سایر زبان ها

صفحه نخست

سیاسی

بین‌الملل

ورزشی

اجتماعی

اقتصادی

فرهنگی هنری

علمی پزشکی

فیلم و صوت

عکس

استان ها

شهروند خبرنگار

وب‌گردی

سایر بخش‌ها

موارد عجیب در دنیای روانشناسی/ از زنی با ۲۰ شخصیت تا مردی که دوست داشت خورده شود!

همیشه در طول تاریخ انسان‌هایی عجیب در دنیای روانشناسی وجود داشته‌اند که دانشمندان را انگشت به دهان گذاشته‌اند.

به گزارش خبرنگار حوزه ازدواج و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان، مواردی وجود دارد که پزشکان به سختی می‌توانند در مورد آن‌ها به نتیجه‌ای برسند، از جمله شرایط روانشناختی عجیب و غریب که سال‌هاست روانپزشکان و روانشناسان را درگیر خود کرده است و از اسکیزوفرنی گرفته تا عجیب ترین موارد روانشناختی و کلیه بیماری های روانی که پزشکان با موارد بسیار گیج‌کننده ای روبه‌رو شده‌اند که در آن لحظه، تنها کاری که می‌توانند انجام دهند این است که دستان خود را به نشانه تسلیم شدن بالا نگه دارند.

حقیقت این است که هنوز چیزهای زیادی وجود دارد که در مورد علم پزشکی و بدن انسان ناشناخته مانده است و در این میان، عوارض ناشی از بیماری ها هم وجود دارند که فقط مغز انسان متوجه آن ها می شود. به همین منظور، در این مطلب، به فهرستی از عجیب‌ترین مواردی که روانپزشکان و روانشناسان در مواجهه با بیماران خود مشاهده کرده اند اشاره شده است.

نکته حائز اهمیت این است که همه باید بدانند فقط افراد عادی نیستند که با چنین مشکلاتی روبرو می شوند بلکه افراد مشهور نیز، از اختلال دو قطبی و شرایط مختلف روحی رنج می‌برند و برای روشن شدن این موضوع، با ادامه مطلب با ما همراه شوید تا با مواردی از این دست که روانشناسان را متعجب کرده است، روبرو شوید.

زنی با ۲۰ شخصیت

نام شناسنامه‌ای او ممکن است کیم نوبل باشد، اما وقتی با او صحبت می‌کنید، به احتمال زیاد با پاتریشیا صحبت می کنید که شخصیت غالب اوست.

در این مورد شدید اختلال تجزیه هویت (DID) یا شخصیت‌ منشعب، مشخص شده است که او نوبل بیش از 20 شخصیت مختلف دارد که از آن جمله می توان به پسری که فقط به لاتین می‌نویسد و یا یک زن جوان بی‌اشتها اشاره کرد.
اگرچه پزشکان نمی‌توانند آن را درک کنند اما تا حدی از او حمایت می‌کنند زیرا به این نتیجه رسیده اند که هیچ یک از شخصیت‌های او تهدیدی نیست.

با اینکه ممکن است پاتریشیا شخصیت غالب زندگی او باشد، اما کیم نوبل در این باره به پزشکان خود گفته است: "بعضی صبح‌ها پنج لباس مختلف می‌پوشم. من کاملا عادی به مغازه می‌روم و با چیزهایی که اصلا نمی خواستم به خانه برمی‌گردم. وقتی صبح در کمد لباس‌هایم را باز می‌کنم، لباس‌هایی را می‌بینم که هرگز دوست ندارم بپوشم و گاهی اوقات برخی از افراد، پیتزایی را به خانه من می‌آورند که هیچ وقت سفارش نداده بودم."

با این حال، نوبل با پاتریشیا به خوبی کنار آمده است؛ به طوری که شخصیت‌های هنرمندگونه زیادی را در خود به وجود آورده‌اند تا حدی که 14 شخصیت پاتریشیا هنرمند هستند اما این موضوع، چیزی فراتر از آن است که اغلب مردم بتوانند حتی در موردش فکر کنند.

مردی که زنش را با کلاه اشتباه گرفت

دکتر الیور ساکس در یکی از مشهورترین کتاب‌های خود به نام «مردی که همسرش را با کلاه اشتباه گرفت» (1985)، یکی از موارد مطالعاتی عجیب و غریبی را توصیف می کند که در خصوص مردی است که ساکس او را "دکتر پی" نامیده است که فکر می‌کرد همسرش در قالب یک پوشش برای سر یا همان کلاه است. این مرد می‌توانست ببیند و تنها مشکلی که وجود داشت این بود که او فقط نمی‌توانست اشیاء موجود در زمینه بینایی خود را تشخیص دهد؛ به طوری که شرایط دکتر پی باعث می‌شد که او نتواند بین اشیا و افراد تفاوت قائل شود.

دکتر پی فکر نمی‌کرد همسرش کلاه باشد، اما در خیال خوو، همسرش را این گونه می‌دید و او حتی شیرهای مخصوص آتش‌نشانی را با کودکان اشتباه می‌گرفت و حتی با دستگیره‌های در و دسته‌های مبل صحبت می‌کرد.

داروهایی که شاه جرج سوم را دیوانه‌تر می‌کرد

جنون پادشاه جرج سوم مشهور است؛ به طوری که پادشاه انگلیس، دوره‌های بازیگری خود را کاملاً آشفته گذرانده است و در این دوران، باید توسط چند نفر دیگر مهار می‌شد.

او ساعت‌ها صحبت می‌کرد تا جایی که دهانش کف می‌کرد و پزشکانش کاملاً از بیماری او متعجب بودند.

جالب اینجاست که مشکل این پادشاه یک نقص ژنتیکی به نام " پورفیریا " تشخیص داده شد، اما تا سال 2005 هیچ شاهد مستدلی بر این نظریه وجود نداشت و محققان دریافتند که در خون شاه جرج مقدار زیادی آرسنیک وجود داشته که این امر منجر به ایجاد پورفیریا شده است و به احتمال زیاد، داروهای وی حاوی آرسنیک بوده‌اند. یعنی همان چیزهایی که قرار بود او را معالجه کنند، در واقع وضعیت او را بدتر ‌کرده اند.

فینیس گِیج؛ فردی که از ضربه به جمجمه‌اش جان سالم به در برد

فینیس گِیج اهل ورمونت بود و در سال ۱۸۴۸، یک انفجار در یک خط راه آهن باعث شد یک قطعه آهن درست از وسط جمجمه‌اش عبور کند و این موضوع که او زنده مانده است به اندازه کافی مرموز است اما دوستان و خانواده‌اش گفته اند که با این حادثه، شخصیت وی کاملاً تغییر کرده است؛ به گونه‌ای که گویی او شخصیتی کاملاً متفاوت دارد.

علت این موضوع چیست؟ برخی از پزشکان تصور می‌کردند که آسیب مغزی منجر به تغییر شخصیت می‌شود، اما تحقیقات اخیر حاکی از این است که نیمکره راست مغز وی دست نخورده باقی مانده است و با توجه به این موضوع، دانشمندان هنوز درمورد اینکه چه عواملی باعث تغییر شدید شخصیت گِیج شده، مبهوت و سردرگم هستند.

مردی که بعد از عمل مغز دچار جدایی احساسی شد

دکتر اولیور ساکس، متخصص مغز و اعصاب و نویسنده‌ای توانا، تعدادی از عجیب‌ترین و جالب‌ترین موارد تحقیقاتی خود که شامل شرایط روانی غیرقابل توضیح هستند را در کتاب‌های خود به ثبت رسانده است.

یکی از این‌ها مردی بود که قبل از جراحی مغز برای بهبود یافتن مشکل صرعی که داشت شوهر و پدری دوست داشتنی بود که از بیمارستان متنفر بود.

با این حال، پس از عمل جراحی مغزش، او نسبت به خانواده خود بسیار سرد شد؛ به طوری که از آن‌ها جدا شد و عاشق پزشكان، بیمارستان و غریبه‌ها شد.

اگرچه متخصصان روانشناسی هرگز نتوانستند به توضیحی کاملاً راضی‌کننده در مورد این بیمار دست پیدا کنند، اما ساکس و تیم وی، رفتار عاطفی پس از جراحی این مرد را موضوع «از دست دادن انتخابی» توصیف کردند.

استیون؛ فردی که می‌خواست خورده شود

استیون اولین بیماری نبود که به آدم خواری یا وورارفلیلی علاقه نشان داد. وضعیتی که به مصرف بیش از حد یک چیز نسبت داده می‌شود. اما آنچه که متخصصان و پزشکان برای آن آماده نبودند، تمایل به خورده شدن او توسط شخص دیگری بود. چرا که مشکل این فرد چنین بود که فکر می کرد قرار است توسط "یک زن بزرگ و قدرتمند" خورده شود و به همین دلیل،متخصصان و پزشکان از این موضوع متعجب بودند و سرانجام به این نتیجه رسیدند که این مسئله با علاقه نداشتن او با تنهایی هایش ارتباط دارد چرا که این پسر جوان دوست نداشت تنها باشد.

ویکتور؛ پسر وحشی آویرون که رام شد

ویکتور، "پسر وحشی آویرون" در سال 1800 در جنگل فرانسوی آویرون پیدا شد و این کودک وحشی تا حدود 11 یا 12 سالگی اش، برای روانشناسان و فلاسفه معدن طلا بود زیرا امیدوار بودند متوجه این موضوع شوند که چگونه عدم تعامل انسانی در سال‌های اولیه‌ او شکل داده‌ شده است اما همه چیز طبق برنامه پیش نرفت و اگرچه ویکتور سرانجام توانست عادت‌های استفاده از توالت را یاد بگیرد ، اما آن گونه که متخصصان و پزشکان فکر می‌کردند، هرگز نتوانست روان صحبت کردن را یاد بگیرد و هرچند که بعداً یوتا فریت متخصص اوتیسم، تصور کرد که شاید این پسر مبتلا به اوتیسم بوده است اما متخصصان و پزشکان نتوانستند به ویکتور کمک کنند تا چیزهای زیادی یاد بگیرد.

دنریس تارگاریان «بازی تاج و تخت» در جهان واقعی

با این که شرایط پزشکی پیچیده‌ای در جهان وجود دارد اما یک مورد بسیار ویژه ای در دنیا است که متخصصان و پزشکان را انگشت به دهان کرده است؛ به طوری که یک گزارش در سال 2014، تحت عنوان The Lancet بیماری را توصیف کرد که علائم گیج‌کننده‌ای داشت؛ به طوری که او فکر می‌کرد همه افراد اطرافش اژدها هستند و در جریان این گزارش آمده است: "در ژوئیه سال 2011، زنی 52 ساله به صورت مداوم به کلینیک سرپایی روانپزشکی ما مراجعه می کرد و مراجعه هایش به حدی زیاد بود که سابقه ای طولانی و مادام العمر داشت و مشکلش این بود که تصور می کرد چهره افراد به صورت اژدها مانند تغییر می‌کند و چهره‌های مشابه ای چون اژدها را نه تنها یک بار بلکه چندین بار در روز می‌بیند."

به گفته این بیمار، چهره افراد سیاه شده و گوش‌های آن‌ها بلند، پرانتزی و پوزه‌هایشان بیرون زده می‌شود و آن ها پوستی خزنده دارند و در جریان این تغییر، چشم‌هایشان درشت و به رنگ‌های زرد، سبز، آبی یا قرمز می شود و ناگهان، جلوی چشم او چهره‌هایی اژدها مانند پیدا می کنند که گویی از ناکجاست و سپس به سمت او حرکت می‌کنند.

با این وجود، پس از چندین آزمایش MRI و EEG، متخصصان مغز و اعصاب نتوانستند دلیل واقعی دیدن این موارد را کشف کنند.


بیشتر بخوانید


انتهای پیام/

تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱۱
در انتظار بررسی: ۰
محمدرضا
۱۰:۴۴ ۱۶ اسفند ۱۳۹۹
مترجم پایین صفحه را روی انگلیسی بگذارید
ناشناس
۰۴:۰۶ ۱۶ اسفند ۱۳۹۹
آقا من هم یه مشکلی در خیلیا مشاهده میکنم.
ناشناس
۰۰:۱۸ ۱۶ اسفند ۱۳۹۹
مطلب خوبیه
ناشناس
۲۳:۰۴ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
خوبه
ناشناس
۲۳:۰۴ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
اگه تو سایتی ترجمه میکنین خودتونم اصلاحش کنین
ناشناس
۱۳:۲۲ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
بد بد بد بد بر بد بد بد بد بر بر بد بد/:
ناشناس
۱۲:۰۱ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
چرت و پرت .
ناشناس
۱۰:۴۲ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
خودتون فهمیدین چی نوشتین؟://
ناشناس
۱۰:۰۳ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
طوری بنویسید و مقاله را معنی ‌کنید که درست و قابل درک باشد ممنون
ناشناس
۰۸:۲۶ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
چقدر بد نوشته شده
ناشناس
۰۵:۴۷ ۱۵ اسفند ۱۳۹۹
دوستان عزیز لطفا یک برش کوچک از ترجمه خودتون رو بخونید: ....گاهی اوقات، می‌توانم در یک صبح پنج لباس مختلف بپوشم. برای من عادی رانندگی به مغازه‌ها و بازگشت به خانه با چکمه پر از مواد غذایی است که نمی‌خواستم. کمد لباس باز می‌شود و لباس‌هایی را که نخریده‌ام کشف می کند یا پیتزاهای سفارش داده نشده را تحویل می‌گیرد
چند بار انتقاد کردم از این وضع ترجمه ولی انگار چیزی که اینجا مهم نیست نظر خواننده است!
ضمن اینکه خیلی از مقالات ترجمه شده تون بخصوص در بخش روانشناسی و تست شخصیت بی معنا و غیر کاربردیست... صد رحمت به سایتهای زرد...