سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

روایتی واقعی از علی دایی که تاکنون نشنیده‌اید

اين ماجرا براي تقريبا بيست يا بيست و دو سال قبل است، بدون كمترين دخل و تصرفي در واقعيت.

به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان،وحید سعیدی ، نویسنده جوان اما با سابقه مطبوعات سینمایی برای یادداشت عیدانه خود در هفته نامه همشهری جوان ، خاطره ای از کودکی اش نوشته ، درباره علی دایی . درباره روزی که علی دایی با تمام خستگی اش به ملاقات او رفته بود.

1. داشتم يكي يكي اسم مهمان ها را روي كارت هاي دعوت مي نوشتم، آخه نوشتن  اسم مهمان ها روي كارت دعوت مولودي تولد امير المومنين (ع)، جز وظيفه هاي من شده بود، يك ليست بلند بالا جلوم مي گذاشتند و من هم يكي يكي اسم مهمان ها رو  داخل كارت و روي پاكت مي نوشتم. آن وسط ها هم يكي دو تا از كساني را كه دوست داشتم دعوت كنم ، اما اسمشون تو ليست نبود هم لايي در مي كردم و برايشان كارت دعوت مي نوشتم.

2.تازه پام به تمرين هاي پرسپوليس باز شده بود، هفته اي يكي دو بار كه درس هايم سبك تر بود ، فر ميخوردم طرف زمين تمرين باشگاه و مي رفتم دوساعت حال ميكردم و برمي گشتم . فرداي همان روزيكه كار نوشتن كارت ها ي مراسم مولودي را انجام داده بودم ، دو سه تا از كارت ها را پيچاندم و روي پاكت هر كدامشان اسم دو سه تا از بازيكن هاي كه «فن» شان بودم را نوشتم. يك كارت به نام «علي دايي» ، يكي ديگه به نام «رضا شاهرودي» و آخري هم به نام « مجتبي محرمي». كارت ها را زدم زير كاپشنم ، رفتم سر تمرين.

3. كارت ها وضعيت ناجوري پيدا كرده بودند، پاكتشان عرق كرده بود و يك مقداري هم تا شده بودند و كلا سر وشكل درست و حسابي نداشتند. وقتي از توي جيب داخل كاپشنم درشان آوردم و چشمم به ريخت و قيافه شان افتاد، اعتماد به نفسم را از دست دادم. بيخال اين شدم كه اصلا جلو بروم ، همينطوري كنار در وردوي ايستادم و آنهايي كه مد نظرم بود كه دعوتشان كنم از جلويم رد شدند و رفتند و سوار ماشين هايشان شدند. تقريبا همه بازيكن ها رفته بودند و دم در ورزشگاه خلوت شده بود و من هم دپرس به جاي اينكه راهم را بكشم و بروم كپ كرده بودم همان جا ايستاده بودم. در همين حال و هوا بودم كه يكهو ديدم علي دايي از در باشگاه آمد بيرون چشم تو چشم شديم ، سلام كردم و جواب سلامم را داد و رفت طرف ماشينش ، هيچكس دوربرش نبود، نه براي عكس نه براي امضا. تنهاي تنهاي تنها. در ماشين را باز كرد و سوار شد . استارت زد، يك هو تا صداي روشن شدن ماشين را شنيدم، به خودم آمدم و رفتم طرفش. دلم را به دريا زده بودم. نزديك ماشين شدم، زدم به شيشه ، شيشه پنجره را داد پايين ، پاكت عرق كرده و از سر و شكل افتاده را بيرون آوردم، فكر كرد ميخواهم امضا بگيرم، كارت را از من گرفت كه پشتش را امضاء كند، به پته پته افتادم، قلبم تند تند مي زد ، صدام بالا نمي امد و بريده بريده ماجرا را گفتم.

4. روي كارت نوشت وحيد سعيدي و گذاشت جلوي داشبورتش، باهام خداحافظي كرد و همين كه مي خواست پايش را روي گاز فشار دهد، گفتم :« علي آقا تو رو خدا بيايي ها». پايش را رو گاز نگذاشته برداشت و خودكار رااز روي داشبورت برداشت و گفت كف دستت را بيار جلو ، بعد شماره منزلش را كف دستم نوشت و گفت : «يه زنگ بزن يادآوري كن.»

5. انگار دنيا تو كف دستم بود، داشتم پرواز ميكردم، نمي دانستم از خوشحالي چقدر پياده رفتم، اما همينكه به خودم آمدم، ديدم واي چقدر دير شده ، هر طوري بود رسيدم خانه همه منتظر بودند كه برسم و حسابي از خجاتم در بيايند. تا رسيدم همين كه مي خواستند بپرسند كه تا حالا كدوم گوري بودي و پشت بندش چك رو حواله صورتم كنند با بغض گفتم :« رفته بودم علي دايي رو دعوت كنم بياد مولوي جمعه شب، بخدا راست ميگم. گفت ميام.» بعد كف دستم رو گرفتم طرف داداشم و گفتم اينم شماره تلفنش زنگ بزن بپرس.

6. هر دو تا داداشام ، مامانم و بابام مات و مبهوت به من نگاه ميكردند و شماره نوشته شده كف دستم.  حتمن در آ لحظه با خودشان مي گفتند اين بچه چي ميگه خل شده. داداشم گفت :«چرا حرف مفت ميزني بگو تا حالا كدوم گوري بودي»، گفتم:« به خدا رفته بودم علي دايي رو دعوت كنم، اگر جمعه نيومد هر چقدر خواستين منو بزنيد.»

7.همه جا جار زدم زدم كه جمعه علي دايي مي آيد خانه ما براي مولودي، همه مسخره ام مي كردند و وقتي ماجرا را تعريف مي كردم فكر مي كردند دارم خالي مي بندم.

8. جمعه شد، ساعت سه بعد از ظهر پرسپوليس با ذوب آهن بازي داشت، آن بازي دو ، دو شد و هر دو گل پرسپوليس هم علي دايي زد، وقتي گل مي زد به مامانم نشانش مي دادم و مي گفتم اين قرار بياد خانه مان. بعد از هر گلي كه اين را به مامانم مي گفتم داداشم مي گفت :«تو نمي خواي دست برداري از اين مسخره بازيت. اين الان بازي داره، چطوري ساعت هفت ميخواد بياد اينجا.» همين را كه گفت ته دلم خالي شد.

9. بازي ساعت 5 تمام شد با خودم محاسبه كردم اگر از استاديوم تا خيابان ظفر كه خانه سابق علي دايي آنجا بود يكساعت هم طول بكشد و يكساعت هم به دوش گرفتن و تعويض لباس بگذرد ، طرف هاي ساعت هفت اگر جايي نرود ، خانه است. از ساعت شش و نيم مهمان ها يكي يكي آمدند، دل من مثل سير و سركه مي جوشيد، قيافه بچه محل ها و خانواده ام جلوي چشم بود كه اگر نييايد، چقدر مسخره ام مي كنند و از اين به بعد بايد لقب « وحيد خالي بند» را با خودم يدك بكشم. ده دقيقه به هفت چند تا پنج زاري برداشتم و رفتم دم تلفن عمومي كه زنگ بزنم به علي دايي جهت ياد آوري.

10.بوق ششم ، هفت خورد كه يكي گوشي را برداشت، نفس نفس مي زد، همين كه گفت الو بفرماييد، فهميدم ، خودشه، گفتم من وحيد سعيدي هستم و ماجرا را تعريف كردم، گوش داد و گفت:« من اون روز حواسم نبود كه مراسم شما جمعه است و قول دادم ، وگرنه قول نمي دادم، الان هم كه مي بيني تازه اومدم و خسته ام.» بغضم داشت مي تركيد. گفتم :« اگر نيايي همه محله مسخره ام مي كنن و از داداشم هم به خاطر اينكه فكر ميكنه بهشون دورغ گفتم كتك مي خورم. گفتم آبروم ميره ، بچه ها بعد از اين بهم ميگن وحيد خالي بند. »چند لحظه اي مكث كرد و گفت:«من كارت دعوت را گم كردم، خونتون كجا بود؟» گفتم:«فرمانيه.» گفت: «از خونه ما يك ربع بيست دقيقه راهه ، من نيم ساعت ديگه اونجام.» گوشي رو قطع كردم ، رفتم روي پله دم در حياط نشستم، صداي مداح از خانه مي آمد و جمعيت كيپ تا كيپ نشسته بودند و ديگر داشتند توي راه پله ها هم مي نشستند. اما من جلوي در منتظر بودم چشمم به خيابان بود. هنوز از تمام شدن مكالمه ام با علي دايي نيم ساعت نگذشته بود كه ديدم يك ماشين قرمز رنگ روبه روي خانه مان توقف كرد. سرم را بالا كردم . علي دايي از ماشين پياده شد. جلو امد بغلم كرد و دولا شد و در گوشم گفت :« ديگه هيچكس بهت نمي گه وحيد خالي بند.»

تكمله  : اين ماجرا براي تقريبا بيست يا بيست و دو سال قبل است، بدون كمترين دخل و تصرفي در واقعيت.  قصه واقعي بزرگ مردي كه به خاطر قولش نگذاشت يك پسر بچه چهارده ، پانزده ساله لقبي را كه شايسته اش نبود را سال ها يدك بكشد. شايد او به خاطر همه اين كارهايش پيش خدا اينقدر محبوب است. مردي كه وراي همه داد وبيدادها و زبان تند و تيزش قلبي از طلا دارد.

منبع:همشهری جوان

انتهای پیام/
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۲۷
در انتظار بررسی: ۰
ناشناس
۰۹:۲۵ ۰۳ ارديبهشت ۱۳۹۵
سلام
من یه استقلالیم ولی همیشه به وجود اقای دایی افتخار می کنم امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشند ایشون شناسنامه فوتبال ایران هستند.
ناشناس
۱۸:۱۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
لایییییییییک طلای..................
ناشناس
۱۵:۴۹ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود به شرفش که به بلا دیده ها هم کمک کرده
ناشناس
۱۵:۳۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
با تمام استقلالی بودنم

خیلی دوستون دارم اقایون دایی . عابدزاده . کریمی و همه ستارگان ایران .
ناشناس
۱۵:۱۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
یه پرسپولیسی الاصله دیگه
ناشناس
۱۲:۱۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
یه روز ازش اسطوره میسازیم یه روز واسس جک میسازیم ماها زیاد نرمال نیستیم
دمت گرم آقاعلی
ناشناس
۱۲:۱۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
ییاشاسین علی دایی
ناشناس
۱۲:۰۸ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
آقای دایی از بهترین های ورزش ماست و همه مردم دوستش دارن چه اونایی که اهل فوتبال هستن چه اونایی که نیستن. همیشه با اخلاق بوده و عاشق اهل بیت و همیشه انتقادهای سازنده از دنیای فوتبال داشته. باعث افتخاره ورزش ماست و آرزوی سلامتی برای ایشان داریم. کاش بقیه فوتبالیست ها هم از ایشون یه کم یاد بگیرن. دوستان گلم بیایید بجای جک ساختن برای اسطوره هایی مثل علی دایی یه کم از مرام و معرفت این پهلوانا صحبت کنیم. یه کم غیرت داشته باشین نذارید کسی به اسطوره های اخلاقی و ورزشی مملکتتون جک بسازه و خودتون هم باعث نشر این گونه اراجیف نشین. از همین لحظه شروع کنید.
ناشناس
۱۲:۰۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
اشک تو چشمام حلقه زد از این دست داستان ها از علی دایی زیاد شنیدیم مردی که برای جایگاه امروزش به غیر از خدا دست به دامن کسی دیگه ای نشده همیشه باعث افتخار بوده و هست سلامت باشی و سالم مرد
ناشناس
۱۲:۰۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
عالی بود.........
ذوق کردم یهویی....
ناشناس
۱۱:۳۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
باسلام من یه استقلالی هستم ولی ازطرف دارای علی دایی هستم
ناشناس
۱۱:۳۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
باسلام من یه استقلالی هستم ولی ازطرف دارای علی دایی هستم
ناشناس
۱۱:۲۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
موفق و پیروز باشید .آقای با معرفت
ناشناس
۱۱:۱۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
پهلوان واقعی
ناشناس
۱۰:۴۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
به قول راوی ماجرا مربوط به 20 سال قبله ایشالا اخلاق پهلوانانه علی دایی بعد از 20 سال هنوز اینگونه مونده باشه ؟؟!!!!...
ناشناس
۱۰:۴۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی مرده؟بزرگه؟
ناشناس
۱۰:۳۹ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
یاشاسین علی دایی
ناشناس
۱۰:۳۴ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
من کم بیش طرف دار استقلال هستم اما دلیل نمی که حرف دلم رانزنم علی دایی مرد بسیار خوبی است
ناشناس
۱۰:۲۵ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
خدا حفظش کنه..یاشاسین علی دایی....
ناشناس
۱۰:۲۴ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
من یه استقلالی ام ولی ایشون رو واخلاق خوبشو ستایش میکنم
کاش همه بزرگان فوتبالی ما اینطور مرد باشن.
دمت گرم داش علی ...
ناشناس
۱۰:۲۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
دمش گرم
ناشناس
۱۰:۲۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود به شرف آقای دایی و دایی هااااااا
و تشکر از آقای حسینی که چنین خاطره ی زیبایی را بیان کردند تا از مرام پهلوانی آقای دایی بیشتر بشنویم.
ناشناس
۱۰:۱۵ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
خیلی زیبا بود ، نمونه بود
ناشناس
۰۹:۴۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
فرزندایران افتخارآسیا محبوب دلهای پاک ----آفرین ..
ناشناس
۰۹:۴۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
امثال آقای دایی رو تو اروپا رو چشماشون جا میدن ولی تو ایران وقتی اینکارو میکنن که طرف به رحمت خدا رفته.چرا؟
ناشناس
۰۹:۳۹ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی یک اردبیلی هستش همه می دونن ملت آذربایجان و آذری ها محب اهل بیت(ع) هستند و دست بخیر .انشاالله در پناه مولای مستضعان حضرت علی(ع) باشند.یاشاسین آذربایجان .یاشاسین ایران
ناشناس
۰۹:۱۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
یاشا سین علی دایی
ناشناس
۰۹:۱۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود بر علی دایی عزیز.امید وارم الگوی دیگر ورزشکاران باشد.
ناشناس
۰۹:۱۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود بر علی دایی عزیز.امید وارم الگوی دیگر ورزشکاران باشد.
ناشناس
۰۸:۵۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
یاشاسین آذربایجان و آذری های مرد
ناشناس
۰۸:۴۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود وصد سلام بر روح بلند پهلواني
درود بر تمامي پهلوانان راستين ايران
و درود بر علي دايي
ناشناس
۰۸:۳۶ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی مرد خیلی بزرگی است خدا بهشون عمر با عزت بدهد و همیشه و در همه جا ایران را سربلند کند که همینطور هم هست . با تشکر از وحید عزیز
ناشناس
۰۸:۳۵ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
گل به جمالت شیرمرد آذری
ناشناس
۰۸:۲۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
به خدا قسم اشکم سرا زیر شد . درود خدا بر این مرد بزرگ
ناشناس
۰۸:۱۶ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی سروره
ناشناس
۰۸:۱۵ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
نمیدانم علی دایی این مطلب را میخواند یاخیر چنانچه خواندند نظر بدهند و تا ما هم پبیامبگذاریم من هم خواسته ای شبیه به این دارم
ناشناس
۰۸:۱۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود به شرفت دایی
ناشناس
۰۸:۰۵ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
اصلا مرام اسطورها اینه. انشاا... که همیشه سالم و تندرست باشید علی اقا.
ناشناس
۰۸:۰۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
دمش قیژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژژز
ناشناس
۰۷:۵۹ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
خوبی کوثر است
ناشناس
۰۷:۵۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علي دايي عشقه
ناشناس
۰۷:۵۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود بر علی دایی ابروی فوتبال ایران.
زنده باشی شهریار
ناشناس
۰۷:۴۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
شهریارو از ته دل همه دوست دارن وهمه میدونن چقدر بزرگه ،ممنون از خاطره خوبتون.
ناشناس
۰۷:۳۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
عالی بود ای کاش بزرگان ورزش ما قدر و شان و منزلت خودشون فدای چیزای الکی نکنن این حاطره اشکمو در اورد! دایی خیلی اقایی!!
ناشناس
۰۷:۰۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی اقا به داشتنت همیشه افتخار کردمو الان بیشترررر افتخار میکنم
همیشه سالمو سلامت باشی اقای فوتبال ایران
ناشناس
۰۶:۲۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
باز هم میاد؟
ناشناس
۰۵:۴۲ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی افتخار ایران. ایشون باعث شدن نه فقط وحید سعیدی بلکه همه ایرانی ها سرشونو بالا بگیرن تو دنیا!
ناشناس
۰۴:۴۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
دمش گرم
ناشناس
۰۲:۵۳ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
قدر علی دایی رو ما نمیدونیم .
ناشناس
۰۲:۵۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی سالاره
محبوب قلوب ایرانیان
شهریار ایرانه
ناشناس
۰۲:۴۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
اون شیر مرد اردبیلی. غیرت ووفاداری توخونشه. یاشاسین اردبیل بالاسی علی دایی
ناشناس
۰۲:۳۵ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
درود بر بزرگ مرد ورزش ایران...
ناشناس
۰۲:۲۹ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
دایی همیشه اسطوره ای
ناشناس
۰۱:۲۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
لایک
ناشناس
۰۱:۰۷ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
واقعا درسته
ناشناس
۰۱:۰۶ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
مرد واقعی علی دایی هر جا هست موفق باشد تا مردانگی زنده باشه
ناشناس
۰۰:۵۱ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
واقعا اسطورس
ناشناس
۰۰:۵۰ ۲۴ اسفند ۱۳۹۴
یا شاسین علی دایی آذربایجانین غیرتلی اوغلی
ناشناس
۲۳:۵۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
اینو تبدیل به کتاب کنید تا جوونا بخونن..
ناشناس
۲۳:۴۳ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
یاشاسین علی دایی
ناشناس
۲۳:۲۹ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
غیر از این از علی دایی انتظار نمیره!اما حیف قدرشو نمیدونیم.
ناشناس
۲۳:۲۱ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
چه دچسب بود داستانتان
ناشناس
۲۳:۱۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی واقعا اقاست افرین به اقا علیییییییییییییی
ناشناس
۲۳:۱۵ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
عشق است فقط علی دایی
فاتح دل‌هایی علی آقا
ناشناس
۲۲:۵۶ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
سلام برمردان بزرگ. علی دایی واقعا یک انسان والایی است. خدا اورا حفظ کند.
ناشناس
۲۲:۲۷ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
قلبی از طلا دارد.
ناشناس
۲۲:۲۷ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
قلبی از طلا دارد.
ناشناس
۲۲:۲۴ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
واقعا مرده علی جان
خدا حفظش کنه
ناشناس
۲۲:۱۶ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
احسنت
ناشناس
۲۲:۱۵ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
اوه.واقعا جوونمرده
ایشالله عاقبت بخیر بشه
ناشناس
۲۲:۰۵ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
درود بر علی دایی.
ناشناس
۲۱:۴۳ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
مرد یعنی همین.
ناشناس
۲۱:۴۳ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
دمش گرم...سالاره
ناشناس
۲۱:۲۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
زنده باد اسطوره فوتبال ایران وجهان
ناشناس
۲۱:۲۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
سلام.

کاش همه کسایی که به قله رسیدند به پایین هم یه نگاهی میکردند.درود بر علی دایی
ناشناس
۲۱:۲۲ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی مَرده مَرد
ناشناس
۲۱:۰۳ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی تا سال ها توی قلب ما هست
ناشناس
۲۰:۵۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
خدامیدونه، عزت ومحبوبیت و...خلاصه چیزایکه ارزوی همه است، رو به چه کسی بده.
ناشناس
۲۰:۵۲ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
یاشاسین
ناشناس
۲۰:۵۲ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
یاشاسین
ناشناس
۲۰:۴۹ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
عالی بود
ناشناس
۲۰:۴۶ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
خيلى خوب بود ممنون
ناشناس
۲۰:۴۰ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
درود بر علی دایی. واقعا اسطوره بودن حق این مرد بزرگه. علی دایی هیچ وقت در قوتبال ایران تکرار نخواهد شد.
ناشناس
۲۰:۳۶ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
جدای از این متن، من که همیشه دوستش داشتم، اسطورست دیگه...
ناشناس
۲۰:۳۱ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
مردی فسانه و دروغ نیست ؛ ذات هر شخص میباشد .
ناشناس
۲۰:۱۳ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
عاشقتم علی آقا.
ناشناس
۲۰:۱۲ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
قربون اون دل پاکت، آفرین به علی دایی
ناشناس
۲۰:۱۱ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
من بچه فردوسم، خراسان جنوبی
علی آقا اینجام به خیلیا کمک کرده (برای جهیزیه)
منم اونو به عنوان مرد شایسته قبول دارم
ناشناس
۲۰:۰۶ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
اوکسی هست که خودش را،اصالتش راهیچوقت گم نکرد
ناشناس
۲۰:۰۱ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
خیلئ بامعرفته،
ناشناس
۲۰:۰۰ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
فقط یک کلام
به خدا دمش گررررررررررررررم فقط دمش گرررم
ناشناس
۲۰:۰۰ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
انصافا خیلی خوب بود
ناشناس
۱۹:۵۹ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
دمش گرم
ناشناس
۱۹:۵۰ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
عالی بود.
ورزشکار، باید اخلاق ورزشی هم داشته باشد.
درود به علی دایی با این اخلاق ورزیش...

موفق باشی قهرمان دلیر
ناشناس
۱۹:۴۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
واقعاً نمیشه آدم ها رو از رو ظاهر قضاوت کرد
نظرم راجب ایشون 180 درجه تغییر کرد
ناشناس
۱۹:۴۵ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
سلطان علی دایی (( شیره ))
ناشناس
۱۹:۴۱ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
زنده بادعلی آقا زنده بادپرسپولیسی ها
ناشناس
۱۹:۴۰ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
علی دایی خیلی بزرگه. تو عمرم به اندازه زمانی که علی دایی برای ایران گل میزد خوشحال نشدم و وقتی الان فکر میکنم هیچ چیز نمیتونه این همه شادی رو به من القا کنه. به نظرم ورزشکارهایی که دل مردمشونو شاد میکنند کم از رزمنده ها ندارن
ناشناس
۱۹:۳۸ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
T-T
ناشناس
۱۹:۳۵ ۲۳ اسفند ۱۳۹۴
وفای به عهد از ویژگیهای جوانمردی است