه را زنده نگه داریم، آن را بازخوانی کنیم و در قالب‌های نوین به جهان عرضه کنیم. زیرا در جهانی که معنا، کالایی کمیاب است، تنها ملت‌هایی می‌مانند که روایت‌های بزرگ برای ایستادگی دارند؛ و ما، بزرگ‌ترین این روایت‌ها را در اختیار داریم: ایران، عاشورا و فرهنگی ریشه‌دار که تا زمانی که زنده‌اند، هیچ جنگی توان شکستن این ملت را ندارد.

اکنون که ملت ایران با تکیه بر حافظه تاریخی و الهام از عاشورا، از یکی از دشوارترین میدان‌های شناختی عبور کرده است، وظیفه ما تنها صیانت از این سرمایه‌ها نیست، بلکه بهره‌گیری خلاقانه از آنها برای ساختن فردایی روشن‌تر است. این ظرفیت‌ها، سرمایه‌هایی زنده و در حال جوشش‌اند؛ می‌توان و باید آنها را به نیرو‌هایی مؤثر در بازآفرینی «ایران فرهنگی» بدل کرد.

ما در آستانه فصلی تازه‌ایم؛ فصلی که در آن، ملت ایران نه‌فقط ایستادگی را تمرین کرده، بلکه الگویی برای معناخواهی در دنیای پساواقعیت ارائه کرده است. الگویی که باید در سیاست‌گذاری فرهنگی، آموزش عمومی، روایت‌سازی رسانه‌ای و دیپلماسی تمدنی متجلی شود. تنها از این رهگذر است که می‌توان از دل رنج، فرصت آفرید و از دل تهدید، تمدنی نو برساخت.

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.