باشگاه خبرنگاران جوان - ایرانجان گلستان صرفاً یک پروژه تصویری نیست؛ یک «کاوش میدانی هویت» است. خبرنگاران، مستندسازان، پژوهشگران و گروههای تولیدی سیما در این دوره تنها فیلم نمیگیرند، بلکه ریشهی رفتارها، آیینها، زبانها و شیوههای زندگی را جستوجو میکنند. برنامهها در این دوره از سطح معرفی جاذبهها فراتر رفته و سعی کردهاند سازوکار همزیستی فرهنگی را تحلیل کنند؛ اینکه چگونه ترکمن، فارس، سیستانی، بلوچ، طبری و قزلباش در کنار هم ساختاری اجتماعی ساختهاند که نمونهاش در کمتر منطقهای دیده میشود.
یکی از یافتههای مهم ایرانجان در این دوره، برجسته کردن نقش زنان در فرهنگ گلستان است. مستندهایی درباره زنان هنرمند ترکمن، روایات مربوط به بافت کُرک و فرش ترکمن، نقش زنان در دامداری و صنایع غذایی، و مشارکت آنان در آیینهای محلی، بخش مهمی از تولیدات رسانهای را تشکیل داده است. این زاویه نگاه باعث شده تصویر تازهای از زن گلستانی در رسانه ملی ثبت شود؛ تصویری توانمند، مشارکتجو و خلاق.
محور دیگر این دوره، بررسی پیوند انسان و طبیعت است. گلستان نمونهای از «همزیستی تاریخی» انسان با جنگلهای هیرکانی است؛ جنگلهایی که بهتنهایی بخشی از تاریخ طبیعی جهان را در خود جای دادهاند. در برنامههای ایرانجان، این پیوند از منظرهای گوناگون بررسی شده است: نگاه بومیان به جنگل، نقش جنگلبانی سنتی، تأثیر کمبارشی بر جنگلهای پهنبرگ، و حتی نقش قصهها و افسانههای محلی در حفاظت از محیطزیست. این نگاه چندبعدی پیام مهمی دارد: فرهنگ بومی گلستان تنها یک میراث تاریخی نیست، بلکه «سازوکار بقا» برای طبیعت و انسان است.
از سوی دیگر، ایرانجان به سراغ «اقتصاد محلی» رفته و تلاش کرده این موضوع را روایت کند که توسعه یک منطقه تنها با پروژههای عظیم صنعتی محقق نمیشود؛ بلکه گاهی نخ ظریف یک قالی، یا تولید یک محصول کشاورزی، یا حتی احیای یک مهارت سنتی میتواند خانوادهها و روستاها را متحول کند. روایتهایی از کسبوکارهای کوچک، تعاونیهای روستایی، پرورش اسب ترکمن، کشت پنبه، صنایع تبدیلی و گردشگری روستایی بخشی از این رویکرد است.
اما آنچه ایرانجان گلستان را منحصربهفرد میکند، پرداختن به «چالشها» در کنار «زیباییها» است. در این دوره، موضوعهایی نظیر فرونشست زمین، کاهش آب، بحران خلیج گرگان، مشکلات اشتغال شرق استان و مهاجرت روستاییها مطرح شده و در قالب میزگرد، گفتوگو با کارشناسان و گزارشهای میدانی مورد تحلیل قرار گرفته است. این نگاه انتقادی–تحلیلی به رویداد عمق میدهد و آن را از حالت جشنوارهگونه خارج کرده و به یک فرآیند مطالبهگرانه تبدیل میکند.
در نهایت، ایرانجان گلستان اگر صرفاً به «نمایش» بسنده نمیکرد، شاید یک تجربه خوشایند، اما گذرا بود؛ اما اکنون که وارد حوزه «تحلیل» و «شناخت» شده، ارزش افزوده واقعی پیدا کرده است. گلستان در این دوره نه یک مقصد گردشگری، نه یک استان زیبا و نه فقط یک میزبان؛ بلکه یک «نقطه مطالعاتی هویت ایرانی» نمایش داده شده است.
به واسطه ایرانجان، این استان اکنون در مقام یک مدل اجتماعی معرفی میشود؛ مدلی که نشان میدهد ایران چگونه میتواند در عین تنوع، به وحدت برسد.