
باشگاه خبرنگاران جوان، سمیه خلیلی - در حالی که خون کودکان و زنان بیگناه غزه، زمین را رنگین کرده و صدای فریاد گرسنگی از هر سو بلند است، حقیقت تلخ از درون فروپاشی سیاسی اسرائیل به گوش میرسد. این یادداشت انتقادی، نه فقط بر وحشیگریهای بیسابقه در غزه، بلکه بر ریشه این درندگی متمرکز است: رهبری بزدل و متزلزل به نام بنیامین نتانیاهو که برای بقای خود، جنایتکاران جنگی را در کابینه خود جای داده است. این یادداشت، جنایت علیه بشریت در غزه را، نه نتیجه یک تصمیم استراتژیک، بلکه حاصل جنون سیاسی و بزدلی یک نخستوزیر میداند که برای فرار از زندان، ملت فلسطین را به کشتار و گرسنگی سپرده است.
تشریح یک فروپاشی سیاسی: هیولای پوشالی و کابینهای از مجانین
بنیامین نتانیاهو، سیاستمداری که بیش از هر زمان دیگری در تاریخ رژیم صهیونیستی بر مسند قدرت تکیه زده، این روزها نه یک رهبر مقتدر، بلکه یک هیولای سیاسی است که در درون خود فروپاشیده است. او که سالها چهرهای از اقتدار آهنین را به نمایش میگذاشت و در محافل بینالمللی با لحنی تند و بیرحمانه سخن میگفت، اکنون به مهرهای بیاختیار در دستان افراطیترین نیروهای سیاسی تبدیل شده است. این وضعیت، تناقضی است که تمامی پایههای فکری و استراتژیک رژیم صهیونیستی را در هم شکسته است. اظهارات موشه یعلون، وزیر جنگ پیشین، تنها نوک کوه یخ این رسوایی است. او با صراحت میگوید: «نتانیاهو فاقد شجاعت برای تصمیمگیری است.» این عبارت کوتاه، کلید فهم جنون سیاسی است که غزه را به خاک و خون کشیده است.
نتانیاهو برای بقای خود، ناچار به ائتلاف با جنایتکاران جنگی مانند بزالل اسموتریچ و ایتمار بن گویر شد. این ائتلاف، نه بر اساس یک منطق سیاسی یا نظامی، بلکه بر اساس یک معامله پلید بنا شده است: نتانیاهو از محاکمه در پروندههای فساد فرار میکند و در عوض، به افراطگرایان اجازه میدهد تا رؤیاهای فاشیستی خود را در غزه و کرانه باختری محقق کنند. این معامله، روح دولتداری و حتی اصول اولیه انسانیت را به حراج گذاشت. نتانیاهو به جای رهبری یک کشور، مشغول یک بازی خطرناک سیاسی است که در آن، هر لحظه جان صدها انسان بیگناه قربانی میشود. او در مقابل خواستههای غیرمنطقی و ویرانگر وزرایش فلج شده و این فلج سیاسی، به شکل بمبارانهای بیامان، گرسنگی دادن عمدی و کشتار سیستماتیک به غزه منتقل میشود.
این وضعیت نشان میدهد که نتانیاهو نه یک رهبر، بلکه یک فرمانده بزدل است. او از اینکه یک راه حل سیاسی برای غزه ارائه دهد یا در برابر خواستههای وزرای افراطی خود بایستد، وحشت دارد. این ترس، به طور مستقیم به ارتش منتقل شده و آن را از یک نیروی نظامی به یک ابزار سیاسی برای اجرای سیاستهای افراطی تبدیل کرده است. در نتیجه، ارتش در باتلاقی بیسرانجام گیر افتاده است که نه هدف مشخصی دارد و نه استراتژی برای خروج. این جنون، تنها جنون یک فرد نیست، بلکه جنون یک سیستم است که در آستانه فروپاشی قرار دارد.
تسلیح گرسنگی و ناامیدی: جنایتکاران جنگی و محاصره غزه
یکی از سیاهترین و غیرانسانیترین ابعاد جنگ نتانیاهو در غزه، استفاده از گرسنگی به عنوان یک سلاح جنگی است. کابینه او، به ویژه با فشار اسموتریچ و بن گویر، عمداً مردم غزه را در معرض قحطی قرار داده است. با بستن مرزها، جلوگیری از ورود کمکهای بشردوستانه و نابود کردن زیرساختهای کشاورزی و درمانی، هدف اصلی این رژیم نه تنها نابودی حماس، بلکه شکستن اراده و مقاومت مردم فلسطین از طریق گرسنگی و ناامیدی است. این جنایت هولناک، که با همدستی کامل وزرای افراطی صورت میگیرد، نتانیاهو را به یک جنایتکار جنگی تبدیل کرده است که از درد و رنج میلیونها انسان برای بقای خود بهره میبرد.
استراتژی گرسنگی دادن، یک سیاست پنهانی نیست. این یک تصمیم آشکار و عمومی است که با هدف پاکسازی نژادی غزه انجام میشود. در حالی که سازمان ملل و نهادهای بینالمللی بارها درباره فاجعه انسانی در غزه هشدار دادهاند، کابینه نتانیاهو با لجبازی و درندگی تمام، به این جنایت ادامه میدهد. گزارشها از بیمارستانها، روایتگر داستانهای تلخی از مرگ کودکان از سوءتغذیه شدید است. این کودکان، که هیچ نقشی در این جنگ ندارند، به دلیل بیعملی و درندگی یک رژیم، جان خود را از دست میدهند. این صحنهها، نماد کامل جنون و بیاخلاقی است که بر سیاستهای اسرائیل حاکم شده است.
این سیاست، همچنین نشاندهنده یک تفکر استعماری و نژادپرستانه است که مردم فلسطین را نه انسان، بلکه موجوداتی میداند که باید از گرسنگی و تشنگی رنج ببرند تا مقاومتشان شکسته شود. این رویکرد، نه تنها در تضاد کامل با قوانین بینالمللی است، بلکه ضربهای مهلک به ادعاهای دموکراتیک و اخلاقی اسرائیل میزند. نتانیاهو با این سیاستها، نه تنها غزه را نابود میکند، بلکه اعتبار و مشروعیت خود را در سطح جهانی از بین میبرد.
درندگی در میدان و وحشت در اتاق تصمیمگیری: تناقض مرگبار
بمبارانهای بیامان غزه، که منجر به کشته شدن هزاران کودک و زن شده است، چهره واقعی درندگی نتانیاهو را به نمایش میگذارد. او در حالی که در مقابل وزرایش به لکنت میافتد و از تصمیمگیری میترسد، در میدان نبرد به نیروهایش اجازه میدهد تا بیرحمانهترین حملات را علیه غیرنظامیان انجام دهند. این تناقض نشان میدهد که درنده خویی نتانیاهو، ابزاری است برای پوشاندن ضعف او. او میخواهد با ایجاد یک تصویر وحشتناک از خود، این واقعیت را پنهان کند که در واقع، یک فرمانده ضعیف و بزدل است.
این کشتارها، تنها یک فاجعه انسانی نیست، بلکه یک استراتژی سیاسی است. با کشتن کودکان و زنان، رژیم صهیونیستی به دنبال ایجاد وحشت در میان مردم فلسطین است تا آنها را وادار به تسلیم کند. این سیاست، اما نتیجهای معکوس داشته و مقاومت را قویتر و اراده مردم را مستحکمتر کرده است. جامعه بینالمللی نیز به تدریج از کنار این جنایات نمیگذرد. نتانیاهو با این سیاستهای وحشیانه، خود را در دادگاههای بینالمللی به عنوان یک جنایتکار جنگی معرفی کرده و راهی برای فرار از مجازات باقی نگذاشته است.
اظهارات یعلون، به ما کمک میکند تا این پازل را کامل کنیم: درنده خویی نتانیاهو، نه از یک قدرت استراتژیک، بلکه از یک ضعف و بزدلی عمیق سرچشمه میگیرد. او با توسل به این سیاستهای ویرانگر، به دنبال این است که در سایه جنگ، از مشکلات داخلی خود فرار کند. اما تاریخ نشان داده است که جنگطلبان افراطی، در نهایت نه پیروزی، بلکه ویرانی و سقوط را برای خود و ملتشان به ارمغان میآورند.
خودکشی استراتژیک و میراثی از ویرانی
جنگ نتانیاهو در غزه، نه تنها یک جنایت اخلاقی، بلکه یک خودکشی استراتژیک نیز هست. این جنگ، اسرائیل را در سطح بینالمللی منزوی کرده، روابط آن با متحدان سنتیاش را تیره ساخته و در نهایت، به اعتبار و امنیت آن ضربه زده است. نتانیاهو که همیشه خود را حافظ امنیت اسرائیل میدانست، امروز به بزرگترین تهدید برای آن تبدیل شده است. او با سیاستهای درنده خود، نه تنها صلح را از منطقه دور کرده، بلکه زمینههایی برای یک درگیری بزرگتر و ویرانگرتر را فراهم کرده است.
میراث نتانیاهو، دیگر تنها فساد و جاهطلبی سیاسی نیست. میراث او، خون هزاران کودک و زن بیگناه، گرسنگی یک ملت، و ویرانی کامل غزه است. او با این جنایات، نام خود را در تاریخ به عنوان یک جنایتکار جنگی ثبت کرده است که برای بقای خود، تمامی اصول انسانیت و اخلاق را زیر پا گذاشت. جنون سیاسی او، نه فقط غزه را، بلکه کل منطقه را به سمت پرتگاهی از بیثباتی و درگیری سوق داده است. پایان دوران او، نه تنها یک پیروزی سیاسی برای مخالفانش، بلکه یک ضرورت برای بازگشت منطق و انسانیت به صحنه بینالمللی است. نتانیاهو، در نهایت، به دلیل بزدلی و درندگی خود، نه تنها غزه، بلکه کشور خود را نیز به کام نابودی کشاند و در تاریخ به عنوان نماد یک شکست بزرگ اخلاقی و استراتژیک باقی خواهد ماند.