هر سیاستی که پشت این فراخوان باشد چه تسویه حساب سیاسی، همسویی ایدئولوژیک یا تلاش برای اجرای سیاست «اول آمریکا» نتیجه‌ای جز تضعیف و سقوط جایگاه جهانی ایالات متحده ندارد

باشگاه خبرنگاران جوان؛ مهدی سیف تبریزی* - دولت دونالد ترامپ در اقدامی ناگهانی در روز‌های گذشته، دستور فراخوان حدود ۳۰ سفیر ایالات متحده را صادر کرد. این سفیران، عمدتاً دیپلمات‌های حرفه‌ای بودند که در دوران ریاست‌جمهوری جو بایدن منصوب شده و اکنون براساس دستور ترامپ از پست‌های کلیدی در آفریقا، آسیا، خاورمیانه و اروپا برکنار شدند. این تصمیم، که بدون توضیح شفاف به سفرا ابلاغ شده موجب خالی ماندن بیش از ۸۰ سفارتخانه ایالات‌متحده در نقاط مختلفجهان شده است.

در واکنش به این اقدام، جناح‌های مختلف سیاسی در آمریکا و کارشناسان اروپایی دیدگاه‌های متفاوتی ابراز کردند؛ برخی آن را تسویه حساب سیاسی با میراث بایدن دانستند، عده‌ای آن را تغییر جهت به سوی سیاست «اول آمریکا» توصیف کردند، و برخی ترجیح سیاسی‌کاری بر دیپلماسی حرفه‌ای را مدنظر قرار دادند. در هر حال، نتیجه این اقدامات، تضعیف جایگاه جهانی ایالات متحده است، جایی که تزلزل آمریکا می‌تواند موجب تقویت رقبایی مانند چین و روسیه در مناطقی همچون آسیا و آفریقا شود.

پاکسازی سیاسی: ریشه‌های یک تصمیم جنجالی

در عمق این فراخوان گسترده، نشانه‌هایی از یک تسویه حساب ایدئولوژیک نهفته است. ترامپ، که همیشه از «دولت پنهان» در بدنه سیاسی آمریکا شکایت داشته، این بار دیپلمات‌های حرفه‌ای ایالات‌متحده را هدف قرار داد افرادی که سال‌ها تجربه در خدمات خارجی داشته و فراتر از درگیری‌های حزبی و سیاسی در واشنگتن عمل کرده‌اند. این اقدام، که حتی شامل سفیرانی از کشور‌های کلیدی مانند نیجریه، مصر و فیلیپین می‌شود، بیش از آنکه یک چرخش اداری باشد، شبیه به یک پاکسازی سیستماتیک به نظر می‌رسد.

کارشناسان سیاسی داخلی آمریکا، این را بخشی از تلاش برای حذف عناصری می‌دانند که با دیدگاه‌های ترامپ همخوانی ندارند. از دیدگاه مخالفان، این تصمیم، ترامپ را به عنوان رهبری نشان می‌دهد که اولویتش وفاداری شخصی است تا منافع ملی، و این می‌تواند به قیمت از دست رفتن اعتبار آمریکا تمام شود. 
در عرصه بین‌المللی، کارشناسان اروپایی این اقدام را با نگرانی نگریسته‌اند. اروپایی‌ها این فراخوان را نشانه‌ای از بی‌اعتمادی ترامپ به متحدان سنتی می‌بیند. یکی از تحلیل‌گران برجسته اروپایی اشاره کرده که چنین تغییراتی می‌تواند روابط فراآتلانتیک را تضعیف کند، جایی که آمریکا به عنوان لنگر امنیت اروپا عمل می‌کرده. اما اکنون، با خالی ماندن پست سفرا یا همان نمایندگان آمریکا، اروپا ممکن است بیشتر به سمت استقلال استراتژیک حرکت کند، که این خود نشانه‌ای از افول نفوذ آمریکاست.

این تصمیم، مانند شمشیری دو لبه، نه تنها شرایط سیاست داخلی آمریکا را متلاطم می‌کند بلکه سیاست‌های جهانی این کشور را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و ترامپ را در موقعیتی قرار می‌دهد که باید پاسخگوی عواقب آن باشد. علاوه بر این، این پاکسازی می‌تواند به کاهش سرمایه‌گذاری‌های دیپلماتیک در مناطق حساس منجر شود، جایی که آمریکا قبلاً با برنامه‌های بلندمدت، نفوذ خود را حفظ می‌کرد. حالا، با این خلأ، کشور‌های میزبان ممکن است احساس کنند که آمریکا شریکی غیرقابل اعتماد است، و این می‌تواند به چرخش آنها به سمت قدرت‌های دیگر بیانجامد.

صدای مخالفان: تضعیف پایه‌های دیپلماسی

مخالفان این اقدام، که شامل دموکرات‌ها، دیپلمات‌های بازنشسته و کارشناسان مستقل می‌شوند، آن را یک ضربه مهلک به دیپلماسی آمریکا می‌دانند. سناتور‌های دموکرات مانند جین شاهین هشدار داده‌اند که فراخوان این سفیران، رهبری جهانی آمریکا را به چین و روسیه هدیه می‌دهد. این خلأ نه تنها عملیات روزانه دیپلماتیک را مختل می‌کند، بلکه فرصت‌هایی برای رقبا ایجاد می‌کند تا نفوذ خود را گسترش دهند. برای مثال، در آفریقا جایی که ۱۵ سفیر فراخوانده شده‌اند چین می‌تواند با سرمایه‌گذاری‌های خود جای خالی آمریکا را پر کند، و روسیه با فروش تسلیحات، روابطی جدید برای خود بسازد.

از منظر علمی، مطالعات روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که ثبات دیپلماتیک، کلیدی برای حفظ هژمونی است. ترامپ با این اقدام، این ثبات را زیر سؤال برده و ریسک انزوای آمریکا را افزایش داده. دیپلمات‌های حرفه‌ای، که سال‌ها آموزش دیده‌اند، نه تنها زبان و فرهنگ کشور‌ها را می‌شناسند بلکه شبکه‌هایی ساخته‌اند که نمی‌توان یک‌شبه جایگزین کرد. فراخوان آنها، مانند بریدن ریشه‌های یک درخت کهنسال، می‌تواند به افول تدریجی منجر شود. منتقدان داخلی تأکید دارند که این سیاسی‌کاری، روحیه نیروی کار را نابود کرده و استعداد‌های برتر را از خدمات خارجی دور می‌کند.

علاوه بر این، این اقدام می‌تواند به کاهش بودجه و منابع برای دیپلماسی منجر شود، زیرا کنگره ممکن است در تأیید نمایندگان جایگزین تأخیر کند، و این چرخه‌ای از ناکارایی ایجاد می‌کند. در نهایت، این تصمیم ترامپ را به عنوان رهبری تصویر می‌کند که بیشتر به انتقام‌جویی می‌پردازد تا استراتژی، و این می‌تواند هزینه‌های بلندمدتی برای امنیت ملی آمریکا داشته باشد، از جمله از دست رفتن فرصت‌های اقتصادی و دفاعی در مناطق کلیدی.

آشفتگی داخلی: اختلافات ویتکاف و روبیو

در میان این فراخوان گسترده، نشانه‌های دیگری از برهم‌ریختگی در تصمیم‌گیری سیاست خارجی آمریکا ظاهر شده است، به ویژه در اختلافات میان مارکو روبیو، وزیر خارجه، و استیو ویتکاف، نماینده ویژه ترامپ در مسائل اوکراین و دیگر پرونده‌ها. این اختلافات، که اخیراً در رسانه‌ها به آن پرداخته شده و در مسئله اوکراین به شدت برجسته شده، شامل سفر‌های بدون هماهنگی ویتکاف به مناطق حساس و رویکرد‌های دیپلماتیک متضاد است. برای مثال، ویتکاف بدون اطلاع روبیو یا وزارت خارجه، دیدار‌هایی با مقامات اوکراین ترتیب داده، از جمله جلساتی در فلوریدا که حتی در ایالت خانگی روبیو رخ داده است. این عدم هماهنگی نه تنها یک قدرت‌طلبی شخصی را نشان می‌دهد، بلکه نشانه‌ای از سیستم تصمیم‌سازی آشفته است که در آن، افراد نزدیک به ترامپ می‌توانند بدون نظارت ساختار تصمیم‌گیری عمل کنند.

از دیدگاه تحلیلی، این شکاف داخلی، نمادی از اوضاع بهم‌ریخته در سیاست خارجی آمریکاست. روبیو، به عنوان وزیر خارجه، بر رویکردی ساختاریافته و هماهنگ تأکید دارد، در حالی که ویتکاف دوست شخصی ترامپ و بدون تجربه دیپلماتیک با ابتکارات غیررسمی پیش می‌رود. این تضاد، به ویژه در پرونده اوکراین، جایی که آمریکا نقش کلیدی در حمایت از کی‌یف دارد، می‌تواند سیگنال‌های متناقض به متحدان بفرستد. مقامات اوکراینی که با دو صدای متفاوت از آمریکا رو‌به‌رو می‌شوند؛ یکی رسمی از وزارت خارجه، و دیگری غیررسمی از نماینده ویژه. این بی‌نظمی نه تنها کارایی را کاهش می‌دهد، بلکه اعتماد جهانی را فرسوده می‌کند. کارشناسان روابط بین‌الملل اشاره می‌کنند که چنین اختلافاتی، مانند آنچه در دوران اول ترامپ با افراد مانند رودی جولیانی رخ داد، اغلب به شکست‌های دیپلماتیک منجر می‌شود.

علاوه بر این، این اختلافات می‌تواند به تضعیف موضع آمریکا در مذاکرات جهانی کمک کند. روسیه و چین، که همیشه به دنبال شکاف‌های داخلی در واشنگتن هستند، می‌توانند از این آشفتگی بهره ببرند. در کل، این اختلافات، بخشی از الگوی گسترده‌تر ترامپ است که اولویت را به افراد وفادار می‌دهد تا ساختار‌های نهادینه، و این امر روند افول جایگاه جهانی آمریکا را تسریع می‌کند.

توجیهی برای سیاست «اول آمریکا»

در مقابل، حامیان ترامپ این فراخوان را گامی ضروری برای همسویی دیپلماسی با سیاست «اول آمریکا» می‌دانند. آنها استدلال می‌کنند که سفیران دوران بایدن، با دیدگاه‌های «گلوبالیستی»، مانع اجرای اولویت‌هایی مانند امنیت مرزی و مقابله با چین شده‌اند. از نظر آنها، این تغییر، فرصتی برای نصب افراد وفادار است که سیاست‌های ترامپ را بدون تردید اجرا کنند. برای مثال، فعالان محافظه‌کار در رسانه‌های اجتماعی این اقدام را «بازآرایی لازم» توصیف کرده‌اند، جایی که آمریکا از دست «بروکرات‌های ایدئولوژیک» راحت می‌شود.

اما حتی در میان این توجیهات، جنبه‌های تخریبی اقدامات و تصمیمات ترامپ برجسته است. حامیان ممکن است آن را پیروزی ببینند، اما واقعیت این است که چنین تغییراتی می‌تواند به بی‌ثباتی منجر شود. مطالعات تاریخی نشان می‌دهد که تغییرات دسته‌جمعی در دیپلماسی، اغلب به کاهش کارایی منجر می‌شود، نه بهبود. 
ترامپ با تمرکز بر وفاداری، ریسک انتخاب افرادی ناکارآمد را افزایش می‌دهد که تجربه کافی ندارند. این دیدگاه، هرچند برای پایگاه رای ترامپ جذاب است، اما در عمل می‌تواند آمریکا را به روند تضعیف آمریکا سرعت بخشد. علاوه بر این، رویکرد فوق می‌تواند به کاهش حمایت کنگره از سیاست خارجی منجر شود، جایی که دموکرات‌ها ممکن است بودجه را مسدود و چرخه‌ای از فلج سیاسی ایجاد کنند.

اما در بعد جهانی این اقدام ترامپ واکنش‌های متنوعی برانگیخته. رسانه‌های روسی آن را پاکسازی دیپلمات‌های دوران بایدن توصیف کرده‌اند که می‌تواند آمریکا را منزوی کند و فرصتی برای مسکو فراهم آورد تا در مناطق بدون سفیر همچون ۱۵ کشور آفریقایی نفوذ خود را گسترش دهند.
 در شرق، تحلیل‌گران چینی این اتصمیم را نشانه‌ای از افول داخلی آمریکا می‌بینند، جایی که سیاسی‌کاری بر استراتژی غلبه کرده و رقبا مانند چین می‌توانند از خلأ به وجود آمده نهایت استفاده را ببرند.

 کارشناسان اروپایی نیز نگرانند که این بی‌ثباتی، بر روابط ناتو تاثیرات منفی بگذارد و اروپا را به سمت استقلال بیشتر سوق دهد. علاوه بر این، این وضعیت می‌تواند به افزایش تنش‌های جهانی بیانجامد، جایی که خلأ آمریکا، فضایی برای درگیری‌های جدید ایجاد می‌کند.

مسیری به سوی افول

هر سیاستی که پشت این فراخوان باشد چه تسویه حساب سیاسی، همسویی ایدئولوژیک یا تلاش برای اجرای سیاست «اول آمریکا» نتیجه‌ای جز تضعیف و سقوط جایگاه جهانی ایالات متحده ندارد. این اقدامات ترامپ به اضافه اختلافاتی در داخل کاخ سفید همانند رقابت بین روبیو و ویتکاف، روند افول آمریکا را در عرصه جهانی تسریع می‌کند، جایی که خلأ رهبری، رقبا را تقویت و متحدان را دلسرد می‌سازد. در جهانی که نیاز به دیپلماسی قوی دارد، چنین تصمیماتی نه تنها آمریکا را ضعیف‌تر می‌کند بلکه میراثی از بی‌ثباتی به جا می‌گذارد. آینده نشان خواهد داد که این انتخاب‌ها، چقدر هزینه‌بر خواهند بود، اما نشانه‌ها حاکی از یک افول اجتناب‌ناپذیر است.

*کارشناس بین‌الملل

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار