امین اکبری می‌گوید اخوان در بین تمام شاعران نوگرا حلقه وصل ادبیات کلاسیک و ادبیات مدرن ماست، چرا که هم تجربه سرودن در قوالب کلاسیک را داشت و هم در شعر نو و نیمایی ذوق و قریحه‌اش را نشان داد.

باشگاه خبرنگاران جوان - دیروز، ۴ شهریور سالروز درگذشت شاعر سرشناس معاصر، مهدی اخوان ثالث بود. محمد امین اکبری شاعر و منتقد ادبی درباره اهمیت شعر اخوان گفت: ما در دوره‌ای به سر می‌بریم که شعر چندان اهمیت ندارد و در همین شرایط هم اقبال به قوالب کلاسیک و شعر بی‌وزن بیشتر از شعر نیمایی است و بیشتر شاعران در قوالب کلاسیک یا آزاد شعر می‌گویند. با این وجود، چرا اخوان مطرح است؟

اکبری در پاسخ به پرسش پیشین خود، گفت: اگر یک نظرسنجی درباره بزرگ‌ترین شاعران معاصر داشته باشیم، پنج شش نفر در صدر هستند که هفتاد هشتاد درصد آنها شعر نیمایی می‌گفته‌اند و به شعر نیمایی معروف بوده‌اند. در این نظرسنجی فرضی، یک اسم پرتکرار وجود دارد که اخوان خواهد بود. پس شعر نیمایی تأثیر خودش را گذاشته است و اگر بخواهیم از شعر معاصر یک جُنگ فراهم بیاوریم، شعر نیمایی سهم بسیار زیادی در شعر‌های ماندگار زمانه ما دارد. در این بین هم، اخوان سهم بسزا و مهمی دارد. شاید از لحاظ کمیت نسبت به دیگر گونه‌های ادبی آثار کمتری داشته باشد ولی از لحاظ کیفیت ادبی، در اوج است.

وقتی اخوان ایراد‌های شعر کلاسیک حمیدی شیرازی را گرفت

وی با طرح این پرسش که «چرا اخوان مهم است؟»، ادامه داد:، چون اخوان در بین تمام شاعران نوگرا، به زعم و نظر من و خیلی افراد دیگر، حلقه وصل ادبیات کلاسیک و ادبیات مدرن ماست. کسی که توانایی سرایش در قوالب کلاسیک را داشت، مطالعات گسترده‌ای داشت، آدم تیزبینی در شعر کلاسیک بود، و کسی بود که می‌توانست با شاعرانی که با نیما مشکل دارند و به نیما می‌تازند، محاجه و جدال کند. مثلاً می‌توانست با حمیدی شیرازی رو‌به‌رو شود و غلط‌های شعر کلاسیک حمیدی شیرازی را بگیرد. اخوان ذوفن بود؛ هم به شعر کلاسیک آگاهی داشت و هم در شعر نو ذوق و قریحه خودش را نشان داده بود.

اکبری با اشاره به استفاده اخوان از ظرفیت‌های شعر کلاسیک در شعر نیمایی، گفت: اگر کسی ذوق ادبیات کلاسیک داشته باشد و غزل و قصیده خوانده باشد و این قوالب را دوست داشته باشد، نه تنها شعر نیمایی اخوان را از آن جدا نمی‌کند، بلکه در ادامه آن می‌داند. البته این به این معنا نیست که اخوان آدم واپسگرا و آوانگاردی است. چون عده‌ای دوست دارند توی سر اخوان بزنند و بگویند اخوان فقط مصرع‌ها را کوتاه و بلند کرده و می‌توانست همین حرف‌ها را در قصیده و غزل هم بگوید. خیر، اینطور نیست. مثلاً شعر‌های «آنگاه پس از تندر» یا «مرد و مرکب» یا شعر «حالت» و شعر «نماند» را فقط در شیوه نیمایی می‌توان سرود؛ و این شعر‌ها بسیار هم ساختار نو و بدیعی دارند. اخوان بلد نبود شوآف‌های روشنفکری کند. او بلد نبود اگر به خارج دعوتش کردند، به فردوسی فحش بدهد یا به پیشینه ادبی ایران توهین کند. مثل این حرف‌های سطحی و روشن‌فکرپسند که ما در ادبیات‌مان هیچ شاعری جز حافظ نداشته‌ایم و فردوسی و باباطاهر شاعر نبوده‌اند و غیره. اخوان آدم منصفی بود و می‌گفت باباطاهر هم شعر‌های فوق‌العاده‌ای دارد. نمی‌گفت من شاعر نوگرا هستم و اگر از فردوسی و باباطاهر دفاع کنم، برایم بد تمام می‌شود.

بعد از نیما خط‌های بین شعر کلاسیک و شعر مدرن واضح نیست

وی ادامه داد: اخوان بهترین دفاع‌ها را هم از نیما دارد؛ به قول خودش در مقابل «شعر به بن‌رسیده فارسی»، از نیما دفاع می‌کند و او را راه چاره می‌داند. می‌گفت این شعر کلاسیک یک پیشینه درخشانی دارد و حالا که به مشروطه و دوران معاصر رسیده است، به بن‌بست رسیده است؛ نیما آن را از بن‌بست درآورد. شعر نو از این سابقه ادبی جدا نیست. کاری که اخوان کرد، این بود. شعر اخوان، ادبیات کلاسیک ما را فرا یاد می‌آورد. هم بدیع است، هم قدیمی نیست.

اکبری با اشاره به عدم اقبال شاعران جوان به شعر نیمایی، گفت: دلیل نبود اقبال به شعر نیمایی، این است که شعرِ خوب گفتن سخت است، اما شعرِ خوبِ نیمایی گفتن سخت‌تر است. درست است که نیما به ما گفته خودت فرم و ساختار شعر را تشخیص بده و نیاز نیست از پیش غزل‌سرا و رباعی‌سرا و مثنوی‌سرا باشی، بلکه خودت انتخاب می‌کنی که چه بگویی و در چه فرم و ساختار و وزنی، ولی همین که تو بتوانی بفهمی در چه فرم و ساختاری شعر بگویی، خیلی سخت است. شاید یک شاعر بگوید من انرژی‌ام را صرف می‌کنم که یک دفتر غزل بگویم، به شیوه نوقدمایی، با یک خیال هندی رقیق، با یک عاطفه عراقی رقیق، و بی‌مکان و بی‌زمان؛ یعنی اصلاً نفهمی این معشوقه‌ای که این شاعر حرف می‌زند برای چه قرنی است؟ برای معاصر است؟ برای سه سال پیش است؟ برای سیصد سال پیش است؟ این معشوقه چه شکلی است؟ زمینی است یا آسمانی؟ کاملاً یک شعر خنثی. من می‌نشینم یک یا دو سال از وقتم را صرف می‌کنم که یک دفتر شعر با این ویژگی‌ها بگویم؛ نه اینکه بروم جست‌و‌جو کنم، عرق‌ریزان روح داشته باشم، فکر کنم، شعر بخوانم، فراتر از شعر در علوم دیگر تفکر کنم تا بتوانم یک شعر بگویم و حاصل تفکرم را در قالب و ساختاری عرضه کنم که تا به حال نبوده است. این کار سختی است؛ بنابراین خیلی از شاعران می‌گویند نه، من می‌روم و پخته‌خواری می‌کنم.

امین اکبری در پاسخ به این سوال که «آیا شعر در قوالب کلاسیک را پخته‌خواری می‌داند یا توضیح دیگری برای این تعبیر دارد» گفت: شعر کلاسیک پخته‌خواری نیست. من می‌گویم شعر خوب گفتن سخت است، اما شعر نیمایی خوب گفتن سخت‌تر است. غزل آقای منزوی پخته‌خواری نیست. غزل مرحوم امین‌پور پخته‌خواری نیست. غزل مرحوم بهمنی هم همین‌طور. ضمن اینکه بعد از نیما خط‌های بین شعر کلاسیک و شعر مدرن واضح نبوده است. شما می‌توانی بگویی غزل قیصر چه فرق فاحشی با نیمایی‌هایش دارد؟ امین‌پور در غزل هم نیمایی می‌گوید. در مثنوی‌ها هم نیمایی می‌گوید. مرحوم منزوی نوعی از غزل عاشقانه را عرضه می‌کند که تا پیش از آن نبوده است؛ و متأثر است از نیما. یعنی غزل عاشقانه‌ای که تا پیش از نیما امکان گفتنش وجود نداشته است. چرا؟ چون از ظرفیت‌های شعر نیمایی استفاده کرده است.

شاعر امروز حوصله زحمت کشیدن برای شعر را ندارد

این منتقد ادبی با اشاره به ظرفیت‌های موسیقایی و زبانی و فرمی شعر نیمایی، گفت: مثلاً می‌گویند شاملو نوعی از وزن را دارد. کلامش طنطنه‌ای دارد و بهره‌هایی از وزن عروضی فارسی برده و از آن وزن به این وزن رفته است. یا مثلاً شعر فروغ یک توسعه‌ای در وزن عروضی رقم زده که شعر را به موسیقی طبیعی کلام نزدیک می‌کند. بالاخره هرکدام‌شان زحمتی کشیده‌اند و کار نیما را تکمیل کرده‌اند. مثلاً یک شاعر دیگر از وزن هجایی شعر ترکی خرج کرده تا در زبان فارسی شعری با وزن هجایی بنویسد. ولی شاعر امروز کاری به این خلاقیت‌ها و تلاش‌ها ندارد. شاعر امروز حوصله زحمت کشیدن برای شعر را ندارد.

اکبری ادامه داد: او نمی‌خواهد چیز تازه‌ای بیافریند، بلکه می‌خواهد چیزی بیافریند که به واسطه آن در معرض دید باشد. البته الآن و به تازگی ما می‌بینیم یک‌سری شاعرانی که شاعر درجه یک جشنواره‌ای بودند، رمان‌نویس شده‌اند. باز جای شکرش باقی است که حداقل برای دیده شدن شعر را قربانی نمی‌کنند.

وی در پایان گفت: بنابراین سوال این نیست که چرا شعر نیمایی گفته نمی‌شود، بلکه این است که چرا شعر خوب کم گفته می‌شود؟ چون شعر رونق ندارد. چیز‌های دیگر رونق دارند.

منبع: مهر

برچسب ها: شاعر ، اخوان ثالث ، فردوسی
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.