ایران برای بقا نمی‌جنگد؛ برای بازتعریف مفهوم قدرت در قرن بیست‌ویکم می‌جنگد؛ و این، همان واقعیتی است که سیاست‌مدارانی، چون ترامپ هنوز درک نکرده‌اند.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ امیرحسین طهماسبی* - دونالد ترامپ اخیرا در اظهارنظری گفته است: «ایران برای بقا می‌جنگد و دیگر قدرت گذشته را ندارد». این اظهارات بیش از آنکه تحلیلی واقع‌گرایانه باشد، تلاشی است برای بازسازی یک تصویر ذهنی که در میدان واقعیت فرو ریخته است. ترامپ و کاخ سفید درک نمی‌کنند که موازنه قدرت در غرب آسیا دیگر بر محور نظام سلطه نمی‌چرخد. ایران نه در موضع دفاعی، بلکه در جایگاه طراح نظم جدید منطقه‌ای قرار گرفته است؛ نظمی که در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه چهره خود را آشکار کرد.

جنگی دوازده‌روزه که معادله را برهم زد

در جنگ ۱۲ روزه اخیر، رژیم صهیونیستی که خود را قدرت بلامنازع منطقه می‌دانست، ایران با اتکا به توان موشکی خود، توانست تل‌آویو و حیفا را به میدان آسیب‌پذیر تبدیل کند. زیرساخت‌های حیاتی اسرائیل برای نخستین‌بار هدف قرار گرفت و سامانه‌های چند لایه پدافندی رژیم عملاً نتوانستند پاسخگوی حجم حملات باشند. برآورد‌های نظامی نشان می‌دهد که بیش از ۴۰ درصد از موشک‌های ایران از سد پدافند عبور کردند و دست‌کم پنج مرکز حیاتی از کار افتاد.

در بعد سیاسی، اسرائیل ناچار به پذیرش آتش‌بس شد؛ آن هم نه از موضع اقتدار بلکه به‌دلیل فشار روانی، اقتصادی و شکاف داخلی. در مقابل، ایران توانست به هدفی استراتژیک برسد: تحمیل بازدارندگی به دشمن. این همان نکته‌ای است که ترامپ و مشاورانش نمی‌خواهند بپذیرند؛ شلیک ۶۰۰ موشک بالستیک و هزاران پهپاد شاهد، توانستند توازن منطقه را دگرگون کنند.

جنگ ادراکات؛ نبردی فراتر از موشک و تانک

این دستاورد نه تنها یک پیروزی بزرگ بلکه نقطه عطفی در «جنگ ادراکات» بود. در علوم راهبردی، مفهوم «جنگ ادراکات» (Perception Warfare) به نبردی گفته می‌شود که در آن، بازیگران به‌جای درگیری فیزیکی، برای تغییر برداشت ذهنی و تصویری که از خود و دشمن در افکار عمومی شکل می‌گیرد، می‌جنگند. در این جنگ، رسانه، شبکه‌های اجتماعی و حتی زبان دیپلماسی به سلاح تبدیل می‌شوند. ایران در سال‌های اخیر با ترکیب قدرت سخت (نظامی) و قدرت نرم (روایتی و رسانه‌ای)، توانسته در این نبرد دست بالا را به‌دست آورد. پیروزی در جنگ ۱۲ روزه نه صرفاً در میدان، بلکه در ذهن میلیون‌ها بیننده جهانی رقم خورد؛ جایی که تصویر «ایرانِ تأثیرگذار» جایگزین «ایرانِ محاصره‌شده» شد.

راهبرد کوتاه‌مدت؛ حفظ برتری بدون هیاهو

در کوتاه‌مدت، ایران باید بر حفظ تصویر اقتدار تمرکز کند. پیروزی‌های میدانی اگر در عرصه رسانه‌ای تثبیت نشوند، به‌سرعت در روایت غربی رنگ می‌بازند؛ بنابراین ضروری است که تهران با رویکردی هدفمند، روایت واقعی جنگ ۱۲ روزه را زنده نگه دارد؛ نه با شعار، بلکه با تحلیل، مستند و گفت‌و‌گو‌های کارشناسی در سطح بین‌المللی. از سوی دیگر، پاسخ به تهدیدات اسرائیل یا آمریکا باید هوشمند، دقیق و محدود باشد تا تصویر ایرانِ خویشتن‌دار و کنترل‌کننده صحنه در ذهن افکار عمومی تقویت شود. در این مرحله، هر اقدام عجولانه می‌تواند دستاورد ادراکی پیروزی را تضعیف کند.

راهبرد بلندمدت؛ از بازدارندگی تا طراحی نظم منطقه‌ای

در سطح بلندمدت، هدف ایران دیگر صرفاً مقاومت در برابر فشار‌ها نیست؛ بلکه شکل دادن به نظمی جدید است که در آن، هیچ قدرت خارجی قادر به تحمیل اراده خود نباشد. تحقق این هدف در سه محور اصلی قابل پیگیری است:

امنیتی: ایران باید همکاری‌های راهبردی خود را با روسیه و چین و حتی کشور‌های منطقه نظیر پاکستان و دیگران به سطح نهادینه برساند. تجربه نشان داده است که هم‌افزایی امنیتی میان این بازیگران، هرگونه حمله یا تهدید را برای دشمن پرهزینه می‌کند.

اقتصادی: یکی از نقاط ضعف راهبردی واشنگتن و تل‌آویو، وابستگی شدید کشور‌های منطقه به اقتصاد غرب است. تقویت همکاری‌های اقتصادی با چین و روسیه می‌تواند این معادله را تغییر دهد. چین با طرح «کمربند و جاده» و سرمایه‌گذاری‌های زیرساختی، ظرفیت بزرگی برای بی‌اثر کردن تحریم‌ها در اختیار ایران قرار می‌دهد. روسیه نیز از منظر انرژی، دفاعی و فناوری، شریک طبیعی ایران در مقابله با فشار‌های غرب است. هماهنگی میان تهران، پکن و مسکو می‌تواند نه‌تنها فشار اقتصادی را کاهش دهد، بلکه به شکل‌گیری یک بلوک جدید قدرت در اوراسیا بینجامد.

رسانه‌ای و ادراکی: همان‌طور که جنگ‌های آینده بیش از آنکه در میدان رخ دهند، در ذهن‌ها شکل می‌گیرند، ایران باید در سطح رسانه‌ای نیز ساختار‌هایی منطقه‌ای ایجاد کند. راه‌اندازی شبکه‌های مشترک خبری، پلتفرم‌های چندزبانه و همکاری در حوزه تولید محتوای بین‌المللی، می‌تواند روایت مقاومت را جهانی کند و از انحصار رسانه‌های غربی بکاهد.

تهدیدات پیش‌رو برای جهان عرب

در این میان، کشور‌های عربی باید بدانند که در معادله جدید، اسرائیل دیگر تنها تهدید فلسطین نیست؛ بلکه تهدیدی بالقوه برای کل منطقه است. حمله نظامی رژیم به قطر و حتی تهدید حمله نظامی به ترکیه، حملات سایبری گسترده رژیم صهیونیستی به زیرساخت‌های کشور‌های عربی، تلاش برای نفوذ در بازار‌های امنیتی خلیج فارس، و طرح‌های اطلاعاتی مشترک با آمریکا برای کنترل افکار عمومی عرب، نشانه‌هایی است از آغاز یک مرحله جدید نفوذ. اگر این کشور‌ها در جبهه مقاومت منطقه‌ای مشارکت نکنند، دیر یا زود خود هدف فشار و بی‌ثبات‌سازی خواهند شد. تجربه نشان داده که اسرائیل در برابر هیچ متحدی وفادار نیست؛ بلکه منافع مقطعی خود را بر هر تعهدی ترجیح می‌دهد.

نتیجه‌گیری: از بقا تا آینده

ترامپ اشتباه می‌کند، چون جهان را هنوز با معیار‌های گذشته می‌سنجد. او درک نمی‌کند که ایران از مرحله «دفاع برای بقا» عبور کرده و وارد مرحله «هدایت آینده منطقه» شده است. ایران امروز نه بازیگر واکنشی، بلکه طراح موازنه‌ای تازه در غرب آسیا است؛ موازنه‌ای که با ترکیب قدرت سخت و قدرت نرم، بازدارندگی و روایت، و اتحاد‌های راهبردی با قدرت‌های شرقی، به‌تدریج ساختار سلطه غرب را به چالش می‌کشد.

ایران برای بقا نمی‌جنگد؛ برای بازتعریف مفهوم قدرت در قرن بیست‌ویکم می‌جنگد؛ و این، همان واقعیتی است که سیاست‌مدارانی، چون ترامپ هنوز درک نکرده‌اند.

*فعال حوزه سیاست خارجی

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۱
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۴:۵۰ ۲۷ مهر ۱۴۰۴
آمریکائیا آرزوی جهان تک قطبی رو مثل فرعون و نمرود و بقیه با خودشون به گور میبرن
آخرین اخبار